اما زنجیرهای از سیاستهای غلط و بیتوجهی به هشدارها روز به روز به کوچکتر شدن این بازار و فرار سرمایههای تازه منجر شد. این مسئله میتواند از دیدگاههای مختلف مورد ارزیابی قرار گیرد، اما یک فرمول ساده پنجمرحلهای نحوه فرصتسوزی در این شرایط استثنایی را نشان میدهد.
۱) دولت به جای آزادسازی و تشویق به تحلیل، حمایت ضمنی از نمادهای خاص کند
بازار سهام همانطور که از نامش پیداست محلی است برای کشف شفاف قیمتها با مکانیزم «بازار». بنابراین در ذات خود هیچگونه مداخلهای را نمیپذیرد. خواه این مداخله داخل ساختار بازار سرمایه باشد، خواه از طریق قیمتگذاریها و دستکاری در سازوکار سودآوری شرکتها باشد. حال دولت و سیاستگذار به جای حرکت به این سمت و افزایش قدرت تحلیل در بورس، به شعارها و حمایتهای صوری خود ادامه داد. صحبتهایی مانند خروج خریداران پالایشی یکم از زیان و تزریق منابع صندوق تثبیت بازار به سهام خاص، عملا شناسایی جریان پولی را جایگزین تحلیل سودآوری کرد.
در داخل بورس نیز افرادی با شعار بازگشت پیشبینی سود شرکتها به جای تقویت جریان تحلیلی به سمت تضعیف آن پیش رفتند. در واقع، گزارشهای پیشبینی EPS که سابقه تاریخی طولانی در غلط بودن داشتند، بار دیگر به تابلوها برگشتند با این امید که تازهواردها را با نگاه تحلیلی آشنا کنند. غافل آنکه همین حالا هم سهمی مثل پالایش وجود دارد که nav آن به طور واضح در صفحه نماد هست و به مراتب بالاتر معامله میشود. چرا همین اتفاق برای پیشبینی سود شرکتها نیفتد؟ در واقع، برخی تریبونهای بورسی به جای ترویج مطالبات درست میان سهامداران، مسیرهای انحرافی را در پیش گرفتند که در عمل کوپنهای مطالبهگری از سیاستگذار را میسوزاند. یعنی خیلی ساده سیاستگذار میگوید ما همان کاری که شما گفتید را انجام دادیم، اما باز هم نتیجه نداد، پس بگذارید راه خودمان را برویم (سریالی تکراری از اقدامات اشتباه که طی ۶ ماه گذشته بارها تریبوندارهای بورسی پیش بردند و شکست خوردند).
طبیعی است در چنین فضایی که تحلیل را روز به روز ضعیفتر میکنیم، دوباره جریان پول نقش مهمتری پیدا میکند. بنابراین، سرمایهگذاران به سمت نمادهایی که احساس میکنند احتمالا پول بیشتری جذب میکنند میروند. باز هم غافل از آنکه این پولها دیگر قدرت اوایل سال را ندارند.
همین غفلت از ضعف قدرت پول فعلی در بورس باعث میشود که این سهمها نتوانند رشدهای ممتد مد انتظار سفتهبازان را محقق کند. بنابراین، شوک دیگری به اعتماد سهامداران وارد شده و افراد بیشتری از بازار خارج و بورس کوچکتر میشود.
سرمایه باقیمانده که نگاه کوتاهمدت در آنها قویتر است، به ناچار به سمت سهمهای کوچکتر رفته تا بتواند سودی در آن محل کسب کند. این ضربه آخر در این چرخه معیوب است که به تحلیلپذیری وارد میشود. این داستان تا زمانی که فعالان بورسی و سیاستگذاران به اصول بنیادین «بازار سهام» توجه نکنند ادامه خواهد داشت و متاسفانه هر روز باید منتظر کوچکتر شدن این سفره ملی بود.