- تضعیف و تخریب رهبر و رأس یک ملت، در مرتبه اول یعنی تخریب همه آن ملت و همه آن فرهنگ و ایدئولوژی حاکم. این یک امر فطری و ذاتی است. مردمانی که رأس یا پادشاه یا رهبر خود را از دست میدهند، احساس بیهویتی میکنند. بیهویتکردن آحاد یک ملت به شکل تکتک، کاری نشدنی یا مستلزم صرف وقت و هزینه بسیار است. کار آسانتر و مستقیمتر، تخریب رهبر و رأس آن ملت است. جایگاه و شخص به هم پیوند خورده است و تخریب هریک، ویرانی آن دیگری را نیز بهدنبال دارد.
- برای «نابودی ایران» که سناریوی اعلامی آشکار و گاهی پنهان اینروزهای براندازان و کشورهای غربی است، ضربه مستقیم را باید به رأس آن ملت و نظام وارد کرد. اینکه دشمن در ماههای اخیر و برخی رسانههای فارسیزبان آنها بهشکلی کمسابقه یا بیسابقه، تخریب رهبری ایران را آغاز کردند، در همین «تخریب ایران» ریشه داشت. آنها نابودی ایران را میخواهند و این نشدنی است جز با آغاز تخریب و تضعیف جایگاه رهبری.
- یک رهبر مقتدر و شجاع و با درایت بدون نیروی نظامی قوی، یک محبوب تنهاست. نمونههای دیگری نیز در تاریخ ایران و جهان قابل مرور است. رهبران مشروطه مقبول مردم بودند، اما نتوانستند مانع اشغال سرزمین ایران شوند. مصدق نیز میان مردم محبوب بود، اما چون قدرت نداشت و نیروی نظامی کشور، فرمانبردار و مطیع و متعهد به او نبودند، با ضرب یک قلچماق خیابانی و البته با دسیسه انگلیس از کار کنار گذاشته شد. در جهان نمونه رهبران بزرگ که پشتوانه نظامی قوی نداشتند و به سادگی حذف شدند، بسیار زیاد و مشهور است.
- باید بهخاطر ایران و برای پایداری ایران، هم پای رهبری و هم پای سپاه و ارتش ایستاد. این یک واجب عقلی است تا آنان که از همه چیز روی برگرداندهاند و فقط عقل خود را ملاک قرار دادهاند نیز در زیر این پرچم قرار گیرند.
بیشتر بخوانید:
۲۱۲۲۰