به گزارش "ورزش سه"، سینیشا میهایلوویچ فوتبالیستی بزرگ و مربیای درجهیک بود. اما از سوی دیگر او مردی بینظیر بود که درست مثل سینیشای فوتبالیست و مربی در زندگی شخصی هم با روحیه جنگاورانهای تلاش میکرد که در زمین فوتبال از او سراغ داشتیم. او با جنگندگی خاص سینیشا که به خاطرش در فوتبال مشهور شده بود سالها با بدترین دشمن نوع بشر مبارزه کرد: با درد.
گذشته سینیشا
میهایلوویچ پیش از آنکه فوتبالیستی جنگنده باشد مردی سرسخت بود. پسر مادری کروات و پدری صرب که در یوگسلاویِ مارشال تیتو بزرگ شد و شاهد از هم گسیختگی امپراتوری او بود. جنگ داخلی دهه 90 میلادی و فجایعی که در جریان این جنگ رخ داد زخمهایی بود که قرار نبود هرگز درمان شود.
روحیه جنگنده و اراده پولادین سینیشا بارها باعث شده بود که او را به نژادپرست بودن متهم کنند. برای مثال وقتی در دیدار لاتزیو و چلسی، او چند بار به آدریان موتوی رومانیایی آب دهان پرتاب کرد یا وقتی به پاتریک ویرای فرانسوی که اصالت سنگالی دارد توهین کرد یا وقتی به عنوان سرمربی صربستان آدم لیاژیچ را از تیم کنار گذاشت چرا که نمیخواست سرود ملی را بخواند.
اما پر سر و صداترین ماجرای او از این منظر بدون شک پیام تسلیتی بود که بعد از مرگ دوستش زلیکو رازناتوویچ منتشر کرد. رئیس اولتراهای ستاره سرخ بلگراد و یک جنایتکار بدنام صرب که به جنایت علیه بشریت متهم شده بود. سینیشا همچنین درباره راتکو ملادیچ صحبتهایی جنجالی به زبان آورد؛ ژنرالی که به نسلکشی متهم بود. میهایلوویچ درباره او گفته بود:" جنگجویی بزرگ که برای مردمش جنگید". بله، سینیشای آن سالها را نمیتوان قدیس دانست.
سینیشا در زمین فوتبال
میهایلوویچ در زمین فوتبال با اینکه بازیکنی متمایل به بینظمی دانسته میشد ولی کسی نمیتوانست تکنیک بینظیرش را نادیده بگیرد. چه در ستاره سرخ بلگراد، و چه در رم، سامپدوریا، لاتزیو و اینتر. ضربات آزاد سینیشا که با پای چپ شلیک میشد مرگبار بود. ضرباتی با قدرت سرسامآور و دقتی مثالزدنی. محققان دانشکده فیزیک دانشگاه بلگراد سرعت حرکت توپ در شوتهای او را 160 کیلومتر در ساعت محاسبه کرده بودند. برای دروازهبانها مهار چنین شوتهایی عملا غیرممکن بود. در آن زمان همه میدانستند که اگر شوتهای سینیشا در چارچوب دروازه باشد باید از گل شدنشان مطمئن بود.
سینیشا روی نیمکت به عنوان مربی
میهایلوویچ دوران مربیگری خود را به عنوان دستیار روبرتو مانچینی آغاز کرد و در کنار او روی نیمکت اینتر نشست. او با از خودگذشتگی و پشتکار موفق شد خودش را به عنوان یک مربی کاربلد معرفی کند. اینها خصوصیاتی بود که سینیشا همیشه از بازیکنانش میخواست: از خود گذشتگی و پشتکار. سینیشا با همان تعصبی که روی کشورش داشت به باشگاهی که در آن کار میکرد هم عشق میورزید. باشگاهها برای او تنها نهادهایی که حقوقش را پرداخت میکردند نبودند. برای میهایلوویچ کیفیت انسانی و شخصیات بازیکنها در کنار برنامهها و تاکتیکها و نقشهها برای هدایت یک تیم فوتبال اهمیت داشت. سینیشا هر جا که رفت به این ایدهآلها باور داشت: از بولونیا گرفته تا کاتانیا، فیورنتینا، تیم ملی صربستان، سامپدوریا، میلان، تورینو و در بازگشت به بولونیا.
اعلام ابتلا به بیماری
از روز 13 جولای 2019 مسیر زندگی سینیشا تغییر کرد. میتوان گفت حیات او به قبل از این روز و بعد از آن تقسیم میشود. یک شنبه نحس. میهایلوویچ در این روز اعلام کرد به نوعی جدی از لوسمی مبتلا است و باید فوتبال را کنار بگذارد. سینیشا اما از همان اول به شیوه خاص خود به این بیماری واکنش نشان داد و گفت:" من برنده میشوم".
این جمله را سینیشا زمانی به زمان آورد که بعد از شیمیدرمانیهای شدید بسیار ضعیف شده و روی تخت بیمارستان ساناورسولا در شهر بولونیا خوابیده بود. ولی او حتی از روی تخت بیمارستان هم از مربیگری استعفا نداد و کار شاگردانش را از پشت صفحه لپتاپ دنبال و مدیریت میکرد. سینیشا به تکتک بازیکنانش تلفن میکرد یا از طریق اسکایپ به صورت تصویری نکاتی که لازم میدید را با آنها در میان میگذاشت.
سینیشا همچنان به زندگی ادامه میداد و زندگی او با فوتبال عجین بود؛ او دستکم قصد داشت تا زمانی که بیماری اجازه میدهد زندگیاش را آنطور که میخواهد ادامه دهد. کل ایتالیا سینیشا را با محبت در آغوش کشیده بود و این قدرت لازم برای مقاومت را در اختیارش میگذاشت. زمانی که پزشکان او را در بخش قرنطینه بستری کردند و دیگر هیچکس نمیتوانست به عیادتش برود هواداران بولونیا به یکی از زیارتگاههای مسیحی این کشور هجوم بردند تا برایش دعا کنند. سینیشا مثل یک جنگجو مبارزه میکرد چرا که او یک جنگاور واقعی بود.
بازگشت
سینیشا اما ناگهان به میدان بازگشت و در روز دیدار بولونیا با ورونا روی نیمکت تیمش نشست تا همه را شگفتزده کند. هیچکس نه انتظارش را داشت و تصور میکرد میهایلوویچ را دوباره روی نیمکت تیمش ببیند. او برای همه کسانی که با سرطان میجنگیدند به یک نماد تبدیل شد. نماد امید و اراده.
او حتی موفق شد روی پاهایش بایستد و دوباره در تمرینهای تیمش شرکت کند. سینیشا میدانست وقت چندانی ندارد و عجله داشت در این مدت کوتاه هر آنچه میتواند سهمش از زندگی را بگیرد. خانواده سینیشا و مردم ایتالیا در این مدت او را عاشقانه حمایت کردند. سینیشا در خانه همیشه فرمانده لشکر کوچکش بود و به عنوان پدر، همسر و پدربزرگ از عشق فرزندان و نوهاش برخوردار بود.
پایان
اما همه تلاشها و غرشهای او در مقابل دیو سرطان سرانجام به پایان میرسید. از ماه سپتامبر سال 2022 سینیشا درمانهای جدیدی را آغاز کرد. نزدیکان او میدانستند که این جنگاور بااراده چه دردی را تحمل میکند. ولی سینیشا کسی بود که به همه یاد داده بود چطور باید با درد کنار آمده و درد را مدیریت کنند. ولی دست تقدیر از سینیشا قدرتمندتر بود و در نهایت او را فوتبال و از خانوادهاش گرفت. دنیای فوتبال سینیشای فوتبالیست و سینیشای مربی را هرگز فراموش نخواهد کرد.