جان‌فدا| روزی که کرمان در سوگ فرزندش نشست/ از انتظار برای ورود پرستوی خونین‌بال تا لحظه‌شماری برای تحقق آن وعده صادق

خبرگزاری فارس دوشنبه 12 دی 1401 - 12:08

 خبرگزاری فارس _کرمان؛ آمنه شهریارپناه: پنجشنبه بود، چند روزی از نمایشگاه کتاب در کرمان می‌گذشت، وقت نکرده بودم برای سرزدن به این رویداد فرهنگی شهر به نمایشگاه جنوب شرق بروم، کم‌کم داشت بساط آن جمع می‌شد و فردای آن روز مراسم اختتامیه را برگزار می‌کردند، حیف بود از دستش بدهم، قصد داشتم گزارش این رویداد را هم بنویسم، دیر شده بود، اما هنوز هم وقت وجود داشت.

عصر همان روز به طرف نمایشگاه حرکت کردم. فضای بسیار خوبی داشت، شلوغی نمایشگاه بوی زندگی می‌داد شاید همه انتشاراتی‌ها را دیدم، با مردم هم صحبت کردم، حتی با کسی که دست‌سازه‌های خود را در معرض فروش گذاشته بود و می‌گفت برای گذاشتن وسط کتاب عالی هستن، صفحه مورد نظر را گم نمی‌کنی ...

بیرون از نمایشگاه هم زندگی جریان خاصی داشت، می‌توانستی تا ساعت‌ها بنشینی و آن زیبایی را تماشا کنی، صدای شاعر معروف کرمانی هم از رادیو نمایشگاه پخش می‌شد، او هم فکرش را نمی‌کرد که تا دو روز آینده برای پرستوی خونین‌بال کرمانی شعر بسراید ...سحرگاهی که ما، در بلخ، خوابِ تلخ می‌دیدیم خبر دادند از بغداد، عطرِ قند می‌آید! ...

تا دیر وقت با کتاب‌ها سرگرم شدم و تنظیم گزارش را برای فردا گذاشتم. فردایش اما طوری دیگر رقم خورد، اتفاقی تلخ‌تر از زهر، زندگی عادی را تحت تاثیر قرار داد، از همان ساعات اولیه دست و پای‌مان سست شد و دنبال صحت‌سنجی خبری افتادیم. آن خبر ناگوار بالاخره تایید شد و قلب کشور را سوزاند، همه مردم کشور ناراحت و عصبی شدند، در این میان اما مردم کرمان بیشتر ...

داغ‌شان از نوعی دیگر بود، غم‌شان پر سوز و گداز و اشک‌هایشان بوی خون می‌داد. فرزند آن‌ها در جایی دورتر از کشور و در حوالی کربلا، با تیر یزیدیان زمان به عاشورائیان پیوسته و در آغوش امام آن‌ها جای گرفته بود.

فردای آن روز، دگرگونی شهر را به وضوح می‌شد دید، آن شور و نشاط دو روز قبل‌تر در نمایشگاه کتاب کجا، این چشمان به خون نشسته و دل‌های بیقرار کجا ...مردمی که خودجوش بنر و پرچم زده و به پیکره شهر رنگ غم پاشیده بودند.

روزهای انتظار برای بازگشت پیکر حاج‌قاسم، سخت گذشت، آمادگی برای مراسم تشییع او ما را یاد روزهای جنگ می‌انداخت، هرکسی گوشه کاری را گرفته بود، اما در این میان نقش مردم پررنگ تر شده بود. همان‌طور که حس انتقام را در وجودشان پرورش می‌دادند، برای برگزاری مراسم باشکوه هم آماده می‌شدند، میهمانان حاج‌قاسم را روی چشم خودشان گذاشتند و قلب‌شان را فرش راه‌شان ساخته و ساعت‌ها با هم اشک ریختند.

بالاخره بعد از چند روز انتظار، پیکر خونین این فرزند شجاع وارد کرمان می‌شود و در حلقه چند میلیونی مردم کرمان و عاشقان و ارادتمندان حاج‌قاسم قرار می‌گیرد. مراسم باشکوه و تاریخی پایان می‌یابد، اما کرمان هیچ‌وقت به حال‌وهوای سه سال قبل برنگشت.

مردمی که در روزهای حضور فیزیکی حاج‌قاسم در اجتماع، حضور پرشور داشتند و در برنامه‌های مختلفی مثل همان نمایشگاه شرکت می‌کردند، اکنون سه سال سخت را گذرانده‌اند، محال است در گلزار شهدای کرمان از کسی بپرسیم و او به این موضوع اشاره نکند، محال است اسم کربلا را برای یادآوری لحظه شهادت حاج‌قاسم تکرار نکند، محال است نگوید در خانه‌مان عاشورا به‌پا شد و صحنه‌های کربلا را به چشم دیدیم.

آنها حسرت عمیقی از این فقدان سخت در دل دارند، شاید انتقام خون فرزند قهرمان‌شان بتواند چهره شهر و مردم آن را اندکی تغییر دهد، هرچند تا حدودی انتقام نرم گرفته شده اما منتظر آن وعده سرتاسر صادق فرمانده الهی‌مان هستیم، همان که اخیرا نیز به آن اشاره فرموده و تاکید کرده‌اند آن را هرگز فراموش نخواهند کرد.

پایان پیام/۸۰۰۶۵/ب

منبع خبر "خبرگزاری فارس" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.