خبرگزاری فارس، زاهدان: این سالها کمتر کسی بوده که با حاج قاسم سلیمانی مراوده داشته باشد اما خاطرهای از شهامت و شجاعتش نداشته باشد، چه در دوران دفاع مقدس و چه در قرارگاه قدس همرزمانش از او به عنوان یک فرمانده مقتدر و شجاع یاد میکنند و خاطراتش را مرور میکنند.
سردار عوضعلی فقیری، معاون هماهنگ کننده سپاه سلمان که هم در دوران دفاع مقدس و هم بعد از جنگ از حاج قاسم شناخت دارد، در گفتوگو با خبرنگار فارس در زاهدان، گوشهای از شهامت و شجاعت حاج قاسم در دوران دفاع مقدس را اینگونه تشریح میکند: سردار سلیمانی نماد یک فرمانده مقتدر و شجاع بود و رزمندگان استان سیستان و بلوچستان، کرمان و هرمزگان به خوبی به این مهم گواهی میدهند.
او میگوید: اسم حاج قاسم که میآید برای ما سیستان و بلوچستانیها به نسبت سایر مردم کشور متفاوت است چرا که ما مردمان سیستان و بلوچستان، کرمان و هرمزگان بیشتر دلدادگی و دلبستگی داریم چون زودتر او را شناختیم.
در دوران دفاع مقدس ابتدا ما حاج قاسم را شناختیم؛ به خاطرم هست در ایام عملیات رمضان بود که هر کسی از استان ما اعزام میشد ابتدا چند روزی به کرمان میرفت و از آنجا به اهواز و در پادگانی که حمید چریک بود مستقر میشد.
آشنایی اولیه ما با حاج سلیمانی در پاسگاه زید عراق بود؛ من به اتفاق یکی از دوستان به عنوان ارزیاب به پاسگاه زید رفتیم، در آنجا فرصتی بود که به برادرانمان هم کمک کنیم، دو ساعتی هم نگهبان دادیم. همان شب دشمن روی سر بچهها آتش تهیه ریخت و برخی از رزمندگان زخمی شدند؛ پاس بخش آمد و گفت مراقبت کنید که بعد از هر آتش تهیه دشمن تک میزند، خلاصه آرامش که برقرار شد، چون رزمندگان زخمی شده بودند دوباره چند ساعتی نگهبانی دادیم.
آن شب زمزمه ای بین بچه ها بود که یک بولدوزر عراقی بین خاکریز ایران و عراق است و بچه ها تلاش میکنند که آن را غنیمت بگیرند که در میدان به آن نیاز داریم. فردا شب دو سه نفر به پاسگاه آمدند، آنها رانمیشناختم، بعدا فهمیدم یکی از آنان برادر حاج قاسم بود. از همرزمانم پرسیدم کجا میروند؟ گفتند میخواهند با امکانات مکانیکی بروند چند روزی مسیر را آماده کنند تا با آتش تهیه که ما میریزیم بتوانند بولدوزر را بیاورند.
همین هم شد؛ سرانجام حاج قاسم طبق برنامه و نقشهای که ریخته بودیم رفت و بولدوزر عراقیها را آورد، خاطرم هست که رادیو عراق به رزمندگان ما و فرمانده دلاور ما حاج قاسم بد و بیراه میگفت که بولدوزرشان را از چنگشان درآوردهاند؛ برای من هم مهم بود که ببینم چه کسی این کار را کرده؛ گفتند حاج قاسم بوده؛ کنجکاو بودم او را ببینم؛ فردی با چهرهای تو دل برو، جوانی رشید که من را شیفته نترسی و شجاعت خود کرد.
بعدها من جزو ارزیابهای لشکر شدم؛ آن روزهای اصلا کسی دنبال سمت و جایگاه نبود و همه خودشان را رزمنده میدانستند و حاضر نبودند کارهایی که انجام میدهند را بگویند مبادا ریا شود؛ بعدها اما فتوای امام (ره) و تاکید مسؤولان کار ما ارزیابها را آسانتر کرد. یکی از روزهایی که ما در پاسگاه زید عراق بودیم، فرمانده وقت ارزیابها را صدا کرد و از ما خواست فرمانده گردان و فرماندهان تیپ را از بین رزمندگان احصا کنیم ما باید سنگر به سنگر میرفتیم و فرمهایی که داشتیم را تکمیل میکردیم. رزمندهها باز هم مقاومت میکردند.
در این زمینه هم سردار سلیمانی خیلی خوب همکاری کردند و امکانات لازم را هم در اختیار ما قرار دادند تا کارمان به خوبی انجام شود؛ همینطور هم شد و توانستیم فرماندهان بسیاری را شناسایی و ثبت کنیم، تمام افرادی که آنجا بودند میدانستند که حاج قاسم بر روی آموزش و جمعبندی اطلاعات از منطقه حساسیت دارند.
قاطعیت سردار سلیمانی در مقابله با اشرار
بعد از جنگ در برههای از زمان سیستان و بلوچستان دچار نا امنی بود، اوج دورانی بود که اشرار توسط سرویس های بیگانه مسلح و حمایت می شدند و در جاده ها نا امنی به راه می انداختند تا اینکه قرار شد قرارگاه قدس در اینجا ماموریتی انجام دهد و فرماندهی این قرارگاه به سردار سلیمانی واگذار شد، در ابتدا شاید انتظار میرفت با توجه به روحیه نظامی که حاج قاسم داشت، بگیرد، ببندند و بکشد؛ اما او با توجه به تجربه جنگ اول اطلاعات خود را از منطقه افزایش داد.
خود شهید سلیمانی روستایی بود و تا حدودی منطقه را میشناخت اما در بدو ورود اطلاعات استانهای جنوب شرق از نظر فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و قومیتی را هم جمع بندی کرد، تجربه افراد مختلف حتی افرادی که از استان رفته بودند را جمعآوری کرد و مطابق و متناسب با جغرافیا و زیست بوم هر منطقه آسیبها و تهدیدات هر استان را جمعبندی و مطابق با آنچه خود در سر داشت از آنها به موقع و بجا استفاده میکرد.
شهید سلیمانی معلول را میدید و به دنبال رفع علت بود، ما اگر مکتب حاج قاسم را ادامه دهیم مشی و مرام حاج قاسم اینهاست. علت یابی و تلاش برای رفع دلایل مشکلات اولویت او بود، به عنوان یک سرباز اسلام و ولایت اینها مشی او بود، مکتب حاج قاسم مکتب اسلام و ائمه است، او عاشق مردم بود میگفت چرا این فرد دست به قاچاق میزند، چون بیکار است، چرا بیکار است باید بررسی شود پس باید اقداماتی برای اشتغال انجام شود و انجام میداد، او با تمام وجود مشکلات مردم منطقه را درک کرد و راهکارها را برای رفع مسائل اجرایی کرد.
شهید سلیمانی معلول را میدید و به دنبال رفع علت بود، ما اگر مکتب حاج قاسم را ادامه دهیم مشی و مرام حاج قاسم اینهاست. علتیابی و تلاش برای رفع دلایل مشکلات اولویت او بود، به عنوان یک سرباز اسلام و ولایت اینها مشی او بود، مکتب حاج قاسم مکتب اسلام و ائمه است، او عاشق مردم بود؛ میگفت چرا این فرد دست به قاچاق میزند، چون بیکار است، چرا بیکار است باید بررسی شود پس باید اقداماتی برای اشتغال انجام شود و انجام میداد، او با تمام وجود مشکلات مردم منطقه را درک کرد و راهکارها را برای رفع مسائل اجرایی کرد.
در استانهای جنوب شرق به افرادی که خطایی انجام داده و متواری بودند فراخوان داده بود به شرطی که رضایت فرد را جلب کنید به منطقه و به آغوش نظام برگردید و دست از شرارت بردارید، صداقت و توانمندی او به گونه ای بود که بسیاری از افردی که نادم بودند برگشتندبه منطقه خود و رضایت شاکیان خود را گرفتند.
در زمان فرماندهی او شرور معروف حمید نهتانی جاده زابل- زاهدان را بسته بود و تعدادی را به گروگان برده بود که حاج قاسم قاطعانه برخورد کرد، هشدار داد که اگر نیروها آزاد نشوند بدون اغماض برخورد خواهد کرد که اشرار منطقه تا غروب گروگان ها را آزاد کردند.
علاقه بسیار سردار سلیمانی به خانواده شهدا و جانبازان
سردار سلیمانی به خانواده شهدا و رزمندان بسیار علاقه مند بود، توجه بسیار زیادی به آنها داشت. با این همه مشغله کاری به عنوان یک فرمانده، اما با خانواده شهدا بسیار ارتباط داشت، آنچه که خودم دیدم شهید محب فارسی که در زمان حیات جانباز شیمیایی بودند و در تهران تحت مداوا قرار داشتند، تمامی روند درمانشان را پیگیر بود، شهید فارسی بعد از گذراندن مدتی از دوران بیماری خود در سیستان و بلوچستان بر اثر جراحات بسیار دوران جنگ به شهادت رسید، سردار سلیمانی وقتی از این خبر مطلع شدند با اینکه در سوریه در حال رزم بودند اما هر طور که بود برای مراسم تشییع جنازه شهید محب فارسی هم رزم و یکی از فرماندهان دوران دفاع مقدس خود را رساند. خاطرم هست هر کار کردیم که سخنرانی داشته باشند قبول نکردند، بسیار متواضعانه مانند مردم عادی در مراسم همرزمش شرکت کرد و فورا برگشت تا به ادامه ماموریت خود در سوریه برسد.
حاج قاسم برای شرکت در برخی جلسات و برنامه ها فرصت شرکت نداشتند اما برای دیدار با خانواده شهدا سرکشی از مجروحان دوران جنگ هر طور بود فرصت پیدا میکردند.
مثل سردار شدن رویا نیست
کلام او و دلسوزی او نسبت به برخی از مسائل کشور بسیار انتقادی بود و موضعگیری های تندی داشت اما رفتار او به گونه ای بود که حتی اگر انتقاد میکرد کسی دلخور شود و میدانستند که او از دل نگران و ناراحت است و قصد تخریب ندارد.
سردار شهید سلیمانی با اخلاص عمل کرد و خداوند او را گلچین کرد و عزت و اعتبار امروز ایشان نشانه عملکرد صادقانه و بی ریای او در دنیا است، همه ما اگر میخواهیم راه او را ادامه دهیم نمیخواهد کار عجیب و غریبی بکنیم مهم این است که هر کدام از ما در همان مسولیتی که قرار داریم به بهترین نحو ممکن خالصانه و برای رضای خدا تلاش کنیم.
مانند سردار سلیمانی شدن رویا نیست، او یک انسان بود ما مانند همه ما که درست کار کار کرد، رضایت خداوند را بر رضایت خلق ترجیح داد، خالصانه برای امنیت و آرامش مردم تا پای جان در میدان ایستاد و خداوند هم پاسخ اخلاص عمل او را این چنین زیبا داد که این ایام کاروان های متعدد و سیل جمعیت برای زیارت مزارش سرما و گرما نمیشناسند و دلهایشان آنها را به سمت محبوبشان می کشاند، سردار سلیمانی به حق سردار دلهاست و دلها را اسیر منش و مرام خود کرده است و به ما نشان می دهد که پایان معامله با خداوند این چنین شیرین است.
پایان پیام/3139