عصر ایران؛ مهرداد خدیر- ثبت نام 11 میلیون نفر در طرح قرعهکشی خودرو برای سه گروه متقاضیان عادی، طرح مادران و خودروهای فرسوده یک روز پس از این اظهار نظر صورت پذیذفت: «قرعهکشی خودرو یک لاتاری ملی به تمام معناست. در یک بختآزمایی میخواهیم خودرو بفروشیم، یک توزیع رانت بیهدف. 20 هزار خودرو برای 10 میلیون متقاضی».
اینها سخنان یک مرجعتقلید نیست تا مانند نوبت قبل که مسابقهای تلویزیونی با اجرای محمدرضا گلزار را به سبب شایبۀ قمار به محاق ببرد، قرعهکشی خودرو را تعطیل کند بلکه مجید عشقی رییس سازمان بورس در «میزگرد تبیین و بررسی اثرات عرضه خودرو در بورس کالا» این جملات را گفته تا عرضه در بورش کالا را نسبت به قرعهکشی خودرو شیوۀ درستتری بداند.
بامزه اما این است که نه ایشان ولی برخی بیست سال قبل خود همین بورس را قمارخانه میدانستند و حالا برای اجتناب از امری که شبه قمار توصیف شده به جایی توصیه می شود که دیگرانی آن را خود قمار میدانستند هر چند دربارۀ بورس هیچ گاه فتوایی صادر نشده و شمار سهامداران هم چنان است که دیگر کسی در خفا یا علن هرگز چنین تمثیلی را به کار نمیبرد و حالا به عکس از بورس کالا در مقابل قرعهکشی خودرو به مثابه بختآزمایی یا لاتاری دفاع میشود.
مراد از لاتاری این است که افراد متعدد یک بلیت را با قیمت کم خریداری میکنند تا یک نفر از جمع خریداران برندۀ جایزۀ ممتاز با ارزشی بسیار بیشتر شود. شیوهای که کسی احساس مالباختگی هم ندارد چرا که هزینۀ خرید بلیت را در کنار سایر هزینه ها میگذارد و چون نام برنده اعلام میشود و خود آن فرد هم محتمل بوده و باز هم محتمل است ظن کلاه برداری نمیبرد.
آقای عشقی معتقد است اگر عرضۀ خودرو در بورس کالا ادامهدار باشد و افزایش یابد، خود بازار به انتقادات در این حوزه پاسخ میدهد. البته به شرط اینکه عرضهها منظم باشد تا بتواند پاسخ مشتریان را بدهد زیرا تقاضای واقعی خودرو این اعداد نیست.
اطلاعات آماری او دربارۀ ثبتنامیهای خودرو هم قابل توجه است: در حالی قریب ۱۰ میلیون نفر برای ۲۰ هزار خودرو ثبت نام کردهاند که از ۸۵ میلیون ایرانی ۷۳ میلیون نفر چون یا زیر 18 سالاند یا خودرو دارند نمیتوانستند شرکت کنند و از ۱۲ میلیون نفر باقیمانده ۱۰ میلیون نفر شرکت کردند.
فارغ از این که قرعهکشی خودرو را مصداق لاتاری یا بخت آزمایی بدانیم یا نه نگاهی جامعهشناختی به قضیه فرای بحث خودرو و بورس کالا خالی از لطف نیست.
از ویژگی های دنیای سرمایهداری بر خلاف الگوهای اقتصاد بسته خودترمیمی و ایجاد جذابیتهای متنوع در آن است. مثلا همه میدانند در بریتانیا پادشاه یا ملکه ثروت زیادی در اختیار دارد اما در انگلستان به صورت طبیعی یا تصنعی این بستر برای یک نویسنده به نام خانم جی.کی. رولینگ هم که معلم سادهای بوده فراهم میآید تا با مجموعه کتابهای «هریپاتر» نه تنها به شهرت فراوان جهانی بلکه به ثروتی نزدیک به ملکه فقید دست پیدا کند شاید تا جامعه نپندارد خاندان سلطنتی راه کسب ثروت را به روی دیگران بسته است. یا یک فوتبالیست به نام دیوید بکام نیر مجال بروز استعداد خود را مییابد و او هم در ردیف ثروتمندترینها قرار گرفت و شاید هنوز هم هست. منتها همه که استعداد خاص نویسندگی یا بازی فوتبال در سطحی چون بکام را ندارند. پس بورس هم ناگهان کسانی را از فرش به عرش میرساند. با این حال خرید و فروش سهام هم کار همه نیست و برای این که همه را در بازی جستوجوی خوش بختی دخالت دهند لاتاری ابداع شد تا یک شهروند عادی هم ناگهان ثروتمند شود و شهروندان احساس نکنند تا پایان عمر محکوم به زندگی در همان طبقه هستند و بخت تغییر طبقه را ندارند.
بدین ترتیب در آن جامعه شخصی که از خاندان سلطنتی نیست، نویسندگی و خوانندگی هم نمیداند، خرید و فروش سهام در بورس را هم بلد نیست می تواند به کارت های لاتاری دل خوش کند.
در ایران نیز بختآزمایی اگرچه به صورت موردی و مثلا برای ساخت آرامگاه فردوسی سابقه داشته ولی به صورت مستمر در دهه های 40 و 50 خورشیدی ابتدا با نام اعانه ملی و بعد بخت آزمایی این داستان به راه افتاد و پرویز صیاد در سال 1354 فیلم «صمد، خوشبخت میشود» را با تم بختآزمایی ساخت و داستان آن هم از این قرار بود: صمد را برای کار در خانهٔ مرد متمولی به نام "آقای مقامی" به شهر میفرستند. او که مرد سرشناسی بود ناگهان برندۀ جایزۀ ممتاز بلیت بختآزمایی میشود؛ اما دوست ندارد عکس او منتشر شود و از صمد میخواهد خود را صاحب بلیت معرفی کند. صمد جایزه را دریافت میکند و باقی قصه.
روزهای چهارشنبه هم در رادیو برندگان بخت آزمایی را اعلام میکردند و یکی از مجریان مشهور رادیو اجرای آن را بر عهده داشت و هر گاه فرد کم بضاعتی برنده می شد تبلیغ فراوانی بر روی وی صورت میپذیرفت.
تصاویری وجود دارد که نشان می دهد در تیر 1313 بلیتهایی برای تکمیل ساختمان آرامگاه و برگزایر جشن هزارۀ فردوسی و زیر بانک ملی ایران با نام بخت آزمایی متشر شد تا هم کمک کرده باشند و مشارکت کنند و هم در پایان جایزه دریافت کنند. مثل کاری که در برنامه های تلویزیونی به اسم پیامک و با طرح یک پرسش ساده که پاسخ آن از عهدۀ همه برآید انجام شد و بعد اپلیکیشن ها برای تبلیغ خود به این شیوه روی آوردند و البته هیچ گاه متهم به بخت آزمایی نشدند چون مثلا در یک مسابقه شرکت کرده اند و بلیتی نخریدهاند.
در آغاز دهۀ 1340 اما فردی به نام مهندس هرمزی طرحی به سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی ارایه داد که ریاست عالیه آن با شخص شاه بود و نیابت آن با خواهرش اشرف و به همین خاطر با نام اشرف شناخته میشد که بدنام ترین عضو خانواۀ سلطنتی بود (و کم نیستند کسانی که معتقدند شاه را اشرف به فنا داد).
این طرح در پی اجرای ایدۀ لاتاری به صورت ایرانی بود و در آغاز با عنوان اعانۀ ملی انجام می شد و بعد نام بخت آزمایی به خود میگرفت. افراد بلیتهای ارزان می خریدند به امید برنده شدن جایزۀ بزرگ که در آغاز 100 هزار تومان پول نقد یا شکل تبلیغانی پارو کردن پول در یک دقیقه بود و ادعا می شد بقیه عواید صرف خدمات اجتماعی می شود.
چون هم شایبه قمار داشت و هم به هر حال زیر مجموعه اشرف بود هم مذهبی ها و هم سیاسیون چپ و مخالفان رژیم آن را خیمه شب بازی می دانستند برای فریب افکار عمومی خصوصا این که شروع آن در سال 1342 و در سالی بود که 15 خرداد اتفاق افتاد. با این حال وسوسه برانگیز بود و استتقبال از آن فراوان و چهارشنبه ها هوش و حواس همه به اعلام فرد خوش بخت با اجرای عزتالله متوجه مجری توانمند رادیو بود.
در پی پیروزی انقلاب 57 به لحاظ سیاسی از هر کاری که شایبه رفتارها و تبلیغات در رژیم گذشته را تداعی میکرد پرهیز و نکوهش میشد و جدای آن بختآزمایی به لحاظ شرعی شایبه داشت و از نظر برخی مراجع قمار تلقی میشد طبعا تعطیل شد اما شبیه آن بدون شایبه قمار در قالب ثبتنام اتومبیل در تیراژ محدود و نه مثل حالا یا بعد از جنگ هشت ساله با افتتاح حساب در بانک ها و تبلیغ وسیع در تلویزیون دوام داشت و این هم سوژۀ سریال نوروزی مهران مدیری شد تا این که مدل کات های ارمغان بهزیستی ابتدا با کسب مجوزهای شرعی لازم به اجرا درآمد و از آن استقبال هم شد منتها مثل خیلی کارهای دیگر برخی اصول گرایان چون این کار در دولت اصلاحات عملی شده بود، برنتافتند و آن هم تعطیل شد وگرنه قاعدتا رییس وقت بهزیستی مرحوم راه چمنی و همکاران او افراد متشرعی بودند و قطعا با مراعات همۀ جوانب این ابتکار را به خرج داده بودند. البته نظر برخی مراجع هم بر قمار بودن آن یا دست کم شایبه ناک بودن ارمغان اعلام و متوقف شد ولی معمولا به صرف نظر مراجع استناد نمیشود کما این که دربارۀ بهرۀ بانکی چنین است.
نزدیک ترین شکل بخت آزمایی در سال های اخیر اما اما شبه مسابقهای بود با اجرای محمدرضا گلزار. جالب این که علی فروغی هم که تازه رییس شبکۀ سه شده بود حساب ویژهای روی آن باز کرده بود ولی واقعا این دیگر بختآزمایی بود چون افراد برای کسب پول و به شیوههای شبیه بختآزمایی وارد میشدند وموضع صریح آیتالله مکارم شیرازی را در پی داشت و شخص رهبری هم در اردیبهشت 98 در دیدار با کارگران گفتند: «باید فرهنگ کار و تولید و تلاش را ترویج دهیم و روحیه انتظار برای ثروت بادآورده را از بین ببریم و روشهایی شبیه بختآزمایی را ترویج نکنیم که دستگاههای مختلف از جمله صدا و سیما باید متوجه این معنا باشند.»
با این همه کسب پول به روش آسان و بدون زحمت کار یا راهی برای جبران کاهش فاحش ارزش پول همواره جاذبه دارد و این که 11 میلیون نفر برای 20 هزار خودرو ثبت نام میکنند یعنی همچنان میل به آزمایش بخت در مردمان زنده است ولو بختآزمایی برگزار نشود و شاید از منظری بالانر تصمیمگیرانی به این نتیجه رسیده باشند که به هر حال در جامعهای به شدت طبقاتی که کثیری از آن سرخورده شدهاند راه هایی باید باز باشد تا افراد به خاطر آنها امیدوار باشند و شب را با رؤیای برنده شدن در لاتاری ملی خودرو به صبح برسانند.
خوش به حالمان که از هر اقتصادی عیوب آن را برداشتهایم و ملغمهای درست کردهایم که خودمان هم نمیدانیم چیست. اگر بگویی کمونیستی است پس این همه دلالی و نقدینگی چیست. اگر بگویی سرمایهداری چیست پس چرا دولت این همه دخالت دارد. با این نگاه از منظر اجتماعی و نه اقتصادی شاید صلاح در ادامۀ لاتاری ملی باشد! بی سبب نیست که می گویند هنر، نزد ایرانیان است و بس. چون مراد از هنر همین هنر برداشت عیوب سیستمهاست و نه 7 هنر مشهور!