به گزارش خبرگزاری تسنیم از مشهدمقدس ، قصههای حاشیه شهر مشهد بسیار پرغصه هستند، خانههایی بسیار محقر با کوچکترین سایز تلویزیون و موکتهای وصله شده،افت تحصیلی به دلیل کمبود ویتامین و مواد غذایی، کودکانی پابرهنه در کوچههای آلوده و پر از شیشههایی شکسته با کمترین امکانات بهداشتی، پدرهایی که کارگر سرگذر هستند، در دل این شهر زیبا و بزرگ، مردمی زندگی میکنند که هر روز زندگیشان در فقر و نداری، به اندازه هزار سال طول میکشد. اینجا حاشیه شهر مشهد مقدس است.
یاسمین 13 ساله یک سرپرست خانوار است
یک کارگاه 50 متری کمی بیشتر یا کمتر، در یک ساختمان قدیمی و ته یک کوچه متروکه، چند چرخ خیاطی دست دوم اما نه کهنه، انبوهی پارچههای تریکوی گل منگولی، صدای بالا و پایین رفتن سوزن چرخ خیاطیها، صدای پچپچها و گاهی خندههای ریز ریز یاسمین، به تو میفهماند که در این کارگاه بسیار کوچک امید و آرزوهای بزرگی جریان دارد.
یاسمین 13 ساله تنها نانآور خانوادهای 4 نفره است و در خانهای 12 متری که تصورش بسیار سخت است زندگی میکند. وی این روزها بجز غم بیپدری و غم نان، غصه بیماری (ام اس) مادرش را هم به دوش میکشد؛ اگر تا به امروز زنان سرپرست خانوار زیادی دیده باشی، با دیدن این دختر 13 ساله سرپرست خانوار، دلت عجیب از همه چیز میگیرد!!
پشت یکی از چرخ خیاطیها صبا دختری 17 ساله که با مادربزرگش زندگی میکند در حال دوختن یک شلوار بچگانه است. صبا خجالتی است، خیلی یواش حرف میزند و میگوید هم باید کار کند و هم از مادربزرگ مریضش پرستاری کند و البته باید به فکر تهیه جهیزیه باشد. پشت میز اتو در کارگاه دختری 15 ساله مشغول کار است، زیاد دوست ندارد صحبت کند، حتی اسمش را هم نمیگوید اما صبا یواشکی میگوید: مادرش توان کار کردن ندارد و هفته پیش قرار بود که کلیه سمت راست مادرش را به خاطر بدهیها و قرضها بفروشند.
چرخ اقتصاد 10 خانواده نیازمند میچرخد
این کارگاه محقر و کوچک که امروز پیچیدهترین مشکلات و گرههای زندگی یاسمین و آتنا و صبا و....را حل کرده، به مدیریت خانم علی اکبری اداره میشود. این زن کارآفرین میگوید: دست نیازمند را گرفتن که همیشه صدقه دادن و غذای گرم دادن نیست؛ انسانها بدون توجه به سود و زیان خود و با در نظر گرفتن آبرو و عزت نفس افراد نیازمند باید دست آنها را بگیرند؛ جهیزیه و سرپناه جور کنند یا مثلا یک یا علی(ع) بلند بگویند واشتغال ایجاد کنند.
وی ادامه میدهد: این ساختمان 50 متری که الان کارگاه ما شده خیلی داغان بود ولی با کمک همسرم اینجا را رنگ زدیم و من با پرده و پلاستیک و حتی پارچههای رنگی اتاقها را تمیز و تقسیمبندی کردم. اکنون خدا را شکر اشتغالزایی و کارآفرینی ایجاد کردیم تا همه باور کنند در سختترین شرایط هم میشود دست به کار و تولید زد و چرخ اقتصاد چند خانواده نیازمند را چرخاند و نگذاشت زیر بار چرخ زندگی کمر خم کنند و له شوند.
کمک به اقتصاد خانوادهها نوعی اقتصاد مقاومتی است
حسین نیکنژاد همسر خانم علی اکبری که از نیروهای بسیجی و جهادی حاشیه شهر مشهد هست و با کمک بچههای بسیج و سپاه موسسهای را برای کمک به نیازمندان راه اندازی کرده است اظهار میدارد: این کارگاه خیاطی را با سرمایهای کمتر از 40 میلیون تومان و با شیوع ویروس منحوس کرونا راه اندازی کردیم، زیرا همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند: خیلی از مردم در جریان شیوع بیماری کرونا بیکار شده بودند و کار و شغل خود را از دست دادند و نیاز داشتند حداقلهایی در زندگی برای آنان تامین شود.
دوخت و تهیه ماسک برای خانوادههای نیازمند
مدیر گروه جهادی منتظران ظهور میگوید: عزت و شرف هیچ انسانی نباید برای تامین مایحتاج اولیه زندگیاش لکهدار شود. یکی از دغدغههای اصلی ما برای راهاندازی کارگاه سرمایه نبود، بلکه یاد دادن مهارت های خیاطی مثل راسته دوزی و سر دوزی و....به این دختران بود و چون به مشکلات بزرگ و کوچک این خانوادهها اشراف کامل داشتیم، تمام تلاش خود را کردیم تا این دخترها که حکم سرپرست خانوار را برای خانواده خود داشتند حرفه خیاطی را سریع و با مهارت کامل یاد بگیرند البته یاسمین کنار کار خیاطی با پیگیری صورت گرفته برای ثبت نام او، به صورت آنلاین ادامه تحصیل هم میدهد و خدا را شکر ترک تحصیل نکرده است.
نیک نژاد ادامه میدهد: با شیوع بیماری کرونا نیروهای جهادی موسسه منتظران ظهور، علاوه بر تهیه غذای گرم و بسته معیشتی، مواد بهداشتی هم در اختیار خانوادههای نیازمند قرار دادند و پیگیر دوخت و تهیه ماسکهای بهداشتی در این کارگاه کوچک برای خانوادههای نیازمند بودیم.
مدیر گروه جهادی منتظران ظهور میگوید: اقتصاد مقاومتی را فقط نباید در کارخانهها و شرکتها و کمپانیهای بزرگ خلاصه کرد، راهاندازی یک کارگاه خیاطی کوچک که که میتواند به اقتصاد حداقل 10 خانواده کمک کند هم یکی از راههای دست یافتن به اقتصاد مقاومتی است که بارها و بارها توسط رهبر معظم انقلاب مطرح شده اما در سالهای اخیر کمتر به آن توجهی شده است.
صبا دختر 17 ساله موقع خداحافظی جلو میآید و میگوید: مشکلات زندگی زیاد است باید سوخت و ساخت اما ناامیدی گناه بزرگی است. من خدا را شکر میکنم و افتخار میکنم پشت این چرخ خیاطیها مینشینم و با شرف و آبرو نانآور یک خانواده هستم.
گزارش اعظم عباسپور
انتهای پیام/281/ش