امشب من و تو هردو (سلمان ساوجی )

بیتوته پنج شنبه 01 دی 1401 - 19:26


اشعار زیبا و عاشقانه سلمان ساوجی

 

 

امشب من و تو هردو، مستیم، ز می اما

تو مست می حسنی، من، مست می سودا

از صحبت من با تو، برخاست بسی فتنه

دیوانه چو بنشیند، با مست بود غوغا

آن جان که به غم دادم، از بوی تو شد حاصل

وان عمر که گم کردم، در کوی تو شد پیدا

ای دل! به ره دیده، کردی سفر از پیشم

رفتی و که می‌داند، حال سفر دریا؟

انداخت قوت دل را، بشکست به یکباره

چون نشکند آخر نی، افتاد از آن بالا؟

تا چند زنم حلقه؟ در خانه به غیر از تو

چون نیست کسی دیگر، برخیز و درم بگشا

از بوی تو من مستم، ساقی مدهم ساغر

بگذار که می‌ترسم، از درد سر فردا

در رهگذر مسجد، از مصطبه بگذشتم

رندی به کفم برزد، دامن، که مرو ز اینجا

نقدی که تو می‌خواهی، در کوی مسلمانی

من یافته‌ام سلمان؟ در میکده ترسا

 

گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته

منبع خبر "بیتوته" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.