به گزارش اقتصادنیوز به نقل از ایکنا، کتاب «علامه محمدتقی جعفری، سرگذشت و ایام، آرا و اندیشهها» با گردآوری، تدوین و تنظیم علی جعفری توسط دفتر نشر فرهنگ اسلامی منتشر شد.
عناوین فصول پنجگانه کتاب عبارت است از «محمدتقی جعفری به بیان خویش»، «حکایات، خاطرات و اندرزها»، «واپسین روزها»، «محمدتقی جعفری در نگاه دیگران»، «آثار و تالیفات». در بخشی از فصل اول کتاب میخوانیم: «خانوادهای که در آن دیده به جهان گشودم، افرادی بسیار متدین، مخلص و مردمی اصیل بودند. پدرم اهل صدق و صفا بود، به طوری که کهنسالان تبریز میگفتند: تاکنون از ایشان دروغ نشنیده است. بنده هم به خاطر ندارم که ایشان کلمهای دروغ گفته باشد. مادرم از سادات علوی و از خاندان بزرگ تبریز به شمار میآمد. وضع مالی پدر بزرگم خوب بود، اما بر اثر بیماریای که برایش پیش آمد، خانوادهاش دچار مشکلات مالی شدند.
صدق و صفای پدر در ما خیلی موثر بود. از نظر مال دنیا، کریم النفس و حتی اسم وی(کریم= سخاوتمند، بخشنده) نیز بامسمّا بود. از ایشان نقل کردهاند که در آغاز ازدواج که تبریز دچار قحطی شده بود، یک شب دو عدد نان سنگک و مقدار بسیار کمی شیرینی میخرد تا به منزل(نامزد خود) برود. بین راه در خرابهای مشاهده میکند که دو نفر در حال خوردن استخوان و لاشههای گوسفند و مرغ هستند. وقتی این صحنه را میبیند، نزد آنها میرود و نانها و شیرینی را میان آنها تقسیم میکند و با یک نان به منزل (پدر همسرش) میرود. پس از چند قدم، دوباره برمیگردد تا وضع آنها را مشاهده کند و میبیند که دست به سوی آسمان بلند کردهاند و او را دعا میکنند که ای مرد! خدا به تو فرزندی صالح بدهد.»
در بخشی از کتاب ماجرای ترک سیگار علامه جعفری نقل شده است: «در اوایل سال ۱۳۶۱ ش، روزی خانمی از همسایگان برای پرسیدن یک سوال به بنده تلفن کرد و گفت: آیا مصرف سیگار حلال است یا حرام؟ گفتم: مباح است. علت سوال شما چیست؟ آن خانم گفت: من پسر جوانی دارم که سیگار میکشد و وقتی به او میگویم سیگار نکش، در پاسخ میگوید: اگر سیگار بد بود، آقای جعفری سیگار نمیکشید.
با شنیدن این سخن، انگار که دیوار زندگی شکاف بردارد و ابدیت را نشان دهند، احساس عجیبی مرا فرا گرفت که: خدایا! این جوان به علت اینکه من سیگار میکشم، دست به چنین کاری میزند و از این بابت در پیشگاه تو نمیتوانم جوابگو باشم. به آن خانم گفتم: از طرف بنده به فرزند بگو: جعفری از امروز اقدام به ترک سیگار خواهد کرد. لذا سریعاً تصمیم به ترک سیگار گرفتم و تا آبان ماه همان سال، به تدریج سیگار را برای همیشه کنار گذاشتم.
بخشی از کتاب به روش زندگی علامه جعفری در ایام تحصیل اختصاص دارد: «روش ما روش آخوند خراسانی بود. ایشان هنگام شب زودتر میخوابیدند و نیمه شب برای عبادت برمیخاستند. در نجف به مدت یک سال و نیم شبها نمیخوابیدم و فقط دو ساعت در روز میخوابیدم. بقیه ایام شبها زود میخوابیدم و قبل از سحر بیدار میشدم. الآن هم سعی میکنم حدود ده شب بخوابم و از بامداد برای کارهایم استفاده کنم. بیشتر اوقات قبل از اذان صبح به حرم امیرالمومنین مشرف میشدیم و پس از نماز صبح و زیارت به حجره بازمیگشتیم. حضور ما در درسها همراه با عشق و علاقه عجیبی بود و احترام خاصی برای استید خود قائل بودیم. استادان ما آرمانهای والایی داشتند.»