لقب او را بعضی «عمیق» و «عمیقی» گفتهاند، اما مثل اینکه لقبش در اصل عقعق (که نام مرغی است هشیار) بوده و بعدها به وسیله رونویسان به صورت عمعق (که ظاهراً کلمهای است بیمعنی) درآمده است.
یکی از مهمترین شاعران غریبماندۀ زبان فارسی، شاعری است از سده پنجم و ششم هجری قمری؛ استادی که از بخارای معروف برآمده و صاحب «تذکرة الشعرا» نام او را این گونه ثبت کرده است: «مَلکالکلام مولانا عمعق بخاری».
انوری ابیوردی عمعق را در شعر اهل خراسان خود به عنوان استاد سخن ذکر میکند و مصرعی از شعر او : «خاک خون آلود ای باد به اصفهان بر» را تضمین میکند.
عمعق در حدود سال ۴۴۰ هـ.ق. در بخارا زاده شد و پس از مهارت در شعر و ادب به سمرقند رفت و به دربار آل خاقان راه یافت و در نزد پادشاهان این دودمان تقربی تمام پیدا کرد؛ و از سلجوقیان با سنجر نیز رابطه داشت؛ و از شاعران ماوراءالنهر با رشیدی سمرقندی در دربار آل خاقان بسر میبرد و این دو شاعر با هم مناقشاتی داشتند. انوری شاعر نیز معاصر عمعق بود و به استادی وی در شعر مقر است. عمعق را پسری بود به نام حمیدی یا حمید یا حمیدالدین که برخی میگویند وی نیز شاعر بود و با سوزنی مهاجات داشت. عمر عمعق را فزون بر صد سال نوشتهاند و درگذشت او باید در حدود سال ۵۴۲ یا ۵۴۳ هَ.ق. باشد.
عمعق در حدود سال ۴۴۰ هـ.ق. در بخارا به دنیا آمده است و بعد از تسلط در شعر و ادب به سمرقند رفت و به دربار آل خاقان راه پیدا کرد و در پیش پادشاهان این خاندان نزدیکی کامل پیدا کرد؛ و از سلجوقیان با سنجر هم رابطه داشت؛ و از شاعران ماوراءالنهر با رشیدی سمرقندی در دربار آل خاقان به سر میبرد و این دو شاعر با هم مجادله هایی داشتند. انوری شاعر هم معاصر عمعق بود و به استادی او در شعر مقر است. عمعق را پسری بود به نام حمیدی یا حمید یا حمیدالدین که بعضی میگویند او هم شاعر بود و با سوزنی هزل گویی داشت. عمر عمعق را بیشتر از صد سال نوشتهاند و درگذشت او باید در حدود سال ۵۴۲ یا ۵۴۳ هَ.ق. می باشد.
وی نه فقط به زبان ملقب به امیر الشعرا است، بله، به معنای فئودالی، واقعاً شایسته چنین منصبی بود و همه شاعران دربار ایلگ خان را در بخارا به احترام و تکریم خود باز میداشت. در پرتو الطاف امیری که اربابش بود، مال و ثروت و بردگان زیادی به دست آورد.
دیوان این شاعر، اولین بار در سال 1307 در چهل و چهار صفحه به گونهای بازاری در تبریز به چاپ رسید. بعد از این چاپ، استاد سعید نفیسی بعضی از اشعار این شاعر را از مجموعهها و تذکرههای گوناگون جمعآوری کرد و در 806 بیت از طرف کتابفروشی فروغی به چاپ رسانید.
از آنجا که این دیوان، طبق تذکرهها و کتب تاریخ ادبیات ایجاد شده و تصحیح کننده نسخههای اخیر و گاهی اشتباه در دست داشته و نسخهای معتبر و مستند به عنوان نسخه اساس در دسترس نداشته، بعضی از اشعار این دیوان به طور پیچیده و تحریف شده در متن دیوان نگهداری شده است.
یکی از نسخههای ارزشمند و نسبتاً قدیمی از دیوان این شاعر، نسخهای است که در کتابخانه ملی پاریس به شماره S.P.799 نگهداری میشود. این نسخه به خط خوش نسخ در 204 برگ نوشته شده و در شروع این نسخه، ( از ص 1 تا 8 ) شرح حال عمعق بخاری به نقل از خلاصه الاشعار تقیالدین محمد کاشانی آمده و این امر، نشان دهنده آن است که این نسخه از سده دهم به بعد نوشته شده و ظاهراً در سده یازدهم هجری ، رونویسی شدهاست.
وی مدیحهسرایی ممتاز بود؛ اما، با این همه، شهرتش بیشتر در سرودن شکواییه بود. یک مثنوی نگارش کرده که متأسفانه به دست نمانده. تاریخ نگارش آن بعد از ابوالمؤید و امانی و موضوعش سرگذشت یوسف و زلیخا بوده است. در سرودنش فنون فوقالعاده متصنع شاعری به کار رفته بود؛ چنانکه هر بیتش به دو وزن گوناگون خوانده میشد.
دیوان عمعق بخارایی یک بار از روی نسخۀ خطیِ متعلق به مرحوم نخجوانی در تبریز چاپ شده است. بعد از آن هم مرحوم استاد سعید نفیسی در سال ۱۳۳۹ دیوان اشعار عمعق را صحیح کرد و همراه با مقدمهای تحقیقی منتشر کرد. این دیوان به همت کتابفروشی فروغی منتشر شده است.
در سال ۱۳۸۹ هم ویراستی دیگر از دیوان عمعق، این بار با تصحیح و پژوهش علیرضا شعبانلو و به همت انتشارات آزما منتشر شد.
در پایان این سیاهه باید یادآور شد که شعرهای برجایمانده از استاد عمعق بخارایی، قسمتی از میراثِ ادبی و تاریخیِ خالص زبان فارسی است که بعد از صدها سال برای ما به یادگار مانده است و کمترین ادای حقِ چنین میراثِ گرانبهایی، آن است که آن را بخوانیم و از خواندنش روح و ذوقِ خویش را به لذت برسانیم و بیشتر پاس بداریم، خاطرِ زبانِ شیرین و گرانسنگ فارسی را؛ زبانی که شعر عمعق، یکی عقیق است از هزاران هزار گوهرِ ارزشمند گنجینۀ بیمثلش.
گردآوری: بخش فرهنگ و هنر بیتوته