ماجراهای زندگی آقای برومند و خانم پرورش؛ از ۴ فرزندی و اجاره‌نشینی در خانه ۹۰ متری تا برنامه هفتگی

خبرگزاری فارس شنبه 10 دی 1401 - 14:17

به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان، این روزها را در تقویم، فاطمیه نامیده‌اند و در اندیشه مردم ما، از با اهمیت‌ترین روزها است، روزهایی که به نام مادر شیعیان ثبت شده و مفاهیم بسیاری را برای انسان تداعی می‌کند، از جمله غم، غربت، مظلومیت، تنهایی، قدرنشناسی، بی‌وفایی به عهد و ولایت‌مداری، دفاع از حق و حقیقت، زن و عفت، مرد و غیرت که از هر دو سوی ماجرا، به اوج خود رسید، ظلمت در اوج و نورانیت هم در اوج.

اما فاطمه زهرا(س) را اسوه هم نامیده‌اند، نه تنها اسوه و سیده زنان عالم، بلکه اسوه همه بشریت، اسوه‌ای که جامع است و در هر بُعدی از حیات،  سروری دارد، از جمله سبک زندگی که حقیقتا زندگی ام‌ابیها(س) نمایش اوج کمال انسانی است برای همیشه تاریخ که انسانیت انسان را به تخلق به اخلاق کریمه و زینت داشتن به صفات کمالیه می‌داند و نه مال و ثروت و تجمل و تفاخر و....

ازدواج و تشکیل خانواده، امری متعالی و برای کمال انسانی است، نه راه رسیدن به دنیای مادی و دست و پا زدن در تجمل و تفاخر و اسراف که در این صورت آرامش و رشد را به همراه نخواهد داشت و این دو، یعنی آرامش و رشد انسان اگرچه باسختی همراه است اما این سختی بسیار شیرین و لذت بخش است.

یکی از همین روزها بود که  تلفنم را برداشتم و با خانم پرورش تماس گرفتم، شنیده بودم مادر چهار فرزند است و مدیریت یک مدرسه دخترانه را به عهده دارد، گوشی را که برداشت از مصاحبه استقبال کرد اما گفت باید برنامه‌ریزی کند، از همان اول مشخص بود که آدم منظم و با برنامه‌ریزی است، روز قرار را که مشخص کردیم، رفتیم خانه‌شان.

 دختر بزرگ خانواده، آمد و در را باز کرد، یک چادر گلدار ریز روی سرش انداخته بود و روسری آبی‌اش را روی سرش محکم کرده بود، از قد و قواره‌اش برمی‌آمد که کلاس اولی یا دومی باشد، راهنمایی‌مان کرد طبقه بالا و با استقبال گرم خانم پرورش روبه‌رو شدیم. حسین برومند، همسر مریم پرورش و سومین نفری بود که از این خانواده دیدیم، داشت کمک همسرش برایمان چای می‌ریخت و بعد از آن مصاحبه را شروع کردیم.

مریم پرورش متولد اصفهان  و ۳۴ ساله است،  فوق لیسانس کلام و عقاید اسلامی دارد و سال ۸۷ با حسین برومند که الان  ۳۶ ساله است ازدواج کرده او طلبه و دانشجوی دکترا است و ثمره ازدواجشان ۴ فرزند است، خانم پرورش برایم از نحوه آشنایی با همسرش می‌گوید که ازدواجشان سنتی بوده و از آن جایی که هر دو طلبه حوزه علمیه بودند، شماره‌ها از طریق اساتید حوزه رد و بدل شده و به صورت سنتی خواستگاری کردند، آن موقع حسین آقا ۲۲ ساله بوده و مریم خانم ۱۹ ساله.

۱۴ سکه بهار آزادی برای مهریه

خانم پرورش در ادامه می‌گوید: بعد از جلسات آشنایی، منزل یکی از علمای شهر در ایام میلاد امام رضا(ع) خطبه عقد خوانده شد و بعد از هفت ماه، ولیمه ساده‌ای دادیم و رفتیم سر خانه و زندگی‌مان، در بحث مهریه، طبق فرمایش پیامبر(ص) که از خوش‌قدم‌ترین زنان امت من، زنانی هستند که مهریه کمی داشته باشند، با حاج آقا صحبت کردم و به توافق رسیدیم که مهریه را کم حساب کنیم، کل مهریه ۱۴ سکه بهار آزادی و به خاطر ارادتی که به امام حسین(ع) داشتیم، ۱۴ سفر کربلا  و یک دوره کامل بحارالانوار بود، او همچنین برایم تعریف کرد که در خریدهای ازدواج چیزهایی مثل آینه و شمعدان که فکر می‌کردیم دست و پاگیر است را نداشتیم.

خانم پرورش از همراهی خانواده‌ها در زمینه ازدواجشان و اینکه به پدرش گفته نیاز نیست در جهیزیه حتما فرش دستباف باشد، گفت و اینطور توضیح داد: سعی کردم تا جایی که می‌شود از تجملاتی که ایجاد تکلف می‌کند برای زندگی ساده جلوگیری کنم و خدا برکتش را در زندگی نشان داد.

موتورسیکلت، تنها سرمایه ازدواج بود

حسین برومند، هم می‌گوید وقتی تصمیم به ازدواج گرفته، طلبه پایه ۴ حوزه بوده  که فقط یک شهریه طلبگی که کفاف خرج تحصیلی را می‌داده، می‌گرفته و اینطور تعریف می‌کند:  تنها سرمایه‌ام  برای ازدواج یک موتورسیکلت بود و شغلی نداشتم وقتی به خانواده گفتم زن می‌خواهم همه این سوال را می‌پرسیدند که با کدام پول؟ و جلسات مختلفی را در همان ۲۰، ۲۱ سالگی می‌گذاشتند تا مرا از تصمیمم برای ازدواج منصرف کنند،  در این فضا سوره نور را باز می‌کردم  و آیه مربوط به ازدواج را برایشان می‌خواندم که ان یکونوا فقرا یغنهم‌الله من فضله و می‌گفتم این وعده خدا محقق می‌شود ولی باز هم راضی نمی‌شدند.

 

آقای برومند می‌گوید برای آنکه مورد ازدواج پیدا کنم، اینطور نبود که خانواده برایم دنبال دختر خوب بگردند، به  دوستان متاهلم در حوزه سپرده بودم تا همسرانشان برایم دنبال زن خوب بگردند و خانواده را در کار انجام شده قرار دادم، وقتی خانواده، همسرم را دیدند، ایشان را پسندیدند و شخصیت ایشان باعث شد خانواده‌ام به ازدواجم کمک کنند.  

ترس از فقر، مانع جدی ازدواج جوان‌ها

او در ادامه می‌گوید در عین ناباوری آن سالی که ازدواج کردیم، با اینکه خانواده ثروتمندی نبودیم، خریدهای عقد را ساده انجام دادیم و همان سال رفتیم مکه و دو بار رفتیم کربلا و حتی یک بار مشهد،  من حیث لا یحتسب که می‌گویند در قضیه ازدواج و فرزندآوری واقعا وجود دارد، چون الان یک مانع جدی  بر سر ازدواج جوان‌ها و فرزندآوری برای خانواده‌ها، ترس از فقر وهزینه‌ها است درحالی که خدا قول رزق ازدواج و فرزند را داده است، خیلی‌ها ۱۵ سال ۲۰ سال ازدواج را برای این قضیه که توهمی بیش نیست، به تاخیر می‌اندازند.

در این هنگام زینب خانم فرزند کوچک خانواده، آمد و نشست توی دل مادرش، همانطور که مادرش داشت صحبت می‌کرد، خوابش برد، انگار که خیلی خسته باشد و خانم پرورش همانطور که زینب در آغوشش خوابیده بود، گفت: از ابتدای ازدواج به همسرم گفتم دوست دارم در کنار زندکی و رسیدگی به امورات خانه به درس و فعالیت‌های اجتماعی هم بپردازم چون آن‌ها هم در اولویت بود و از همان ابتدا بنا شد کنار زندگی تحصیلاتم را نیز ادامه دهم، کنار ایشان آرامش داشتم.

برایم سوال شد که چرا آقای برومند، با فعالیت اجتماعی همسرش موافق بوده و او برایم گفت: از همان ابتدای ازدواج اولویتمان حضور خانمم در خانه بود و به این علاقه داشت و گفتیم زمانی که ضرورت ایجاب کند در جامعه حاضر شود، خودش هم در منزل آرامش دارد چون بهتر می‌تواند به وظایف خود برسد ولی بعضی اوقات ضرورت پیدا می‌کند و نیاز می‌شود خانم‌ها در جامعه حضور پیدا کنند و اگر وظایف داخل خانه را توانستند به نحو احسنت انجام دهند، زمان باقی مانده را به فعالیت‌های اجتماعی بپردازند.

آقای برومند همچنین توضیح داد که اولویت اصلی همسرش فعالیت اجتماعی نیست ولی نزدیک به یک سال است  که  مشغول مدیریت مدرسه و کارهای تربیتی است و کمِ خانواده و بچه‌ها نگذاشته و عمده وقتش را مشغول خانه‌داری و همسرداری و فرزندپروری است.

غیرحضوری خواندن درس برای عدم کوتاهی از وظایف

 خانم پرورش هم گفت: سال ۸۷ عروسی کردیم، از بعد از ازدواج درس را به درخواست خودم غیرحضوری کردم چون احساس کردم، ممکن است جاهایی از حاج آقا کم بگذارم یا اولویت اولم بشود درس و توی این ۱۰ سالی که به طور رسمی وارد فضای اجتماعی نشدم، اولویت اول و آخرم همسر و فرزندانم بودند و سعی کردم در حد توانم چیزی  در حق آن‌ها کوتاهی نکنم.

در حالی که از اتاق بچه‌ها، صدای بازی می‌آمد و گاهی دلم می‌خواست بدانم چه کار می‌کنند از خانم پرورش پرسیدم، چه لزومی دارد خانم‌ها در کنار خانواده‌داری به مسائل اجتماعی بپردازند و او پاسخ داد: اولویت اول همسر و فرزندانم هستند ولی با برنامه‌ریزی، زمان‌های خالی پیدا کردم و ترجیح دادم کنارش فعالیت اجتماعی داشته باشم به خصوص در این جنگ نرم که دشمن، زن را در خانواده هدف قرار داده که فکرش را مورد دستبرد قرار دهد و بتواند در امور تربیتی خانواده وارد شود و ثمره‌اش همین اغتشاشات و شعارهای زن زندگی آزادی دختران است.

خانم پرورش همچنین وظیفه زن ایرانی را خودشناسی عنوان کرد و گفت: اگر زن جایگاه خودش را بشناسد می‌تواند ارتباطش با خدا، شوهر، بچه‌ها و مردم را تشخیص دهد و به خوبی در جایگاهش عمل کند و قدر خودش را بداند.

برایم جای سوال بود که حضور خانم پرورش آن هم با حجاب سر کار سخت نیست و او اینطور جوابم را داد: در فضای کاری‌ام خانم‌ها حضور دارند و ترجیحا دوست داشتم وقتی وارد فضای اجتماعی می‌شوم از جایی که آقایان هستند، فاصله بگیرم ولی در بحث اغتشاشات واقعا خیلی مواقع من چادری با استرس توی خیابان می‌رفتم ولی هیچ وقت از چادر دست برنداشتم.

موسس مدرسه مسجدمحور

خانم پرورش درمورد فعالیت‌های همسرش برایم می‌گوید که حاج آقا از فعالان فرهنگی سطح استان اصفهان و موسس مدارس مسجدمحور بودند، در این مدارس،  در کنار درس‌های آموزش و پرورش فعالیت‌های قرآنی و مهارتی برای دختران و پسران دارند و پاسخگویی به شبهات، چیستی و چرایی موجودیت انسان و انسان‌شناسی، خیاطی برای دخترخانم‌ها و برای پسرها کارگاه‌های نجاری، برق‌کاری و فضایی را ایجاد کردند، که دختر و پسرها به سن ۱۷ سال که می‌رسند، بتوانند یک زندگی را اداره کنند و هم دخترها آمادگی ازدواج برایشان فراهم شود و هم پسرها مدیریت زندگی را بتوانند به عهده بگیرند.

از صحبت‌های خانم پرورش فهمیدم حاج آقا فعالیت‌ها و جلسات زیادی در طول هفته دارد و در کنار خانواده و رسیدگی به امورات خانواده به کارهای فرهنگی مشغول است، همچنین دانشجوی دکترا است هفته‌ای یک روز باید برود قم ولی با برنامه‌ریزی و اولویت‌بندی هم به کار می‌رسد و هم به خانواده.

حاج اقا می‌گوید اهل بیت سفارش کردند  که یک سوم وقت را به عبادت بپردازید، یک سوم به کار کردن و یک سوم به تفریح‌های حلال، همچنین اهل بیت به برنامه‌ریزی و تدبیر در امور هم سفارش کردند.

او در ادامه می‌گوید: سعی کردیم در برنامه‌ریزی، بخشی را به طلب علم اختصاص دهیم و بخشی را به امور فرهنگی، به این نتیجه رسیدم که در کارهای فرهنگی، اولویت اول پرداختن به امور تربیتی است و در فضای تربیتی اولویت اول پرداختن به کودکان، نوجوانان و جوانان است و در این فضای تربیتی اگر کسی بتواند وارد تعلیم و تربیت رسمی شود بهتر است، عده‌ای محدود و فقط در فضای منبر یا هیات،  وارد تعلیم و تربیت می‌شوند، اما در فضای تعلیم و تربیت رسمی می‌توانیم با نوجوان و جوان چندین سال هفته‌ای ۲۰ ساعت، ۳۰ ساعت مرتبط باشیم و به جوانان کمک کنیم.

 

نقدهای تند خانواده برای فرزندآوری

خانم پرورش از سختی‌های دوران زندگی می‌گوید: بعد از آوردن فرزندان و ازدیاد فرزند، رزق خدا را با پوست و گوشت و خون‌مان حس کردیم و از لحاظ مالی تغییرات چشمگیری اتفاق افتاد، در زمینه فرزندآوری فعال بودیم ولی همیشه مورد نقدهای تند خانواده و دیگران قرار گرفتیم، با اینکه تمام زحمات فرزندآوری و فرزندپروری هم از لحاظ مالی و هم‌عاطفی به عهده خودمان است و هیچ وابستگی به خانواده‌هایمان نداریم.

مریم پرورش در هشت سالگی مادرش را از دست داده و بعد از ازدواج راهی قم شده و در کنار آقای برومند چند سالی را در جوار حرم حضرت معصومه(س) زندگی کرده و همراه با بچه‌هایی که به دنیا می‌آمدند و شیره به شیره و پشت سر هم بودند، مزه سختی و گاهی بی‌پولی را چشیده ولی می‌گوید آنقدر برایشان شیرین بوده که همین مبلغ کم طلبگی، خرجشان را می‌رسانده است.

 

 

برکات زندگی چهارفرزندی

وقتی به او گفتم دولت به شما برای فرزندآوری ماشین یا خانه نداده، گفت:  دولت به ما خانه و ماشینی نداده و لحظه به لحظه حس کردیم با به دنیا آمدن هر فرزندی، خداوند مقدمات مالی را برایمان فراهم می‌کرد، الان در خانه اجاره‌ای ۹۰ متری هستیم و با چهار فرزند و همسرم به خوبی و خوشی زندگی می‌کنیم و در کنار هم لذت می‌بریم، همین که همدیگر را داریم بهترین هدیه الهی است.

  حسین برومند هم می‌گوید داشتن چهار فرزند، آن هم در این شرایط اقتصادی سخت است ولی به شیرینی‌هایش می‌ارزید ولی وقتی سختی‌ها را در یک کفه ترازو می‌گذاری و برکات ازدواج و فرزندآوری و آرامشی که انسان می‌گیرد را در کفه دیگر، اصلا قابل مقایسه نیست.

آقای برومند معتقد است ذهنیت جوانی که ازدواج نمی‌کند روی دشواری‌ها است ولی روی بعد مثبت قضیه و برکات، خیرات، لطف خدا و مودت و رحمتی که خدا در زندگی جاری می‌کند، توجه ندارد، هرچه یاد خدا در زندگی قوی‌تر شود، قوتی در وجود آدم ایجاد می‌شود که بتواند برای ازدواج و فرزندآوری قدم بردارد.

تقریبا گفت و گویم با این زوج موفق تمام شده  بود، نگاهی به در و دیوار خانه کردم، ساده بود دو اتاق داشت و من هرچه دنبال اتاق بیشتری می‌گشتم، پیدا نکردم، فرزندان خانم پرورش و آقای برومند آمدند تا با هم آشنا شویم، پسر بزرگشان مهدی ۱۲ ساله بود، فاطمه ۸ ساله، زهرا ۶ ساله و زینب ۳ ساله. زینب همچنان در آغوش مادر به خواب گرمی فرورفته بود و مهدی و فاطمه مدام در گوش هم حرف‌های خواهر برادری می‌زدند، حضورم در خانه‌شان برایشان ناآشنا به نظر می‌رسید و زیر چشمی مدام نگاهم می‌کردند.

 

حضور فرزندانم، خانه را باغ گل کرده بود

خانم پرورش برایم از شیرینی‌های داشتن ۴ فرزند می‌گوید: در کرونا زیاد بودن تعداد فرزندان نعمت بود چون همیشه با هم بازی می‌کردند و شلوغی خانه نورانیت و نشاطی به خانه می‌داد که انگار همیشه در خانه باغ گل داشتیم، اگر فاطمه می‌رفت مدرسه، بچه‌ها ناراحت بودند تا خواهرشان برسند، زمان‌های که خیلی از خانواده‌ها از تک‌فرزند بودن بچه‌ها رنج می‌برند این با هم بودن را داریم اگر روزی بچه‌ها در خانه نباشند، خانه واقعا سوت و کور است.

آقای برومند هم می گوید شیرینی ۴فرزندی زیاد است، وقتی بچه‌ها تعدادشان زیاد باشد همدیگر را تربیت می‌کنند چون چالش‌هایی را برای هم به وجود می‌آورند که باعث تربیتشان می‌شود به خلاف تصور خیلی‌ها که فکر می‌کنند هرچه فرزند زیادتر باشد، فرزندپروری سخت‌تر است، البته ممکن است سختی‌هایی همراه داشته باشد اما بچه بزرگتر از بچه کوچکتر مراقبت می‌کند و اوقات فراغت خود را پر می‌کنند و در حال تعامل با هم هستند.

خانم پرورش هم صحبت‌های همسرش را تکمیل می‌کند و می‌گوید: اگر روی تربیت فرزند اول سرمایه‌گذاری کنیم و در تربیتش موفق باشیم، بچه‌های بزرگ‌تر بچه بعدی را تربیت می‌کنند، آقا مهدی مسوول خرید و همراه پدر است و خیلی‌ از کمک‌های بچه‌داری و کارهای خانه را کمک می‌کند، داشتن بچه زیاد سخت است ولی غیرممکن نیست در قالب این سختی‌ها لذت‌ها و آرامش است. 

داشتن خواهر خوب است ولی کاش بچه بعدی برادر باشد

مهدی، پسر بزرگ خانواده می‌گوید: داشتن خواهر خوب است ولی کاش بچه بعدی برادر باشد، با خواهرها بازی می‌‌کنم و نشاط دارد.

فاطمه دختر بزرگ خانواده هم می‌گوید وقتی از مدرسه می‌آید و زینب، خواهرش می‌آید بغلش کلی ذوق می‌کند و حس خوبی دارد.

 

از خانم پرورش درمورد وظایف والدین نسبت به فرزندان پرسیدم و پاسخ داد: تقسیم‌بندی کار در خانواده داریم، طبق روایت گفته شده مرد سرور و آقای خانواده است و زن مدیر و مدبر در امور خانه، سعی کردیم این را رعایت کنیم و با توجه به نیازهای زیستی بچه‌ها و نیازهای عاطفی و احترام متقابل زن و شوهر بتوانیم همدیگر را در تربیت فرزندانمان همراهی کنیم.

در نهایت از این خانواده خواستم توصیه‌ای به جوان‌ها و زوج‌های متاهل داشته باشند و آقای برومند گفت: همه باید پای توصیه‌های قرآن و اهل بیت بنشینیم، سبک زندگی اسلامی به ما ازدواج کردن، تشکیل خانواده، توکل به خدا، فرزندآوری، نترسیدن از فقر، تلاش و توانمند شدن خانواده از نظر اجتماعی و اقتصادی را توصیه می‌کند، شاید در جیب فرد پول زیادی نباشد ولی همین که در زندگی آرامش دارد، نعمت است،  خیلی وقت‌ها رزق خدا همین لبخندی است که روی لب بچه‌ها است.

موقع خداحافظی، خانم پرورش برگه‌ای به ابعاد آ۳ نشانم داد، ظاهرا برنامه هفتگی و برنامه‌ریزی اعضای خانواده بود برای آنکه مسوولیت‌های مختلف در خانه بین خانم پرورش و آقای برومند و بچه‌ها تقسیم شود، از پهن کردن لباس‌ها و پخت و پز گرفته تا تفریح و شادی در خانه، ساعت داشت، برنامه روزانه هم از ۵ و ۴۵ دقیقه صبح شروع می‌شد تا ۱۰ شب، خانم پرورش می‌گوید سعی می‌کنیم دیگر ۱۰ همه بخوابیم.

انتهای پیام/۶۳۱۲۴/آ

منبع خبر "خبرگزاری فارس" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.