اگر بپرسید مهمترین وظیفه پدر و مادر در قبال فرزندان چیست، پاسخ بیشتر والدین احتمالا این است كه خوب تربیت شان كنند.
همه والدین دوست دارند فرزندانشان خوب تربیت شوند، اما در مسیر رشد او اشتباهاتی میكنند كه در ذهن كودك به كنشها و اعمال نادرست میانجامد.هر قدر این اشتباهات بیشتر باشد، ناهنجاریهای تربیتی یا تمایلات او در شكستن هنجارها و فاصله گرفتن از آداب و رفتار پرورش یافته بیشتر است.پدر و مادر، افراد دیگر خانواده، اقوام و... چه اشتباهاتی میكنند كه اثرات منفی آن دامنگیر فرزند، والدین، خانواده و حتی اجتماع میشود؟
عصبانیت و فریاد
بعضی والدین كمحوصلهتر، آگاهانه یا ناآگاهانه برای دست برداشتن كودك از رفتاری خاص یا واداركردن او به انجام كاری عصبانی شده، به فریاد و دادن زدن روی میآورند.این اشتباه شاید در همان لحظه خواسته آنها را عملی كند، اما كودكشان نیز یاد میگیرد همین رفتار را در برابر دیگران یا حتی خود آنها انجام دهد و برای رسیدن به خواستههایش صدا را بلند كرده، به كنشها و واكنشهای عصبی و لجبازانه روی آورد.
تنبیه بدنی
كودكانی كه مدام كتك میخورند، كمكم حساسیتی به درد نشان نمیدهند و جریتر میشوند. بسیاری از خانوادهها گرچه در حرف تنبیه بدنی را نكوهش میكنند، ولی وقتی به تصوری نادرست، كارد به استخوانشان میرسد از این عمل رویگردان نیستند و عامدانه تنبیه را حتی به شكلی خفیف برای تربیت فرزند مؤثر میدانند! این اثر كوتاهمدت، موقتی و بشدت خطرناك است حتی مداوم نبودن تنبیه و استفاده اندك و به شكل خفیف آن اثرات خود را بر ذهن او خواهد گذاشت.
از كف رفتن احترام و میل و علاقه به فردی كه تنبیه میكند، هرچند بعدها بداند به قصد تربیت صورت گرفته، زمینهساز شكلگیری رفتار خصمانه در نهاد او میشود و به وی میآموزد خشونت و پرخاش توام با كتككاری راه رسیدن به خواستهها و رفع مشكلات است. به این صورت، نهتنها در خانواده كه در جامعه نیز چنین رفتاری پیش میگیرد.
دستورهایی با افعال منفی
به كبریت دست نزن، او را هل نده، سروصدا نكن و... بازدارندگی، میل لجبازی را افزایش میدهد و كودك را در همان سنین یا سالهای آتی وامیدارد بیدرنگ و بدون تفكر در برابر مباحث بازدارنده موضع بگیرد یا حتی علیه آن طغیان كند.چنین روندی همچنین باعث میشود او احساس تحقیر را در خود و احساس قدرت را در دستوردهنده تصور كند و در بزرگسالی همین روش را پیش گیرد.جای چنان دستورهایی میتوان جملاتی ملایمتر با افعال مثبت و آگاهكننده به كار برد: شعله كبریت دستت را میسوزاند و...
سرزنش و توهین
سرزنش بخصوص اگر با توهین همراه شود، شأن، شخصیت، اعتماد به نفس و سلامت فكر را از كودك دور میكند و به جای مهر و عطوفت به دیگران یا حتی والدین و اعضای خانواده، در ذهن او نامهربانی، بیاعتنایی، تحقیر و رفتار توهینآمیز را مینشاند.كودكی كه با كلمات احمق، كودن، نفهم، دستوپاچلفتی و... یا جملات سرزنشآمیز توصیف میشود، حس حقارت و بیارزش بودن را به ذهن میسپارد و از آنجا كه هیچكس نمیخواهد موجودی حقیر جلوه كند، یا موضعی تدافعی پیش میگیرد یا به طور معمول در لاك تنهایی و خجلت فرو میرود و آسیبهای روانی دیگری را پذیرا میشود.
پرسشهای بازخواستی
استفاده از پرسشهایی چون چرا دست به كبریت زدی؟، باز برادرت را هل دادی؟ و... برای تربیت كودكان كمسن و سال اشتباه است.كودكان نمیدانند و نمیتوانند به شكلی منطقی كه مورد انتظار والدین از طرح سوالشان است، دلیل بیاورند. برخی كارهای آنها ناخودآگاه است، حاصل احساس و واكنشی ندانسته و ناگهانی است.طرز جواب یا استدلال و قانعكردن را نیاموختهاند. به همین دلیل به جای پرسشهای بازخواستی باید آنها را از نادرست بودن كارشان آگاه كرد.
كلافگی و تسلیم
شاید شما هم برخی افراد موسوم به لوس و خودخواه را به یاد آورید. اغلب آنها كسانی هستند كه در بخشی از زندگی یا همه آن متوجه شدهاند اگر والدینشان یا حتی دیگران، محدودیتی هم برای برخی خواستههای نادرست آنها در نظر بگیرند، پس از مقداری فشار به انحای گوناگون آن را لغو میكنند و نادیده میگیرند بنابراین بهترین راه رسیدن به نیازهایشان را بیتوجهی به شرایط دیگران و در نظر گرفتن خواست و شرایط خود میپندارند.
چنین اشخاصی ممكن است به موفقیتی ظاهری در به دست آوردن آنچه میخواهند برسند، اما شخصیت آنها به احساس و روان دوستان و اطرافیانشان لطماتی میزند كه سبب از دست دادن سریع و پیاپی آنها میشود.از دست دادن اطرافیان احساس و روان آنها را نیز تهدید میكند و از آنجا كه ناكامی برای آنها تلخ است و نمیتوانند یا نمیدانند چطور با آن مواجه شوند مایه عذاب بیشتر خود، نزدیكان دیگر یا پدر و مادر حالا پا به سن گذاشته و كلافهترشان میشوند.
تكثیر و تولید اشتباه
نقش خانواده، بویژه پدر و مادر در آموزش و تربیت و سهم آنها در شكلگیری آینده كودك بسیار است؛ موارد اشتباه آموزشی و تربیتی در مواجهه با كودكان نیز بسیار است.خانوادهای كه فرصت تجربه به كودك نمیدهد، حد و مرزهای اختیار یا اجبار و كوتاه آمدن یا پافشاری بر انجام كار یا خواستهای را نمیشناسد، نیازها و اقتضاهای سنی او را تشخیص نمیدهد، ارتباطی مؤثر و مناسب با وی ندارد، انتظاراتی فراتر از حد او دارد، روشهای درست آموزش و پرورش وی را نمیداند یا به كار نمیگیرد و... در یك جمله: مدام اشتباه میكند، نمیتواند مدعی شود دوست دارد فرزندی داشته باشد كه خوب تربیت شده است.
منبع:salamatnews.com