امروز با سعدی : ای نفسِ خرّم بادِ صبا / از برِ یار آمده‌ای، مرحبا

عصر ایران چهارشنبه 07 دی 1401 - 00:10

ای نفسِ خرّمِ بادِ صبا
از برِ یار آمده‌ای، مرحبا!

قافلهٔ شب چه شنیدی ز صبح
مرغِ سلیمان چه خبر از سبا

بر سرِ خشم است هنوز آن حریف
یا سخنی می‌رود اندر رضا؟

از درِ صلح آمده‌ای یا خِلاف
با قدمِ خوف رَوم یا رَجا؟

بارِ دگر گر به سرِ کویِ دوست
بگذری ای پیکِ نسیمِ صبا

گو رمقی بیش نمانْد از ضعیف
چند کُنَد صورتِ بی‌جان بقا

آن‌همه دل‌داری و پیمان و عهد
نیک نکردی که نکردی وفا

لیکن اگر دورِ وصالی بُوَد
صلح فراموش کند ماجرا

تا به گریبان نرسد دستِ مرگ
دست ز دامن نکنیمت رها

دوست نباشد به حقیقت که او
دوست فراموش کند در بلا

خستگی اندر طلبت راحت است
درد کشیدن به امیدِ دوا

سر نتوانم که برآرم چو چنگ
ور چو دفم پوست بدرّد قَفا

هر سَحر از عشق دمی می‌زنم
روزِ دگر می‌شنوم بر ملا

قصهٔ دردم همه عالَم گرفت
در که نگیرد نفسِ آشنا

گر برسد نالهٔ سعدی به کوه
کوه بنالد به زبانِ صدا

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.