روایت شهادت جوان‌ترین شهید هوانیروز ارتش اصفهان در آسمان

خبرگزاری مهر چهارشنبه 07 دی 1401 - 08:10
اصفهان – شهید محمد مسائلی را جوان‌ترین شهید هوانیروز ارتش اصفهان می‌نامند، شهیدی که در آسمان شهر نجف آباد به مقام شهادت رسید.

خبرگزاری مهر – گروه استان‌ها: در طول تاریخ هرگاه که برای سعادت و عزت ملت و کشور عزیزمان صحنه حساسی بوده است، انسان‌های شریف و عاشقی بوده‌اند که در لحظه نیاز، جان و هستی خویش را فدا کنند تا ایران اسلامی عزیزمان به حیات عزتمندش ادامه دهد.

همیشه این شهدا بوده‌اند که رفته‌اند تا جامعه بماند و آسیب نبیند و بدیهی است پاسداشت شهدا و گرامیداشت نام و یاد و راهشان، پاسداشت عزت و شرف و پاکی است.

شهید محمد مسائلی، یکی از این شهدای عزیز میهن ماست. جوانی که در ۱۲ سالگی پدرش را از دست داد و در نبرد با سختی‌های روزگار یار و یاور مادرش شد، در ۱۵ سالگی وارد هوانیروز ارتش شد و لباس مقدس ارتش جمهوری اسلامی ایران را به تن کرد و در پروازهای امدادی گوناگونی از جمله زلزله بم، ایثارگرانه به یاری مردم شتافت و در ۱۹ سالگی خود و در صحنه یک پرواز پر از رشادت و ایثار در آسمان نجف‌آباد اصفهان شهید شد تا مادرش و خواهر و برادرانش عمری را چشم به آسمان بدوزند و با شنیدن صدای پرواز هر بالگردی در آسمان با ریختن قطره اشکی به نام محمدشان افتخار کنند و به خود ببالند.

انضباط شغلی شهید مسائلی هنوز هم زبانزد است

سرهنگ ستاد خلبان بهرام نظری، فرمانده پایگاه چهارم هوانیروز ارتش در دیدار با مادر این شهید عزیز گفت: هنوز وجدان کاری و انضباط شغلی این شهید زبانزد همکاران ما در گردان شینوک پایگاه چهارم هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران است.

وی گرامیداشت نام و یاد شهدا را وظیفه همگانی و درس‌آموختن و الگوبرداری از سیره شهدا را اقدامی مهم و مؤثر در خودسازی انسان‌ها در حرکت مصمم در دفاع از نظام مقدس جمهوری اسلامی‌ایران و کشور عزیزمان دانست.

همچنین سرهنگ ستاد خلبان داوود معروفی، از مسئولان پایگاه چهارم هوانیروز ارتش و از خلبانان با سابقه گردان شینوک این پایگاه درباره شهید محمد مسائلی گفت: در سال ۱۳۸۱ که شهید محمد مسائلی، دوران تحصیلش را می‌گذراند، من جانشین فرمانده یگان آموزشی بودم و شهید مسائلی را از نزدیک می‌شناختم و او را فردی با روحیه‌ای مذهبی و پاک و دارای چهره‌ای معصوم و اراده‌ای مصمم و عزمی راسخ می‌دیدم.

شهید مسائلی شایسته شهادت بود

وی ادامه داد: شهید مسائلی در فراگیری علوم نظامی و نیز دانش فنی نگهداری و تعمیر بالگرد، بسیار کوشا بود و من و دیگر فرماندهان یگان، آینده درخشانی را برای او پیش بینی می‌کردیم.در سال‌های بعد از فارغ التحصیلی‌اش، از آنجایی که من خلبان بالگرد شینوک بودم، همراهی دلسوزانه و هنرمندانه او در پروازها را می‌دیدم.

این خلبان باسابقه اضافه کرد: شهید مسائلی تلاش می‌کرد که در انجام امورات فنی و نگهداری و تعمیر بالگرد، دقت و هنری را به‌کار ببرد که لازمه انجام پروازی ایمن و موفق برای خلبان بود و به همین دلیل، همه خلبانان او را دوست داشتند.

سرهنگ ستاد خلبان معروفی گفت: واقعیت این است که شرافت شغلی و نظامی و شخصیت پاک و مذهبی این همکار عزیزمان، از او، انسانی شایسته شهادت ساخته بود وامروز هم نام نیک و آبرومندش و وظیفه شناسی و لیاقتش، الگویی ماندگار برای نسل جوان و باعث ماندگاری نام او در گردان شینوک است.

در ادامه، با همکاری گروه معارف جنگ پایگاه چهارم هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران به دیدار خانواده این شهید عزیز رفتیم تا از زندگی کوتاه و شرافتمندانه این قهرمان ۱۹ ساله و شهادت ایثارگرانه‌اش، درس‌هایی بیاموزیم تا توشه راه زندگیمان شود.

پس از هماهنگی با مادر شهید محمد مسائلی، به دیدار او رفتیم. با مهربانی و گشاده‌رویی، درب خانه‌اش را گشود و میزبانمان شد. ۶ نوه مادر بزرگ به همراه والدینشان به استقبالمان آمده بودند.

روایت شهادت جوان‌ترین شهید هوانیروز ارتش اصفهان در آسمان

قبل از آغاز گفت و گو، ستایش دختری که ۲ هفته قبل از شهادت عمویش به دنیا آمده بود، عکس عموی شهیدش را در حالی که او را در آغوش گرفته بود به ما نشان داد و گفت: این عکس یادگار من از عموی شهیدم است و در زندگی‌ام تلاش می‌کنم به احترام شهادت عمویم، اخلاق و منش زندگی پاکش را الگوی خودم قرار دهم.

الناز دختر دیگری که چند ماه بعد از شهادت عمویش به دنیا آمده بود با قلمی شیوا و روان دلنوشته‌ای سرشار از احساس افتخار به عموی شهیدش را قرائت کرد که اشک حاضران در جمع همراه لحظات شنیدن این دلنوشته زیبا بود.

علی مسائلی، برادر شهید نیز در این دیدار گفت: شهادت اوج هنرنمایی یک انسان در زندگی است و شهید شدن لیاقت می‌خواهد. یکی از این لیاقت‌ها از لقمه و سفره حلال و پاک می‌آید و دیگری از تربیت پاک و صحیح.

وی با اشاره به فوت پدر مرحومش در سال ۱۳۷۸ و یتیم شدن سه فرزند پسر و یک دختر خانواده در سن کودکی اظهار داشت: همه ما زندگی‌مان را مدیون تلاش و کوشش مادر شریف و عزتمندمان هستیم که در سخت‌ترین شرایط روزگار چهارفرزندش را با چنگ و دندان حفظ کرد و نان حلال داد تا محمدمان لیاقت شهادت پیدا کند و خواهر، برادرم و من و فرزندانمان ارزش شهادت محمد را بفهمیم و شأن شهادت شهید محمد مسائلی را در زندگیمان و تربیت فرزندانمان حفظ کنیم.

این برادر شهید اضافه کرد: شهید محمد، فرزند سوم خانواده متولد سال ۱۳۶۶ است، در زمان کودکی همه ما باهم خیلی صمیمی و مهربان بودیم، محمد ضمن مهربانی و شوخ طبع بودن بسیار متواضع و ایثارگر بود. مذهبی و اهل هیئت بود. همسایگانمان هم او را خیلی دوست داشتند. در کمک به همسایگان و اهالی محل، زبانزد و الگو بود. در حالی که پدرمان را از دست داده بودیم و مادر عزیزمان، در سختی خیلی زیادی بود، محمد به من گفت: چرا مادر ما، در این سن و سال باید مجبور باشد مسئولیت نان و روزی چهار فرزند را به دوش بکشد و ما نتوانیم برای او کاری بکنیم؟ همیشه دوست داشت و تلاش می‌کرد کمکی بکند و درآمدی کسب کند تا کمک‌حال مادرمان باشد و کمک خرج خانواده شود و همزمان، در درس خواندنش، بسیار فعال و کوشا بود.

محمد عاشق آسمان بود

مسائلی ادامه داد: زمان آزمون ورودی هوانیروز پیش آمد و محمد درسخوان و با لیاقت ما در آزمون موفق شد و لباس مقدس هوانیروز ارتش را برای دفاع از میهن اسلامی و خدمت به مردم پوشید؛ او متخصص تعمیر و نگهداری هلی‌کوپتر نیروبر رزمی شینوک شد و در پروازهای مختلف این هلی‌کوپتر ایفای نقش می‌کرد؛ پرواز را خیلی دوست داشت و عاشق آسمان بود.

وی افزود: دقیقاً از روز اولی که حقوقش را گرفت تمام حقوقش را به خانواده تعلق داد تا فشار و سختی‌های روزگار را از دوش مادرمان بردارد؛ خوب به یاد دارم که من به سربازی رفتم و او که سنش از من کمتر بود، از حقوق کم خودش، سخاوتمندانه پول تو جیبی مرا می‌داد و می‌گفت: هم خدمت سربازی‌ات مقدس است و هم بعد از سربازی می‌توانی کمک‌حال روزگار مادرمان شوی. دل او خیلی بزرگ بود. برای خواهرمان مرجان، کوتاهی نمی‌کرد.وقتی که از سرکار بر می‌گشت لباس یک‌تکه پروازش باعث خوشحالی و افتخارمان بود، هم‌سن و سالان او هنوز کودکی می‌کردند و در کوچه فوتبال بازی می‌کردند و او لباس سربازی دفاع از مملکتش را پوشیده بود. او نان آور خانواده شده بود. بعد از اخذ دیپلم در دبیرستان هوانیروز و همزمان با کارعاشقانه اش در هوانیروز، بلافاصله تحصیل مهندسی مکانیک را در دانشگاه آزاد نجف‌آباد آغاز کرد و در دوران تحصیلش در دانشگاه به شرف شهادت نائل شد.

از علی مسائلی در مورد نحوه شهادت شهید محمد مسائلی پرسیدم و او جواب داد: محمد در دوران کوتاه خدمتش مأموریت‌های زیادی رفت که مهمترین مأموریت او، حضور گسترده هوانیروز ارتش در زلزله جانگداز بم در دی‌ماه سال ۱۳۸۲ بود؛ محمد هم در پروازهای بم، حضور گسترده و طولانی داشت و عاشقانه به زلزله زدگان بم خدمت کرد؛ آدم با وجدانی بود و خلبانان بالگرد شینوک او را خیلی دوست داشتند. استاد سرهنگ خلبان رسول عابدیان از استادخلبانان برتر بالگرد شینوک بود و در روز ۲۷ آبان سال ۱۳۸۵ در مأموریت پروازی در غرب اصفهان پرواز می‌کرد، در این پرواز سرهنگ خلبان رسول عابدیان و خلبان پیمان فرهنگ و خلبان رسول نام آور و خلبان بهرام حاج اسفندیاری و مهندسین پرواز شهید یوسفی و برادر نازنینم محمد مسائلی حضور داشتند. در حوالی نجف‌آباد اصفهان، بالگرد دچار نقص فنی می‌شود.خلبان ضمن گزارش نقص فنی به مرکز تلاش می‌کند بالگرد را از مناطق مسکونی عبور دهد تا به مردم آسیبی نرسد. اما این پرواز، پرواز شهادتشان شد و این ۶ مرد قهرمان هوانیروز ارتش، که بارها در خدمت‌و امدادرسانی به مردم، ایفای نقش کرده بودند، پیکرهای سوخته‌شان به زمین می‌رسد و در آتش عشق به ایران اسلامی می‌سوزد تا مرغ جانشان، با نشان شهادت به ملکوت اعلی پرواز کند.

مسائلی گفت: ما شهید داده‌ایم و قدر و منزلت شهیدمان را می‌دانیم و امروز و در همه ارکان زندگیمان و در رفتارهای روزمره‌مان و در تربیت فرزندانمان، تلاش خواهیم کرد که ادامه دهنده راه شهیدمان باشیم و از خداوند منان می‌خواهیم که لیاقت ماندن در راه شهدا را به ما هدیه کند.

وی در پایان سخنانش گفت: می‌دانم که شهدا زنده‌اند و می‌خواهم خطاب به برادر شهیدم بگویم: محمدم، برادر عزیزم، برادر شهیدم، دارم و دلم برائت خیلی تنگ شده است و از اینکه برادر تو هستم، به توافتخار می‌کنم که باعث افتخارمان شدی. می‌دانم که جای تو خوب است، لطفاً سفارش ما را بکن تا روسفید باشیم و ادامه دهنده راهت باشیم. می‌دانم در کنار پدرم هستی، شفاعت مارا، شفاعت مادر عزیزمان را فراموش نکن.

روایت شهادت جوان‌ترین شهید هوانیروز ارتش اصفهان در آسمان

محمد خیلی دوست داشت مرا هم به پرواز ببرد

در ادامه به گفت‌وگو با خدیجه ملکوتی‌خواه، مادر شهید محمد مسائلی نشستیم، مادری که در مهربانی چشمانش، هم سختی‌های روزگاری که بر او گذشته بود را می‌شد به راحتی دید و هم سرسختی و صلابت او را در مقابل سختی‌های روزگار برای آنکه بتواند فرزندی تربیت کند که شهید باشد؛ کم حرف بود، بیشتر کلمات را از سکوتش و بیشتر مفاهیم را از نگاهش باید می‌خواندیم. از او خواستم که از فرزند شهیدش برایمان بگوید.

مادر گفت: محمد من مرد بزرگی بود، در ۱۲ سالگی که یتیم شد، بزرگ شدن را تمرین کرد و در ۱۵ سالگی لباس هوانیروز را پوشید و کوه وجودش را پشتوانه من و خواهر و برادرانش کرد و در ۱۹ سالگی در اوج جوانی ستاره آسمان عشق و شهادت شد. محمدم خوش اخلاق بود و زرنگ، درسخوان بود، مذهبی و اهل مسجد بود و در هیئت نوکری امام حسین را می‌کرد، بچگی نکرد و از دوران بچگی مجبور شد که بزرگ شود. روزهایی که در سال ۱۳۷۸ همسرم به رحمت خدا رفت، با ۴ فرزندم، روزگار سختی را می‌گذراندیم و محمدم ضمن اینکه خیلی خوب درسش را می‌خواند مجبور بود همراه من به فکر رزق و روزی برادران و خواهرش باشد. برادرم (حبیب ملکوتی خواه) افسر ارتش بود ۲ بار مجروح شده بود و ۳ سال هم اسیر، برادر با غیرتی بود. محمد که به ۱۵ سالگی رسید، آزمون استخدامی ارتش را به ما اطلاع داد و محمد امتحان داد و قبول شد و وارد هوانیروز شد. او تکنسین فنی هلی‌کوپتر بود و همراه با خلبانان به پرواز می‌رفت. خیلی دوست داشت مرا هم به پرواز ببرد، اما قانون ارتش اجازه نمی‌داد. بچه‌ام همیشه در مأموریت‌های امدادی بود. در زلزله بم با هلی‌کوپتر به بم رفت و در نجات جان مردم و امدادرسانی به آنها خیلی تلاش کرد و مدت زیادی آنجا بود. محمدم خیلی پاک و با غیرت بود. لباسش، پروازش و ارتش را خیلی دوست داشت و همیشه از پروازها و کمک به مردم برایم حرف می‌زد و پسر با غیرت و پاکم در ۱۹ سالگی شهید شد تا یک عمر من را چشم انتظار بگذارد.

از مادر شهید در خصوص روز شهادت محمد پرسیدیم: ظهر منتظرش بودم که به خانه بیاید اما همکارانش آمدند و محمدم نیامد و من فهمیدم که پسرم، پشتوانه زندگی‌ام شهید شده است و از آن روز همیشه چشمم به آسمان است و پروازهای کوپترها را می‌بینم و دلم برای لباس پرواز پسرم تنگ می‌شود و برای سلامتی و موفقیت خلبانان و مهندسان پرواز هوانیروز دعا می‌کنم.

مادر شهید در سخنان پایانی اش گفت: بچه‌هایم خیلی خوب و با خدا هستند؛ امروز در رفتار بچه‌هایم پاکی محمد را می‌بینم. پسرم علی اسم ۲ پسرش را به یاد شهید محمد من محمدرضا و محمد پارسا گذاشته است و همه فرزندانم بچه‌هایشان را مذهبی و امام حسینی تربیت می‌کنند. من هم از اینکه محمدم را شهیدم را دارم از خدای مهربان ممنونم.

باز هم آرزویم لباس زیبای هوانیروز ارتش بر قامت رعنای برادرم است

مرجان مسائلی، خواهر شهید نیز در خصوص برادر شهیدش گفت: من و محمد با هم هم‌بازی بودیم؛ با هم رفیق و شفیق بودیم، در درس خواندن همیشه کمکم می‌کرد، محمد ۲ سال از من بزرگ‌تر بود و حامی و پشتیبان و برادر و دوستم بود.

وی گفت: روزی که برادرم لباس هوانیروز ارتش را پوشید، خیلی خوشحال بود، کارش را خیلی دوست داشت و من، هم از خوشحالی او شاد بودم و هم در دلم، به داشتن چنین برادری افتخار می‌کردم. می‌دانستم کارش پر خطر است، خودش هم بارها به من گفت: آبجی، آخرش من تو این لباس شهید می‌شوم و تو، خواهر شهید می‌شوی. از حرف‌هایش دلم می‌لرزید و نگران می‌شدم، اما آنقدر به وجودش افتخار می‌کردم و آنقدر ماموریت‌هایش را و خاطرات پروازهایش را دوست داشتم که چشمم را بر خطر پروازهای برادر عزیز تر از جانم می‌بستم. همیشه خاطرات مأموریت‌ها و پروازها را برایم می‌گفت و من همیشه به او افتخار می‌کردم‌، او باعث سرفرازی من و خانواده‌ام بود؛ همیشه به وجودش افتخار می‌کردم و واقعیت این است که حتی به شهادتش نیز افتخار می‌کنم و اگر روزی دوباره به دوران کودکی برگردیم، باز هم آرزویم لباس زیبای هوانیروز ارتش بر قامت رعنای برادرم است، او شریف و پاک و قهرمان بود و لیاقتش شهادت بود، من به وجود برادر شهیدم افتخار می‌کنم و او شفیع من و خانواده‌ام در نزد خدای مهربان خواهد بود.

ارتش افتخار ماست

همچنین عباس مسائلی، برادر بزرگ‌تر شهید محمد مسائلی گفت: محمد ما در ۱۲ سالگی یتیم شد و در یتیمی، شخصیت راسخ و مصمم و پاک او، لیاقت شهادت پیدا کرد. مسئولیت تربیت چهار فرزند قد و نیم قد بر عهده‌مادرمان بود و من هم از مادر شریفم به خاطر زحماتی که برای ما به عهده‌گرفت، ممنونم.

وی با یادآوری لیاقت شهید محمد مسائلی در حمایت از مادرش و نیز الگو شدن برای بقیه اعضای خانواده گفت: محمد هم خیلی مذهبی بود و نماز اول وقتش ترک نمی‌شد و هم در درس خواندن و تحصیل، خیلی مصمم و راسخ بود. وقتی که وارد هوانیروز ارتش شد، شخصیت منظم و راسخ ارتشی اش، به او هیبت و هیمنه خاصی داده بود. مأموریت‌های امدادی و کمک رسانی به مردم را دوست داشت و در رفتار و کردار و گفتار، همیشه آماده شهادت بود. او باعث افتخار خانواده مان بوده و هست و واقعیت این است که ما، امروز هم، هوانیروز ارتش را خانواده شغلی شهید محمد می‌دانیم و هر گاه که اخبار حماسه آفرینی‌های ارتش را می‌شنویم و هر گاه که امدادهای ارتش به مردم را در صحنه‌های مختلف می‌بینیم، یاد محمدمان برایمان زنده می‌شود، ما هم مثل همه مردم، ارتش را از صمیم قلب دوست داریم و به وجود ارتش جمهوری اسلامی ایران افتخار می‌کنیم.

این برادر شهید اضافه کرد: من ۲ فرزند دختر دارم و فضیلت شهدا را و جنبه‌های ایثار و شخصیت برادر شهیدم را در تربیت فرزندانم، به آنان یاد آور می‌شوم و فرزندانم نیز، در زندگیشان، طوری رفتار می‌کنند که عموی شهیدشان، از آنان راضی باشد. دعا می‌کنم همه خادمان مردم و کشور به‌خصوص ارتشی‌های عزیزمان در کار و زندگیشان، موفق و پیروز باشند و انشاالله روح شریف شهید عزیزمان از ما راضی باشد و در قیامت شفیع ما باشد.

منبع خبر "خبرگزاری مهر" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.