خرداد ۱۴۰۰ عمر ۸ ساله دولت تدبیر و امید به پایان میرسد. بدون شک عمر این دولت در متن تاریکترین دهه اقتصاد ایران در ۶۰ سال اخیر یعنی دهه ۱۳۹۰ سپری شده است و اکنون زمان مناسبی برای قضاوت عملکرد و کارنامه اقتصادی این دولت است.
وقایع نگاری دهه ۱۳۹۰ به ما میگوید دولت منتخب ۱۴۰۰ از هر جناحی که باشد با دشواریهای کم سابقهای در اقتصاد ایران مواجه خواهد بود. دستکم میشود این چالشهای بیسابقه را در پنج گروه دستهبندی کرد:
۱. افت ظرفیتهای تولیدی و خدماتی کشور: رشدهای عمدتاً منفی تشکیل سرمایه ثابت ناخالص داخلی در دهه ۱۳۹۰ کاملاً گویای عمق فاجعه است و باعث شده که بسیاری از واحدهای تولیدی یا تعطیل شوند و یا با حداقل ظرفیت تولید کنند و هیچ سرمایهگذاری داخلی و خارجی خاصی صورت نپذیرفته است.
۲. سقوط کم سابقه رفاه ایرانیان: تصویر سه بعدی کاهش درآمد سرانه واقعی، کاهش مصرف نهایی واقعی بخش خصوصی و کاهش شدید ارزش پول ملی در دهه ۱۳۹۰ تردیدی برجای نمیگذارد که با هر معیار قابل محاسبهای رفاه در میان ایرانیان با افت شدیدی مواجه شده است.
۳. اوج ناکارآمدی بودجه کل کشور: سه ضلعی ساختار مخرب درآمدها، ساختار مخرب هزینهها و کسری بودجه دائمی مولفههای این ناکارآمدی هستند و کسری بودجه شدیدی که در سالیان گذشته بر اقتصاد کشور سایه افکند اثبات کننده این مدعاست.
۴. زنگ خطر پدیده بیکاری چند سطحی: بیکاری در کشور از ابعاد سطح سواد، جنسیت و ترکیب جنسیت و سواد با شکافهای عمیق مواجه و به مرز سطوح هشدار دهنده رسیده است.
۵. بازسازی خسارتهای اقتصادی ناشی از بحران کرونا: بدون شک آوار برداری واقعی ویرانیهای اقتصادی بحران کرونا تازه از ۱۴۰۰ شروع خواهد شد.
نگارنده بر این باور است که چنانچه مدیریت اقتصادی دولت ۱۴۰۰ همچون دولتهای مستقر پس از جنگ تحمیلی باشد توان مقابله با چالشهای فوق را نخواهد داشت و این بحرانها اقتصاد کشور را به مثابه سیاهچاله در خود فرو میبلعد.