به گزارش خبرگزاری فارس از شیراز، هوا رو به تاریکی میرفت، نوای اذان مغرب فضا را پر کرده بود و به گوش جان مینشست و زوار در صفهای مرتب، پشت سر هم ایستاده بودند تا به امام جماعت اقتدا کنند، پیر و جوان و کودک همه در کنار هم آرامش را نفس میکشیدند که به ناگاه صدایی هولناک سکوت و آرامش را در هم شکست و مهیب صدای گلوله حریم امن حرم را ناامن کرد.
جمعیت متفرق شد و هر کس هراسان به سویی میدوید تا گوشهای پناه گیرد، پناهگاهی که در نهایت چندین و چند بار مورد هدف عنصر ملعون داعشی قرار گرفت و فواره خون جاری کرد!
چادرنماز مادران خونآلود شد، دل خدام لرزید و کودک مورد هدف گلوله قرار گرفت تا تصویر یک جنایت تا آخر عمر در ذهنش تداعی شود.
محمدرضا جزء نخستین شهدای حرم حضرت شاهچراغ(ع) بود، که در ابتدای ورود عامل داعشی به حرم مورد اصابت گلوله قرار گرفت و روح پاکش به آسمان پرکشید.
با اولین زنگ تلفن را جواب میدهد و با طمانینه پاسخ میگوید، حدود دو ماه از حادثه تروریستی و شهادت فرزند دردانهاش میگذرد و او حالا پدر شهید لقب گرفته است، عنوانی که خودش میگوید محمدرضا میگفت سعادت میخواهد...
مهدی کشاورز، پدر شهید محمدرضا کشاورز، نوجوان ۱۵ سالهای است که فرزندش در تاریخ چهارم آبانماه ۱۴۰۱ طبق وعده خود و خدایش به حرم میرود اما بازگشتش این بار به سوی خداست.
وی به فارس میگوید: دو فرزند دارم، اولی دخترم که ازدواج کرده است و زمان شهادت برادرش در ماه نهم بارداری بود و محمدرضایی که حالا فقط خاطراتش برایمان باقی مانده است.
کشاورز اضافه میکند: محمدرضا از کودکی پسری به حرف و مودب بود و در عین حال حاضر جواب، هرچیزی را که میگفتیم پاسخی میداد و اگر هم نمیدانست با پرس و جو و تحقیق جوابش را پیدا میکرد.
شهادت لیاقت میخواهد و پدر شهید شدن سعادت!
وی اضافه میکند: روزی با خنده به محمدرضا گفتم "شهادت چقدر بهت میاد" و او در پاسخ گفت "شهادت لیاقت میخواد و پدر شهید شدن هم سعادت" و آن لحظه بود که بیش از پیش به او بالیدم.
محمدرضا ۱۵ سال سن داشت و تازه وارد مقطع متوسطه دوم شده بود، گفتگو با مدیر و معلمان مدرسه و همکلاسیهایش، دیدن کارنامههایش، نمره انضباطی که در همه پایهها عالی حک شده است، حرف پدر را تصدیق میکند، نوجوانی که حالا در پیشگاه پروردگارش هم با نمره عالی حاضر شده است.
دیدار با رهبری برایمان قوت قلب بود
از پدر محمدرضا درباره دیدار اخیری که با مقام معظم رهبری داشتند، پرسیدم و او در پاسخ گفت: من تا کنون ایشان را از نزدیک ندیده بودم اما با دیدن چهره دلنشین و نورانی ایشان بیش از پیش به ایشان علاقهمند شدم و به خود بالیدم در کشور امنی زندگی میکنم که رهبری اینچنین فرزانه دارد.
کشاورز افزود: دیدار با ایشان انگار آبی بر آتش دلمان شد و قلب ما را بسیار تسکین داد و از آن روز به بعد حالمان بهتر شده است.
او همچنین از همه توجهات و رسیدگیهای مسئولان استانی و کشوری از بابت حمایتهایشان تقدیر کرد و گفت: مردم شیراز برای محمدرضا و سایر شهدای حرم سنگ تمام گذاشتند و من لازم میدانم از همه تقدیر و تشکر کنم.
وی در ادامه گفت: دخترم پس از شهادت محمدرضا فرزند پسری به دنیا آورد که نامش را محمدرضا گذاشت تا ادامه دهنده راه برادرش باشد.
کشاورز با عنوان خاطرهای افزود: در طول ۱۵ سالی که محمدرضا بهعنوان امانت خداوند نزد من و مادرش بود و قد میکشید، چندباری از همسرم پرسیدم "اگر خدا امانتش را از ما پس بگیرد چه میکنی؟ و همسرم که زن با ایمانی است میگفت خدا آن روز را نیاورد" آن روز آمد و خداوند امانتش را از ما پس گرفت.
وی ادامه داد: از سر کار که برمیگردم و به حرم میروم تا محمدرضا را ببینم نمیتوانم برایش فاتحه بفرستم، او نیازی به فاتحه من ندارد بلکه او باید پیش معبود من را شفاعت کند.
گزارش از: راضیه نجار
پایان پیام/