به گزارش مشرق، چند هفته است که عصرهای جمعه تیتر اکثر رسانههای ضدانقلاب به سخنان مولوی عبدالحمید، امام جمعه هفتادوپنج ساله اهل سنت زاهدان اختصاص مییابد. تداوم این وضعیت اما به صورت خودخواسته از سوی وی صورت گرفته و مشخصاً هر هفته موضوعی مشترک با خط تبلیغاتی رسانههای بیگانه دستمایه خطبهخوانیها در مسجد مکی زاهدان میشود. اما این مخالفخوانیها علیرغم انتقادات بسیاری که طی سالهای مختلف به سبک سیاستورزی مولوی عبدالحمید اسماعیلزهی وارد است، دارای ریشههای مشخص و قابل لحاظ میباشد.
بازپسگیری جایزه حقوق بشری
مولوی عبدالحمید در سال ۱۳۹۳ جایزه تلاشگر حقوق بشر را از کانون مدافعان حقوق بشر گرفت؛ کانونی که شیرین عبادی و تعدادی از همفکرانش تأسیس کردهاند. اما در سال ۲۰۲۱ این کانون اعلام کرد جایزهاش را از عبدالحمید پس میگیرد، چرا که او از «طالبان» حمایت کرده است. اتفاقی که بهنظر میرسید بنمایه یکی از علل مواضع بحثبرانگیز مولوی عبدالحمید طی هفتههای اخیر باشد و بر مبنای آن مولوی سعی دارد با سوارشدن بر موج اعتراضاتی که در ایران شکل گرفته چهره جدیدی از خود ترسیم کند و دوباره نظر مثبت این به اصطلاح «مدافعان حقوقبشر مستقر در امریکا» را به دست آورد. او در یکی از همین خطبهها گفت «من چنان به آزادی اعتقاد دارم که با حقوق بشر رقابت میکنم.»
خطبههای یک مهر، فجایع هشت مهر
در مقام سخن، صحبتهای عبدالحمید چیزی بیشتر از ادعاهای مخالفان جمهوری اسلامی نیست و در نگاه اول نادیده گرفتن این ادعاها بهترین کاری است که میشود در قبالشان کرد، اما باید توجه داشت که خطبههای عبدالحمید میتواند باعث ایجاد تنش و شکاف میان مذاهب شود و امنیت سیستان و بلوچستان را تهدید کند، نه بهخاطر خود این حرفها که ادعاهایی تکراریاند بلکه بهخاطر جایگاه عبدالحمید در مقام امامت جمعه اهل سنت. از اینرو مسئولان جمهوری اسلامی پاسخهایی به این سخنان دادهاند و نمایندهای از طرف رهبر به زاهدان اعزام شد تا سخنان عبدالحمید را بشنود و به مطالبات او رسیدگی کند. او در خطبه نماز جمعه یک مهر، در گیرودار اعتراضات در کشور، گفت «نگذارید مطالبات مردم انباشته شود... در غیر اینصورت با یک جرقه مردم به خیابانها میریزند... با سلاح و قدرت نمیتوان حکومت را نگه داشت، کشور را پلیسی و امنیتی اداره نکنید. مردم آزادی میخواهند و نیاز دارند حرفشان شنیده شود» و سخنانی از این قبیل که به خوبی تهدید به آشوب در بین سطور آن دیده میشود، همین حرفها بود که کار را به درگیریهای هشتم مهر ماه زاهدان کشاند.
بعد از ماجرای هشتم مهر در زاهدان، عبدالحمید تقریباً در مقام اپوزیسیون ظاهر شده و با خدشه وارد کردن به تمام ارکان جمهوری اسلامی سعی داشته خودش را مخالف نشان دهد. او در جلسه اساتید دارالعلوم زاهدان گفته است «یکی از آثار خیر این حادثه [وقایع هشتم مهر که به کشته و شهید شدن تعدادی از هموطنان بلوچ منجر شد] این بود که سبب بیداری مردم ما شد و ترس از دل مردم ما بیرون رفت... ما باید در روابط و همکاریهای خود تجدیدنظر کنیم، زیرا ظلم از حد گذشته است.»
حمایت از محاربین و فرق ضاله
امام جمعه مسجد مکی در خطبههای یازده آذر و در دفاع از محاربینی که در سایه اعتراضات مشغول ناامنی و قتل بودند، گفت: «من از جریان محسن شکاری که در تهران اعدام شد، متأسف شدم. وقتی کسی دیگری را نکشته و فقط راهی را بسته و کاردی را به بسیجی زده و آن بسیجی زخمی شده از لحاظ شرعی نمیتوان او را کشت.» عجیب است که مولوی عبدالحمید بستن خیابان با سلاح سرد و زخمیکردن بسیجیها را مصداق محاربه نداند، درحالیکه قطعاً با فقه اهل تسنن آشناست. او در دفاع از حقوق شهروندی کار را به جایی رساند که از فرقه ضاله بهائیت هم دفاع کرد. گویی این امام جمعه اهل سنت نظر سایر علمای این مذهب را در مورد فرقه سیاسی امنیتی بهائیت نمیداند که اینچنین در مقام دفاع از آنها برآمده است.
تناقضات متعدد در اظهارات
درباره اظهارات او چند نکته قابل بیان است. او در تمام طول این مدت تلاش داشته تا در رسانهها چهرهای معقول از خود بسازد و به قول خودش در کنار مردم باشد و از مطالبه دست نکشد اما عمده مواضعش هیچ انسجامی ندارند. او حرفهای خودش را نه حتی در فاصله این جمعه تا جمعه بعدی، بلکه حتی در طول یک سخنرانی مکرراً نقض میکند. پیداکردن تناقض در صحبتهای عبدالحمید سخت نیست؛ همه جملههایی که این روزها از صحبتهای عبدالحمید تیتر رسانهها میشوند با مواضع قبلی او در تناقضاند. درواقع این حرفها از دهان کسی شنیده میشود که مواضع و رفتارش در دورترین نقطه نسبت به این مطالبات قرار داشته. مثلاً او در فروردین ۱۳۹۵ گفته «حاکم میتواند تارک نماز را مجازات و به نماز وادار کند» و در آبان ۱۴۰۱ اظهار داشته «نه شیعه و نه سنی به زور به بهشت نمیرود با محبت و دوستی و احترام و با رعایت حقوق میتوانید مردم را به بهشت یا جهنم ببرید.»
کسی از حقوق زنان حرف میزند که هنوز اجازه ورود زنان نمازگزار را به مسجدی که امامتش را به عهده دارد نمیدهد. درواقع خطبههای او مجموع چند جمله چشمگیر و گلدرشت است که هر کدام به تنهایی معنا دارند و نهایتاً شاید تیتر جذابی برای سایتها و محتوای توئیتر عبدالحمید باشند، اما هیچ نسبتی با باقی حرفها و مجموع رفتارهای او ندارند. او هیچگاه برای ادعاهایش دلیل و مدرکی ارائه نکرده است. آنچه که او بهعنوان پشتوانه مواضعش ارائه میکند معمولاً از چند جمله تکراری «بررسیها نشان میدهد» و «اخبار ناگواری به گوش میرسد» فراتر نمیرود. امام جمعه مسجد مکی در پایان هر سخنرانیاش از پایبندی به وحدت و دلسوزی برای ایران میگوید، اما با اظهارات نسنجیده و اغراقآمیزش هر هفته روی گسل تنشهای قومی و مذهبی در کشور راه میرود.
تعابیر عجیب درباره قاتلان شهید عجمیان
از نظر او هر درگیری بین نیروهای انتظامی و معترضین و آشوبگران «جنایت» است و باید بررسی و پیگیری شود و مقصران آن «علنی محاکمه شوند» اما نهتنها مطالبهای برای پیگیری مقصران شهادت بسیجیان و مأموران انتظامی ندارد، بلکه وقتی طبق قانون محاکمه شدهاند و جرمشان با شهادت شاهدان و فیلم دوربینهای مداربسته و اعترافات خودشان محرز شده، آقای عبدالحمید هنوز آنها را «معترض» میخواند و ادعا میکند «پایاندادن به اعدام و اخذ اعتراف اجباری از خواستههای خیزش اخیر است.» او در واکنش به اعدام قاتلان شهید عجمیان در توئیتی نوشته «کمتر کسی اتهام وارده به این دو جوان را باور میکند» که خود مصداق موضعگیریهای عوامپسندانه و متظاهرانه آقای امام جمعه در خطبههاست، خطبههایی که نه برای نمازگزاران و حاضران در مسجد و نه برای اهالی سیستان و بلوچستان، که بسیار دورتر از سیستان و برای رسانههایی که هر هفته منتظر منتشر کردن حرفهای تحریکآمیزش هستند ایراد میشود.
منبع: روزنامه ایران