ابتدا باید میان هدف و ارزش با رفتار و اقدام عملی تمایز قائل شد. کسی که تصمیم گرفته پولدار شود، یا به امور خیریه بپردازد، یا علیه ظلم مبارزه کند، یا موفقیت فردی و لذتجویی پیشه کند، یا... همه میتوانند قابل پذیرش باشند و هدف یا رویکرد کلی هر یک از آنان را نمیتوان اشتباه نامید یا آنها را تخطئه کرد.
عباس عبدی ادامه داد: مگر اینکه اصل آن هدف ناقض اصول حقوقی و اخلاقی باشد. پس از تعیین هدف، انتخاب شیوه و ارزیابی اقدامات مهم است که بهطور خلاصه به آنها میپردازم.
۱ـ اولین منبع اشتباه، جمع اهداف متعارض است. در اقتصاد مشهور است که جمع همزمان میان کاهش تورم و بیکاری چندان ممکن نیست. انتخاب اهداف متعارض یکی از منابع مهم اشتباه است. کسانی که همه چیزهای خوب را با هم میخواهند احتمالا فقط چیزهای بد نصیب آنها میشود.
۲ـ اهداف ناممکن نیز از منابع اشتباه است. منظور از ناممکن بودن، محال عقلی نیست، بلکه محال عرفی و عملی است. شاید در آینده و با تغییراتی ممکن شود.
اتصال دریای خزر به دریای عمان نمونهای از این اهداف و ایدهها بود. این ایدهها در حوزه اجتماعی و فرهنگی بسیار بیشتر است.
۳ـ هدف ناممکن به علت عدم تناسب با ابزار؛ این مورد زیاد است. نمونه آن ممنوعیت حرام و الزام به انجام واجب از طریق اجبار حکومتی است. البته برخی از آنها که به نظم اجتماعی مربوط میشوند، از این طریق عملی است، ولی اغلب آنها با تکیه بر قدرت حکومت محقق نمیشود، بلکه نتیجه عکس دارد.
۴ـ اطلاعات ناقص، غلط و سویهدار؛ از عوامل رایج در بروز تصمیم اشتباه است. یک فرد، نظام و ساختاری که دنبال اتخاذ تصمیم درست است، بهطور قطع باید بکوشد که مسیرهای اطلاعاتی و تولید و کسب آنها را مسدود نکند.
هر گونه محدودیت در این مسیر و نیز محدود شدن منابع اطلاعاتی، یا فیلتر کردن آنها، موجب میشود که تصمیمات اتخاذ شده، غلط و فاجعهبار شوند. برخی اطلاعات کمابیش در دسترس است، ولی برخی اطلاعات مهم به ویژه در حوزه جامعه و فرهنگ، کمتر دیده میشوند، یا سنجش آنها سختتر است؛ لذا یک نظام یا فرد کارآمد، همیشه میکوشد که این اطلاعات تولید و منتشر شود. ساختاری که میترسد مردم از این دادهها آگاه شوند و مانع از تولید و انتشار آنها میشود؛ بیش از همه به خودش خیانت کرده و خود را در گمراهی غوطهور میکند.
۵ـ بیتوجهی به عینیت نیز از منابع اشتباه است که همراه آن ارادهگرایی قرار دارد و فرد گمان میکند؛ کافی است اراده کند و بیتوجه به عینیت اجتماعی هر هدفی را محقق کند. این ویژگی حتی نزدیک به کفر است. چنین افرادی خود را فرسوده میکنند، بدون اینکه پیشرفتی به دست آورند.
۶ـ شاید ظریفترین منبع اشتباه، تلفیق و تحلیل غلط است. اگر اهداف و ارزشها و حتی اطلاعات درست و دقیق باشند، آیا نتیجهگیریها و تحلیل هم درست خواهد بود؟ این پیچیدهترین بخش برای رسیدن به یک تصمیم درست است که سهل و ممتنع است.
همان اندازه که ساده به نظر میرسد، غیرممکن و سخت نیز هست. یک معیار برای سنجش درستی آن نقد کارشناسان است. کسانی که یکسویه تحلیل میکنند و به دیگران امکان نقد آن را نمیدهند پیشاپیش مرتکب اشتباه شدهاند.
۷ـ بیتوجهی به تغییرات پیشرو و گریز از آیندهنگری نیز منبع اشتباه است، به ویژه در شرایطی که تحولات سریع است. نادیده گرفتن تغییرات در این روزگار منبع مهم اشتباهات است. رویدادهای اخیر ایران و اعتراضات موثر دهه ۸۰ها، بیش از هر چیز معلول نادیدهانگاری آنان از سوی ساختار اجتماعی و سیاسی بود.
۸ـ عامل روحی و روانی تصمیمگیرنده منبع دیگر اشتباه است. البته هر چه از تصمیمگیری فردی دور شویم، نقش این عامل کمتر میشود. عصبانی بودن، گوش شنوایی نداشتن، مشاوران ضعیف، اسیر کینه و نفرت بودن و... اثرات منفی بر شکلگیری یک تصمیم میگذارند.
۹ـ علل دیگری را هم میتوان برشمرد، فقط به عنوان آخرین مورد، فقدان شجاعت در اصلاحات به موقع را نام میبرم. از اشتباه گریزی نیست، همیشه رخ میدهد و کم هم نیست. ولی مقدس کردن تصمیمات، بزرگترین اشتباه است. همیشه باید پذیرفت که تصمیم میتواند اشتباه باشد، حداقل به علت تحولات، ادامه دادن آن تصمیم اشتباه است و باید آن را تغییر داد.
مرغ تصمیم یک پا ندارد. وجود شجاعت برای اصلاح تصمیم اشتباه مهمتر از این است که از ابتدا بتوان تصمیمات درست گرفت، چون هیچگاه همه تصمیمات درست نخواهند بود، باید اصلاح شوند.