به گزارش خبرنگار ورزشی خبرگزاری برنا؛ فابیو گروسو، مدافع تیم ملی فوتبال ایتالیا در سال 2006 که با این تیم به قهرمانی جهان رسید، در دل نوشتهای برای مجله فورفورتو درباره آن دوران به صحبت پرداخته است.
«در تمام زندگی از خودم میپرسیدم آیا به آن اندازه خوب هستم؟ آیا میتوانم خود را به حد انتظارات برسانم؟ شاید به این دلیل که دوران کاری متفاوتی داشتم. بیشتر دوران کاری ام در لیگهای سطح پایین ایتالیا گذشت. 8 فصل از 12 فصل! وقتی برای جام جهانی به آلمان رسیدم از خودم پرسیدم: اینجا چه میکنم؟
دوران حرفهای من خیلی پیشتر از جام جهانی شروع شده بود. در لیگهای منطقهای. زمانی که مدرسه را تمام کردم به دانشگاه رفتم تا سربازیام را به تاخیر بیندازم. درس و امتحان را دوست داشتم زیرا با دوستانم خوش بودیم. به آینده فکر نمیکردم و تا 23 سالگی پیش پدر و مادرم بودم. مربیان من را در پست مهاجم نوک قرار میدادند و من هم گلزنی میکردم. مهمترین بازیکن تیم بودم و این مساله به من حس خوبی میداد. درخواست جذب من را داشتند اما میخواستم پیش دوستانم بمانم تا در نهایت شانس به من رو کرد و توانستم به پروجا بروم. تیممان مدافع-هافبک چپ نداشت و من در آنجا بازی کردم. زندگیام از همانجا به نحوی دیگر پیش رفت.
برخلاف سابقهام در لیگهای سطح پایین اما شانس بازی کنار قهرمانان آتزوری را داشتم. تیمی صمیمی داشتیم. به لطف سرمربیمان لیپی. مثل یک تیم باشگاهی بودیم. میدانستم من فرق دارم و کیفیتی مشابه همه ندارم اما خودم را وفق دادم و جایی برای خودم پیدا کردم.
در اولین بازی مقابل غنا از خودم پرسیدم دارم چه میکنم؟ انتظارات از من بالا و بالاتر رفته بود و همه از من به عنوان یک بازیکن کلاس بالا انتظار داشتند اما من همان فابیو گروسوی قبل از جام بودم. حد و حدودم را میدانستم و سعی میکردم از قهرمانان اطرافم حمایت کنم.
آن جام تصویر دوران کاریام بود؛ وقتی اتفاقی میافتد و شما را مجبور میکند یک قدم بزرگ بردارید. مقابل آلمان هم همان رخ داد. فرصت پیدا کردم تا قدمی بزرگتر بردارم. باورنکردنی بود. به خودم بابت کاری که انجام دادم افتخار میکنم. برای ایتالیاییهایی که در زمین دورتموند ما را تشویق میکردند مسوولیت داشتیم. پیرلو زمانی که بازی 0-0 بود و در انتهای وقتهای اضافی بودیم در زمین من را دید. او به من نگاه نمیکرد اما امیدوار بودم من را ببینند زیرا او میتوانست بدون اینکه چشمانش به طرف شما باشد، شما را ببیند.
وقتی گل زدم، دویدم. مردم شادی من را با تاردلی مقایسه میکنند اما صادقانه بگویم به آن فکر نمیکردم. دقیقه 119 بود و احساسات زیادی را تجربه میکردم. آن گل یک پنجره به گذشته من باز کرد. سخت است تا در قالب کلمات توضیح دهم.
بازی مقابل فرانسه فرا رسید و من زننده پنالتی پنجم بودم. دوست داشتم پنالتی پنجم را بزنم اما انتظار اینکه لیپی از من چنین درخواستی کند را نداشتم. او زمن خواست به دلیل تاثیرگذاریام مقابل آلمان و استرالیا در این بازی هم تاثیر بگذارم.
بعد از جام همهچیز تغییر کرد. مشهورتر شدم. به یک سفر تفریحی رفتم اما فورا به خانه برگشتم زیرا فشار زیادی روی من بود. مردم محبت خالصانهای به من داشتند اما به آن حد از توجه عادت نداشتم.
به مرور یاد گرفتم آن را کنترل کنم و برای تیمهایی چون اینتر و یوونتوس در لیگ قهرمانان بازی کردم. من یک انسان معمولی ماندم. همه اطرافیانم این را میدانند و این است که اهمیت دارد.»
انتهای پیام//