در مورد نگاه مثبت ، يكي از اساتيد ايراني خاطره جالبي را كه مربوط به سالها پيش بود نقل ميكرد:
چندين سال قبل مشغول تحصيل در دانشگاه خارج از كشور بود. سه چهار ماه از شروع سال تحصيلي گذشته بود كه كارگروهي براي دانشجويان تعيين شد كه در گروههاي پنج شش نفري با برنامه زماني مشخصي بايد انجام ميشد.
توي كلاس، از دختري كه درست توي نيمكت بغليام مينشست و اسمش كاترينا بود پرسيدم كه براي اين كار گروهي تصميمش چيه؟
گفت: اول بايد برنامه زماني رو ببينه.
ظاهراً برنامه دست يكي از دانشجوها به اسم فيليپ بود.
پرسيدم: فيليپ رو ميشناسي؟
كاترينا گفت: آره، همون پسري كه موهاي بلوند قشنگي داره و رديف جلو ميشينه!
گفتم: نميدونم كيو ميگي!
گفت: همون پسر خوشتيپ كه معمولاً پيراهن و شلوار روشن شيكي تنش ميكنه!
گفتم: نميدونم منظورت كيه؟
گفت: همون پسري كه كيف و كفشش هميشه ست هست با هم!
باز هم نفهميدم منظورش كي بود! اونجا بود كه كاترينا صداشو يهكم پايين آورد و گفت: فيليپ ديگه، همون پسر مهربوني كه روي ويلچير ميشينه.
اينبار دقيقاً فهميدم كيو ميگه، ولي به طرز غيرقابل باوري رفتم تو فكر. آدم چقدر بايد نگاهش به اطراف مثبت باشه كه بتونه از ويژگيهاي منفي و نقصها چشمپوشي كنه. چقدر خوبه مثبت ديدن كه حتي نگي معلول و بگي هموني كه رو ويلچر ميشينه.
يك لحظه خودمو جاي كاترينا گذاشتم، اگر از من در مورد فيليپ ميپرسيدن و فيليپو ميشناختم، چي ميگفتم؟ حتماً سريع ميگفتم همون معلوله ديگه! وقتي نگاه كاترينا رو با ديد خودم مقايسه كردم خيلي خجالت كشيدم.
شما چي فكر ميكنيد؟ چقدر عالي ميشه اگه ويژگيهاي مثبت افراد رو بيشتر ببينيم و بتونيم از نقصهاشون چشمپوشي كنيم .
منبع:ghodratezehneman.blogfa.com