شمال نیوز / محمدحسن آغاز ، پژوهشگر فرهنگی و اجتماعی : پهنه فرهنگی مازندران فراتر از مرزهای کنونی خویش است . قدرت فرهنگی مازندران را نمی توان فقط در جغرافیای آن جست و جو کرد ،بلکه حاصل تلاش مردان و زنانی است که برای این استان تاریخ آفرینی کرده اند. هنگامی که از تنکابن و یا رامسر نام برده می شود ،مازندران رنگ و جلوه شادی به خود میگیرد ، چرا که هم آثار و تاریخ زیبایی دارند و هم منطقه سرسبزی است که بخشی از تاریخ گردشگری ما را با داشتن مناطقی چون کلاردشت ،دوهزار و سه هزار فراهم می کند ، همانطور که وقتی از نکا و بهشهر سخنی به میان می آید ، مازندران تاریخ زیبایی در دوره صفویه خلق کرده است . هر چند مازندران در هر منطقه ای به مردان و زنانی افتخار می کند که دلاوریها و حماسه ها آفریدند و بر رشد اقتصادی و جغرافیای تاریخی آن قوت بخشیدند.
مازندران را نمی توان جدا جدا و تجزیه دید ، چرا که این استان ، همین الان هم قطب اول کشاورزی و نگین کشاورزی کشور است و در حوزه ورزش هم بیشترین سهم را در تیم های ملی و جغرافیای گردشگری کشور دارد .
این پهنه جغرافیایی با همه تنوع فرهنگی اش ،از یک نام و یک گذشته تاریخی اش دفاع می کند که نام مازندران به خود گرفته است . کارامدی ، سلامت و بهنگامی مسئولان می تواند هر گونه شبهه جدایی گزینی را به هم بریزد و مازندران یکپارچه بهتر از این است که مازندران در شرایطی که با مشکلات مختلفی دست و پنجه نرم می کند ،هزینه های دیگری را در حوزه سیاسی برخودش ببیند.
متاسفانه گاهی به جای این که بیندیشیم که نیازهای اقتصادی ،ارتباطی وعمرانی استان مازندران چیست ، انرژی خود را معطوف چیزهایی می کنیم که ارزش فکر کردن ند ارد .
یکی از علت های دیگری که باعث می شود ،استان مازندران ذره ذره یکپارچکی خود را ازدست دهد و به فکر ایجاد دو استان مختلف باشد ، ضعف مدیران ارشد استان و کم توجهی در انتخاب فرمانداران ویژه و پرداختن به مسایل حاشیه ای است که باعث شده است که برخی نمایندگان استان ،زمزمه های جدایی شهرستان های خویش را در قالب استان جدید مطرح کنند و کم کم شاهد باشیم که مازندران شاهد کوچکتر شدن پهنه فرهنگی خویش باشد . مدیرانی که باعث شده اند، زیردستانی به کار گرفته شوند که نیروهای توانمند را ذره ذره له کنند و یا این که زمینه ناکارامدی نیروهای سالم را فراهم کنند .
هر چند پهنه فرهنگی ما نشان از قدرت فرهنگی مازندران است ،اما مسائلی باعث می شود که نتوان انتظار داشت که مردم مازندران خود را یکپارچه ببینند و در محدوده جغرافیایی یکسان به فرهنگ و هویت خویش بیندیشند.
در همه سال های گذشته ، چند عامل باعث شد که مازندران امروز دچار تشتت و پراکندگی شود ،یکی از این عوامل ،حامی پروری است که باعث شده است که غرب مازندران و یا حتی شرق مازندران زمزمه جدایی و حتی الحاق به استان های دیگر را داشته باشند . نمونه عینی آن اتفاقی است که در جدایی گلستان از مازندران رخ داد . حامی پروری به گونه ای خود را نشان می دهد که در هر اداره کلی به شکلی بیمارگونه خود را نشان می دهد .
حامی پروری (clientalism) نقطه مقابل شایسته سالاری(meritocracy) است . از سازمان های فرهنگی گرفته تا سازمان های اقتصادی به شکلی خاص درگیر این نوع نگرش بیمارگونه هستند که باعث می شود مدیران کلان نتوانند توازن متناسب با نیاز استان رشد کنند و در عمل از گردونه خارج شده اند. مدیر ارشدی که بیشترین مدیران خود را از یک منطقه از استان انتخاب می کند و چند تا مدیر ضعیف شهرستانی را در کنار مدیران میانی خویش انتخاب می کند، نه تنها به استان ضربه می زند بلکه باعث می شود که تفرقه و جدایی بین شهرستان ها و تفکر جدایی طلبی بیشتر شود . یا به شکلی دیگر ،مدیران ارشدی که با وجود فرمانداری خاص و ویژه در شهرستان ها ،شعبه ای از استانداری را در غرب مازندران ایجاد می کنند ،در عمل ناتوانی خود را در بهبود عملکرد مدیریت تابعه خویش نشان می دهند که قدم های نادرستی در اصلاح بهینه امور است .
از گذشته ای نه چندان دور، مدیران ارشد استان و استانداران اسبق با نگرش قوم و خویش بازی (nepotism) به انتخاب معاونین و یا مدیران خود پرداخته اند و در عمل به پاره گی و جدایی استان در حوزه فرهنگ و هویت کمک کرده اند . این که امروزه اختلافی بین دو شهرستان و یا دو ناحیه جغرافیایی داریم ،ناشی از رشد همین تفکر است که باعث شده است ما نتوانیم تعادلی بین نوع خدمات داشته باشیم .
گذشته از حامی پروری، رانت آشکار اطلاعاتی و خدماتی در توسعه اقتصادی و کشاورزی استان موثر است . سالهاست که مردم غرب مازندران شاهد این نوع رانت و سوء استفاده از فرصت ها در توسعه ناموزون استان مازندران می باشند و همیشه از مرکز استان گله دارند که به آنها کم توجهی می شود. هزاران هکتار از زمین ها و جنگل شهرستان نور، چمستان ، رامسر، تنکابن و حتی نوشهر و چالوس تخریب و تبدیل به ویلاهای خوش نشینان شده است و هیچ کس در این مدت نیامده است ،توسعه عادلانه ای را متناسب با نیازهای این شهرستان ها و یا شهرهای مشابه غرب و مرکز استان ایجاد کند.
رانتی که در حوزه خدمات دیگر اقتصادی در شرق مازندران ایجاد شده است ،نشان می دهد که مازندران بیش از آن که نیازمند جدایی فضایی و مکانی برای تقویت استانداری برای مردم باشد ،نیازمند اصلاح تفکر مدیریتی برای بهبود عملکرد ادارات بخصوص ادارات کل است تا بتوان شاهد عدالت در امر توسعه باشیم .
حتی جداشدن مسایلی را به همراه دارد که تبعات آن بیش از چانه زنی برای عدالت در امر توسعه همه جانبه همه بخش های استان است .طبیعی است بحران هایی که دارای ماهیت اقتصادی است ،به تدریج به بحران امنیتی تبدیل می شود.شواهد نشان داده است که بحران ها در شرایطی ایجاد می شوند که بسترهای مناسب برای حل تهدیدات و مشکلات وجود نداشته است و هرگونه بحرانی ناشی از این است که کارامدی لازم در ساختارهای اجتماعی وجود نداشته است .
مازندران امروز دچار تشتت در تصمیم گیری است و بیش از همه خود مرکز مازندران هم آسیب دیده است و خدمات استانداران مازندران از گذشته تا کنون نشان می دهد که تصمیم گیری تاخیری و نابهنگام باعث می شود که مرکز استان با مسایلی جدی مواجه باشد که نیاز به تذکر است .
تصمیمات غلطی که گاهی مشاهده می شود ناشی از رشد تفکر حامی پرورانه در خود مرکز استان هم هست که مانعی برای رشد نخبگان و بکارگیری آنها در پست های حساس استانی است . بکارگیری نیروهای نا سالم در شهرداری ها و ادارات تابعه استانی اثرات منفی پایداری گذاشته است که تنها با کنارگذاشتن آنها می توان امید به رشد و توسعه استان داشت . بهرحال ، به هر بخشی رجوع کنی ، مشکلاتی هست که می توان با تدبیر ، دور اندیشی و آینده نگری به آن پرداخت و در رفع آن کوشید ، انگار هیچ کس برای مدیریت مشکلات استان نیامده است ، سیاست ها به وی اجازه می دهند که فقط مشکلات را گزارش کنند و تماشاگر بدترشدن اوضاع باشند. نه توان آن را دارند که به سازماندهی نیروی انسانی بپردازند که در کاهش مشکلات موثر باشند و نه توان شناخت وبرنامه ریزی برای کاهش مشکلات و بهبود امور را دارند . به عبارت روشن تر همیشه نسبت به وضع موجود عقبند.
امکان «انباشت تجربه مدیریتی» در کمتر اداره ای فراهم می شود . «هرروز، روز مدیر دیگر و تجربه دیگر است». مدیرانی که به طولانی کردن عمر مدیریتی خود علاقمندند،عمدتاً پیرو آهسته برو ،آهسته بیا که گربه شاخت نزنه ،هستند.روی دیگر این مشرب مدیریتی ،سکوت است و سکون . بی خاصیتی و غیبت در هنگامه های تصمیم و تدبیر شجاعانه و آگاهانه!! .
به مدیران استان توصیه می شود ، به جای پرداختن به امورات شعاری ، انرژی خود را صرف اشتغال و مسایل بیکاری متمرکز کنند که معضل بزرگ جامعه ماست که بدون تردید بیکاری به همراه خود پیامدهای ناخوشایندی را برای خانواده و فرد فراهم می سازد و مشکلاتی دیگر از قبیل فقر اقتصادی، مشکلات روحی و روانی، افت ارتباطات خانوادگی، مشاجره، خلافکاری و عدم توجه به بنیانهای خانواده را فراهم کرده است .
آنچه مسلم است اینکه با مازندران یکپارچه می توان به افق های روشن توسعه متوازن استان امیدوار تر بود و مدیران استان نیز به جای شعار و حرف درمانی در خصوص استان یکپارچه مازندران باید در عمل در این مسیر گام بردارند و از اقداماتی نظیر ایجاد دفتر استانداری غرب استان که شائبه زمینه سازی برای جدایی غرب مازندران را در اذهان متبادر می سازد پرهیز نمایند .