به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، فرسودگی و فقر زیرساخت ها آسیب های گسترده ای را برای هر کشوری در بر دارد. مجموعهای از سیستمها، تجهیزات و خدماتی که یک شهر، کشور یا منطقه برای انجام امور جاری و اقتصادی استفاده میکند، زیرساخت نامیده میشود. این زیرساختها ممکن است عمومی باشند یا خصوصی. دو دسته زیر ساخت نرم و سخت داریم . زیرساخت سخت مانند راه، پل، راهآهن، فرودگاه، کانالها، مدیریت سواحل، سدها، سیستمهای آبرسانی، سیستمهای مدیریت فاضلاب، مخابرات، اینترنت و ارتباطات، انرژی، برق، مدیریت پسماندها، سیستمهای آبیاری و … است. زیرساخت نرم که برای بهرهبرداری از شرایط اقتصادی، فرهنگی، تاریخی و سلامت یک جامعه استفاده میشود مانند برنامههای آموزش و پرورش، پارکها و مراکز تفریحی، مراکز فرهنگی، اورژانسها، خدمات درمانی و … است.
فقر زیرساختی گذشته از اینکه زندگی را برای شهروندان و ساکنان یک کشور دشوار می کند باعث بروز آسیب های اجتماعی، فرهنگی ، اقتصادی می شود که به سختی می توان از آنها گذر کرد و هزینه عبور از این آسیب ها از هزینه به روزرسانی زیر ساخت های فرسوده و فقر زیرساختی بسیار بیشتر است. در سالهای اخیر ایران با بحران های جدی اجتماعی از جمله کاهش همبستگی اجتماعی، دور شدن جامعه از اعتماد جمعی و سرکوب های اخلاقی و چالش های اخلاقی مواجه بوده است. این بحران ها ریشه مستقیمی با زیر ساخت های فقیر و فرسوده کشور دارد.
در یک دهه اخیر تشکیل سرمایه در کشور سقوط وحشتناکی داشته و میزان فرسودگی اقتصادی به خصوص در زیر ساختهای کشور بسیار وحشتناک بوده، است. علاوه بر زیر ساختها در بحث خدمات نیز ما با یک چالش بزرگ فرسودگی روبرو هستیم
در ادامه بررسی در مورد تاثیر زیرساخت های کشور بر بحران های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایرانیان داریم.
در دهه های اخیر رشد و توسعه شهرنشینی در ایران تحت تأثیر چند شاخص مهم قرار گرفته است که می توان آنها را در شش دسته طبقه بندی کرد:
اولین شاخص سیاست است. تحولات سیاسی ایران مانند انقلاب ۱۳۵۷ در تغییرات ساختاری و عملکردی شهرها مؤثر بوده است. با توجه به مرکزیت گرایی حکومت در کشور، این رویکرد نقش مهمی در تمرکز جمعیت و فعالیت ها در شهرهای بزرگ داشته که شهرهای دیگر را با چالش هایی مواجه کرده است. از منظر سیاسی، مشارکت عمومی در مدیریت شهری ایران یک پدیده جدید است. در سال 1377 اولین انتخابات شورای اسلامی شهرها گام مهمی در سیاستگذاری و مدیریت نظام شهری بود و این شوراها نقش عمده ای در ارتقای توسعه شهری در ایران می توانستند داشته باشند.
شاخص دوم را باید از نگاه اجتماعی و فرهنگی بررسی کرد. توسعه شهری با توسعه اجتماعی و فرهنگی ایران ارتباط مستقیم دارد. همزمان با توسعه اجتماعی و فرهنگی مرتبط با مدرنیسم و پست مدرنیسم، در شهرسازی و معماری ایران نیز جایگاه ویژه ای پیدا کرد. اما با ارزش های جامعه ایرانی-اسلامی ناسازگار بود. تراکم جمعیت در کلانشهرها، ظهور نسل جدیدی از متخصصان شهری، تغییر سبک زندگی از روستایی به شهری، حاشیه نشینی، مصرف گرایی و غیره، از مظاهر اولیه شاخص های اجتماعی و فرهنگی رشد و توسعه شهری در کشور بود.
شاخص مهم دیگر اقتصاد است.اقتصاد شهری برای توسعه شهری بسیار مهم است. حمایت از اقتصاد نفتی ایران از اقتصاد شهری به میزان قابل توجهی بر رشد و توسعه شهرنشینی تأثیر گذار است. به این ترتیب سرمایه گذاری خارجی، افزایش تولید ناخالص داخلی، افزایش درآمد سرانه شهروندان، تورم، رشد فقر شهری و غیره در رابطه با این شاخص قابل بررسی است.
شاخص دیگر شاخص کالبدی است. یکی از نشانه های توسعه شهری در ایران رشد فیزیکی شهرها است. تبدیل مناطق روستایی به شهر، ساخت شهرهای جدید، رشد نامتوازن شهری، بلندمرتبه سازی، شهرسازی عمودی و... روند تغییرات شاخص کالبدی را تبیین می کند.
فناوری شاخص دیگری است که باید به طور ویژه مدنظر قرار گیرد. در دهههای اخیر، توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات نقش مهمی در مدیریت توسعه شهری داشته است. در ایران، تولید، پردازش و توزیع اطلاعات از موانع اصلی برنامه ریزی و مدیریت توسعه شهری بوده است. در دو دهه اخیر، اجرای طرح ملی دولت الکترونیک و استقرار شهرهای هوشمند، نقش این شاخص را در نظام شهرنشینی و توسعه شهری برجسته کرد.
و اما شاخص آخری که مورد توجه است چالش های محیط زیست است. رشد و توسعه متوازن شهری یکی از اصول کلیدی توسعه پایدار شهری است. مکانهای مناسب و سیاستهای توسعه شهری، از جمله عوامل کلیدی در پایداری یا ناپایداری شهری هستند. در ایران، رشد جمعیت شهری و سیستم شهری ناکارآمد، چالشهای زیستمحیطی مانند آلودگی (آب، خاک و هوا)، تخریب جنگلها در شمال ایران و کاهش سرانه فضای سبز شهری را به همراه داشته است.
در دهه های اخیر، رشد جمعیت و شهرنشینی ساختار و عملکرد شهرها را تغییر داده است. تغییرات در ساختار و عملکرد شهری نیز چالش هایی مانند حاشیه نشینی، کمبود مسکن، خدمات ناکافی شهری، رشد اقتصادی غیررسمی، افزایش فقر شهری، بحران هویت و توسعه ناپایدار شهری به ویژه در کلانشهرهای ایران را افزایش داده است.
شاخص های رشد و توسعه شهری در ایران تحت تأثیر پنج عامل است که مهاجرت روستا به شهر ،تجمع عشایر در حاشیه شهرها، تبدیل مراکز روستایی به شهری، ادغام مناطق روستایی اطراف شهرهای بزرگ در سیستم شهری و اجرای پروژه ملی احداث شهرهای جدید در مجاورت کلانشهرها را در بر می گیرد.
با نگاهی به روند توسعه ملی و نظام شهرنشینی در ایران به مهم فقدان رشد ملی و بومی می رسیم که شاخص های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، کالبدی و زیست محیطی را با چالش های اساسی مواجه کرده است.
این روندهای توسعه شهری در ایران منجر به انبوهی از پیامدهای مثبت و منفی شده است. از جنبه مثبت، رفاه اجتماعی،اقتصادی، فرصت های شغلی، آزادی عمل و سبک زندگی را بهبود بخشیده است.از سوی دیگر، انبوهی از مشکلات اجتماعی و فرهنگی را به وجود آورده است.
همبستگی اجتماعی را تضعیف کرده، درک متقابل را تضعیف کرده، بیگانگی را افزایش داده و انزوای مردم از ریشه های روستایی را تشدید کرده است. چالشهای ساختاری و عملکردی را برای دوام توسعه پایدار شهری ایجاد کرده است که منجر به همبستگی اجتماعی ضعیف، افزایش آسیبهای شهری، بیاعتمادی فزاینده و سرکوب اخلاق اجتماعی شده است.
به عنوان مثال، شهرنشینی در تهران پیوندهای اجتماعی را در بین شهروندان تضعیف کرده است.این امر نشان دهنده گسترش بحران هویت، سردرگمی در بین شهروندان است. سهم جمعیت روستایی که به دلیل مهاجرت روستا به شهر در حاشیه شهرهای بزرگ و کلان شهرها زندگی می کنند زیاد است.در نتیجه این رشد جمعیت، یک سوم جمعیت شهری در مناطق حاشیه ای شهرهای بزرگ مانند تهران، مشهد، کرج و تبریز زندگی می کنند. این مناطق با مشکلات فزاینده ای مانند کیفیت پایین مسکن، کیفیت پایین خدمات شهری، فقر شهری، کاهش مشارکت اجتماعی و از دست دادن هویت از جمله موارد دیگر دست و پنجه نرم می کنند، به طوری که روند توسعه کلانشهر ایران ناپایدار به نظر می رسد.
افزایش جمعیت شهری ایران را میتوان به سه عامل، مهاجرتهای روستایی به شهر، تبدیل مناطق روستایی به شهر و ادغام حومه شهر به مناطق شهری وابسته دانست. این مهاجرت ها از روستاها به شهرها از آن دست شکل گرفت که سال به سال وضعیت یافتن شغل در شهرهای کوچک و مرزی کمتر شد. زیرساخت هایی که از قبل وجود داشت فرسوده شد. شهرهایی که زیرساخت های اولیه زندگی را ندارند به خصوص در مناطق شهری همچنان در فقر زیرساختی باقی مانده اند و اهالی برای رسیدن به اندک داشته از حداقل های زندگی مجبور به کوچ اجباری شدند. مهاجرت های داخلی که فقط برای دور شدن از فقر زیر ساختی و نبود شغل و اشتغال بود ولی مقصد نیز بستر لازم برای پذیرایی و کاهش مشکلات آنها را نداشت.
فقدان برنامه ریزی منظم برای بهره برداری از پتانسیل های جمعیت شهری و یا ارتقای فرهنگ شهری تبدیل به تهدید شد.
در سطح کلان، توانمندسازی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نظام شهری و در سطح خرد کاهش حاشیه نشینی، اشتغال غیررسمی و فقر شهری با نوسازی، نوآوری و فناوری می تواند راهبردهای موثر و کاربردی باشد و میتواند تضمینی برای توسعه پایدار شهری متعادل و کاهش آسیب های اجتماعی و فرهنگی که در صدر آنها کاهش همبستگی اجتماعی ، اعتماد جمعی و فروپاشی اخلاقی است.