قدم زدن بیهیچ هدفی، در کوچه پسکوچههای شهر، گاه روش مناسبی برای آرام شدن است. در دنیای پر از نظم و ترتیب امروز که ساعتها نبض زندگی را به دست گرفتهاند، شاید گاهی سوار شدن بر آنها و نادیده گرفتنشان بتواند حالمان را خوب کند. حالا فرض کنید همین شیوه را در سفر، زمانی که برای فراغت به جایی رفتهاید به کار بگیرید. تصور کنید برای چند روزی نظم و زمان و همهچیز را کنار بگذارید و بیهیچ برنامهای به دل جایی بزنید که به آن سفر کردهاید و خود را در آن شهر گم کنید و کمکم بخشهایی از آن را پیدا کنید. این بهترین روش برای کشف رازهای آن شهر، حس کردن بافت شهر و حرف زدن با ساکنان آن باشد. بیشک گم شدنهای بد و خوبی هم وجود دارد.
اما بهترین گم شدن زمانی اتفاق میافتد که آگاهانه و عمداً صورت بگیرد، به اندازهی کافی وقت داشته باشیم و راه مناسبی برای پیدا کردن خانهی اول و بازگشتن به آن وجود داشته باشد.
اِما که صاحب سایتی دربارهی سفر به نام Gotta Keep Movin است میگوید: «من همواره این دغدغه را دارم که چطور سفر خود را غنیتر کنم و چطور در مکان یا شهری که به آن میروم غرق شوم؟» به نظر او گم شدن در محلی که به آن سفر میکنیم میتواند روش بسیار خوبی برای رسیدن به این هدف باشد. پیشنهادهای اِما برای این روش از سفر کردن با توجه به تجربیات خودش به این قرار است:
ترجیحاً نقشه را رها کنید. بهویژه اگر در شهری هستید که سیستم حملونقل عمومی خوبی دارد، میتوانید خود را به نزدیکترین ایستگاه برسانید و راهتان را پیدا کنید. با کنار گذاشتن نقشه دیگر لازم نیست مدام سرتان پایین باشد، پس بهتر به دور و برتان نگاه میکنید و اطلاعات را از محیط زنده دریافت میکنید، مثلاً از مردم سؤال میکنید.
تلفن همراهتان را خاموش کنید. زندگی وقتی شروع میشود که از دسترس خارج شوید. اگرچه ممکن است وسوسه شوید که تجربیات و دیدههایتان را از طریق شبکههای اجتماعی با دیگران به اشتراک بگذارید یا برای پیدا کردن مسیر از اپلیکیشن مناسبی استفاده کنید، اما بهتر است این گم شدن هر چه کامل و کاملتر باشد و هرگونه ابزاری را، که ممکن است باعث حواسپرتی شود، از دسترس دور کنید.
قدم زدن را فراموش نکنید. بهتر است در میان استفادهی گاهگاه از وسایل نقلیهی عمومی تا جایی که میتوانید به قدم زدن در سطح شهر بپردازید. اگرچه ممکن است زمان بیشتری ببرد، قدم زدن در شهر باعث میشود حس نزدیکتری به فضا داشته باشید و جزئیات بیشتری از آن شهر را ببینید.
بگذارید شکمتان راهنمای شما باشد. گاهی راهنمای خود را جایی ویژه برای غذا خوردن در نظر بگیرید. با پرسوجو از اهالی شهر یا هر محله جایی برای غذا خوردن بیابید و استراحتی کوتاه در مسیر اکتشافیتان به خود بدهید.
برای خود محدودیت زمانی نگذارید. ما به قدر کافی در زندگی روزمرهی خود مشغول زمانبندیها هستیم، بهتر است یک روز هم که شده فارغ از هر برنامهی زمانی و اینکه فلان ساعت باید فلان جا باشید، بیهیچ دغدغهای در شهری که هستید گشت بزنید.
روی رسیدن به یک نقطه تمرکز نکنید. ممکن است گالری یا موزهای در شهر مقصد شما وجود داشته باشد که میخواهید قطعاً به آنجا سری بزنید، مشکلی نیست، اما حواستان باشد به جای اینکه چشمبندی به چشم داشته باشید و فقط خود را به آنجا برسانید، آن مکان را ببینید و به هتلتان برگردید، میتوانید رفتن به آنجا را بخشی از گردش آن روزتان در شهر قرار دهید و حین رسیدن به مکان موردنظر از قدم زدن در محلههای منتهی به آن و صحبت کردن با مردم، که یکی از اهداف اصلی این شیوهی سفر است، لذت ببرید.
شجاعانه سفر کنید. پیش رفتن در سفر به روش گم شدن ممکن است به نظر ترسناک برسد. این شیوه از سفر نیازمند شجاعتی است که میتوان در طی سالیان و از پی تجربیات آن را به دست آورد و تقویت کرد.
آماندا، نویسندهی وبلاگی دربارهی سفر بهنام a dangerous business، در وبلاگ خود به بحث گمشدن در سفر پرداخته. او معتقد است نه تنها گم شدن آگاهانه در سفر تجربهی جالبی است که حتی گم شدن تصادفی هم در مسیر سفر میتواند فرصت و تجربهی خوبی را برای افراد فراهم آورد. آماندا تجربیاتش در این زمینه را اینگونه مطرح میکند:
بیشتر افراد دوست ندارند گم شوند. آنها دوست ندارند احساس کنند از برنامهی عادی خارج شدهاند یا احساس کنند چیزی را گم کردهاند، بیش از هر چیزی دوست ندارند احساس کنند در مکانی غریب در معرض خطر قرار گرفتهاند.
این را میشود درک کرد. من هم همین احساس را دارم. من هم اگر مشغول رانندگی در جاده باشم و متوجه شوم که راه را گم کردهام احساس ناامیدی و بدبختی میکنم. به همراهانم غر میزنم، مضطرب میشوم، و اغلب حرفهای بسیار بدی میزنم. من دوست ندارم گم شوم.
اما هر چه بیشتر سفر میکنم، بیشتر متوجه میشوم که بعضی اوقات گم شدن خوب است. در واقع، در اغلب اوقات گم شدن بهتر از پیدا کردن مسیر خود در همان بار اول است.
میخواهم بگویم گاهی اوقات گم شدن باعث غنیتر شدن سفر میشود. دلایلی هم برای این حرفم دارم: گم شدن در سفر باعث افزایش مهارت حل مسأله میشود. اینکه خود را در شهر یا کشوری غریب گمشده بیابید، در نگاه اول ممکن است ترسآور به نظر برسد. اما بهتر است، به جای ترسناک دانستن این موقعیت، آن را فرصتی ببینید که باعث تقویت مهارتهایی میشود که لازم است هر مسافری بداند.
گم شدن در سفر باعث میشود همسفران خود را بهتر بشناسید. بودن در شرایط ناشناخته بیشتر افراد را دچار اضطراب میکند. دیدن واکنشهای افراد در این شرایط میتواند شناخت خوبی از آنها به دست بدهد. میتوانید دریابید چه کسی بیشتر از همه شرایط را متشنج میکند و بر اضطراب افراد میافزاید و چه کسی بهتر از همه میتواند بر موقعیت مسلط باشد و دیگران را نیز آرام کند. در نهایت به دست آوردن این شناختها از افراد کمکتان میکند در سفرهای بعدی همراهان خود را آگاهانهتر انتخاب کنید.
گم شدن در سفر، ابعاد ماجراجویانهی سفر را هر چه بیشتر و بیشتر میکند.وقتی به یک برنامهی سفر مشخص وابسته نباشید و با تجربهی گم شدن همراه شوید مکانها و چیزهایی را خواهید یافت که در غیر آن صورت قطعاً کشف آنها را از دست میدادید. گم شدن در سفر اغلب بهترین خاطرات و ماجراهای سفر را به وجود میآورد.
شما را نمیدانم اما من متوجه شدهام که وقتی از سفر برمیگردم اغلب ماجراهایی را روایت میکنم که مربوط به همین لحظات سردرگمی و بلاتکلیفی در سفر است. البته قطعاً وقتی برای افراد از اوقاتی تعریف میکنیم، که مثلاً در کنار دریا گذراندهایم، به حرفمان گوش میدهند اما قبول دارید که وقتی ماجرای روزی را میگوییم که از تور جدا شدهایم و در خیابانهای ناآشنا گشت زدهایم و مثلاً اتفاقی خیابان یا محلهی جالبی را پیدا کردهایم و با افرادی جدیدی آشنا شدهایم واقعاً چیز دیگری است.
گم شدن در سفر به شما میآموزد چطور خود را آرام کنید و با روند طبیعی سفر پیش بروید.بسیاری از افراد با این فرض به سفر میروند که همهچیز طبق نقشه پیش خواهد رفت و برنامهریزیها و زمانبندیها رعایت خواهد شد. اما باور به چنین چیزی شوخی است. سفر امری پیشبینیناپذیر است. افراد و مکانها مدام در حال تغییر هستند. بنابراین وقتی در سفر هستید احتمال دارد در برخی برنامهها خللی ایجاد شود.
باید گفت پذیرفتن اینکه ممکن است در راه سفر گم شوید میتواند به شما کمک کند تا بپذیرید که سفر همواره کامل نیست و همیشه به شیوهای که انتظار دارید پیش نخواهد رفت. آشنایی با فواید گم شدن در سفر به شما کمک میکند، یاد بگیرید که چطور خود را آرام کنید، با جریان سفر همراه شوید و از تجربهای که به دست میآورید لذت ببرید.
بنابراین دفعهی بعدی که در حین سفر گم شدید، بر شانس خود لعنت نفرستید یا به همراهانتان بدگویی نکنید. در عوض سعی کنید نیمهی پر لیوان را ببینید و از فواید این سفر بهره ببرید.
سایت Lonelyplanet (یکی از جامعترین راهنماهای سفر) به نام شهرهایی اشاره کرده که گویی اساساً برای چنین روشی از سفر ساخته شدهاند: شهرهای ونیز، بنارس (در هندوستان)، لندن، توکیو، استانبول و کانبرا (پایتخت کشور استرالیا).
آسمان سرپناهشیوهی گمشدن در شهر برای کشف خود و دیگری یادآور فیلم«آسمان سرپناه»، ساختهی برناردو برتولوچی است. برتولوچی این فیلم را بر اساس رمان اتوبیوگرافیکال پل بولز ساخته است؛ تجربهای کاملاً شخصی که بر اساس خاطرات بولز در صحرا و شمال افریقا نگاشته شده. فیلم داستان زوج جوان امریکایی به نام کیت و پورت مورس بای را روایت میکند که بعد از جنگ جهانی دوم به شمال افریقا میروند تا زندگی تازهای را تجربه کنند. آنها خود را جهانگرد و سیاح میدانند نه توریست اما در پایان فیلم میفهمیم که آنها همان توریست هستند، نه جهانگرد.
کیت و پورت، بعد از ده سال زندگی زناشویی، شکاف عمیقی را در رابطهی زناشوییشان احساس میکنند. آنها دست به این سفر خطرناک و پرماجرا میزنند تا نه تنها خود را بشناسند بلکه رابطهی متزلزل بین خود را ترمیم کنند. آنها خود را در فرهنگ، آداب و زندگی بومیان شمال افریقا غرق میکنند، از آب آلودهی صحرا مینوشند، غذاهای دستفروشان محلی را میخورند و با مردم بومی ارتباط برقرار میکنند.
شبکه آفتاب - زهره شیرافکن
منبع خبر "
پارسینه" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد.
(ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.