- پس از شهادت حاج قاسم در دفتر سردار سلامی جمع شدیم؛ چهار پنج نفر بودیم و لحظات خیلی سختی بود؛ نفهمیدیم که چگونه صبح شد؛ هوا که روشن شد تصمیم گرفتیم به منزل حاج قاسم برویم و این کار را کردیم.
- در آن جلسه من مسئول تحویل پیکر شهدا در خوزستان و سردار نقدی مسئول تحویل پیکر شهدا در مشهد تعیین شد، اما در همان جلسه مجدد گفتند که در مشهد هم مسئولیت با من باشد. حوالی ساعت ۲ بامداد پرواز ما در اهواز نشست، گروهی از پزشکان که تخصص آنها ژنتیک و DNA بود با من آمده بودند؛ پیکرها را تحویل گرفتیم.
- در جلسه با مسئولان اهواز تصمیم گرفتم که مسیر کوتاه را برای تشییع شهدا انتخاب کنیم چون باید سریعتر به مشهد و پس از آن به تهران میرفتیم و چارهای نبود.
- مراسم تشییع پیکر شهدا در اهواز با چه شوری انجام شد، من نگران ازدحام جمعیت در فرودگاه اهواز در زمان برگشت بودم که همینطور هم شد. وارد فرودگاه اهواز که شدیم ازدحام جمعیت بود و مردم حتی تا داخل باند آمده بودند.
- قبل از بلند شدن پرواز، به سردار نظری، استاندار فعلی خراسان رضوی زنگ زدم و گفتم در اهواز این اتفاق افتاد، اوضاع مشهد چگونه است؟ آیا میتوانید آنجا را مدیریت کنید؟ گفت «خیالت راحت، اینجا منظم است».
- به مشهد که رسیدیم دیدم مشهد شلوغتر از اهواز بود؛ مردم قابل کنترل نبودند، ازدحام جمعیت به اندازهای بود که تصمیم گرفتم پیکرهای شهدا وارد حرم نشود و از زیرگذرهای قبل از حرم پیکر شهدا برگردند.
- در فرودگاه دیدم آقای رزم حسینی، استاندار وقت خراسان رضوی و از دوستان حاج قاسم پایین هواپیما ایستاده و اشک میریزد؛ به من گفت "بیا برویم حرم"؛ امام رضا(ع)، حاج قاسم را میخواهد و حاج قاسم هم امام رضا(ع) را.
- پیکرها را به حرم برگرداندیم، نم نم باران بود پیکرها را یادم نیست از کجا بردیم که سر از رواق امام خمینی (ره) درآوردیم؛ نگاه میکردم به پیکرها وقتی که خادمان تابوت حاج قاسم را به ضریح چسباندند لحظه عجیبی بود؛ چه وصال زیبایی و چه پیوند قشنگی اتفاق افتاد.
بیشتر بخوانید:
۲۱۲۲۰