افزایش نرخ کالا ، یعنی تورم که در ادامه آن افزایش مداوم قیمتها رخ میدهد. در شرایط تورمی، قیمتها بهشکل نامنظم افزایش پیدا میکنند. کاهش قدرت خرید و ارزش پول، افزایش نرخ کالاها و خدمات نیز از آثار وجود تورم است، همچنین تورم را میتوان افزایش بیرویه نرخ کالاها و خدمات بدون پشتوانه و بدون برنامهریزی دانست که باعث کاهش قدرت خرید میشود و تعادل میان تقاضای محصولات با نقدینگی موجود برای خرید محصولات را بر هم میزند.
تورم زمانی ایجاد میشود که تقاضا برای خرید کالاها و محصولات افزایش یابد، اما میزان موجود این کالاها و خدمات در سطح جامعه کم باشد. در واقع، زمانی که فاصله میان نرخ واقعی با نرخ فروش کالاها زیاد شود، در اصطلاح میگویند که قیمتها متورم شده است. هرچه این فاصله بیشتر شود، نرخ تورم نیز بیشتر خواهد شد.
در حقیقت تورم ناشی از رشد نقدینگی است و ریشه پولی دارد. راهکار کاهش تورم نیز سیاست پولی مناسب است. از سوی دیگر یکی از دلایل ایجاد تورم، کسری بودجه دولت است. زمانی که هزینههای دولت از درآمدهای آن در بودجه سالانه بیشتر شود، دولت با کسری بودجه مواجه خواهد شد.
نحوه تامین کسری دولت یکی دیگر از عوامل تشدید تورم است. اگر دولت برای تامین کسری بودجه، اقدام به استقراض از بانک مرکزی کرده یا از محل فروش درآمدهای ارزی استفاده کند، پایه پولی و نقدینگی کل اقتصاد افزایش خواهد یافت. این افزایش نقدینگی، منجر به افزایش تورم خواهد شد.
بهمعنای دیگر، استقراض از بانک مرکزی یا بانکهای خارجی، باعث افزایش پایه پولی و نقدینگی در اقتصاد میشود که این موضوع نیز آثار تورمی دارد. برای مثال، زمانی که شما میخواهید چیزی خریداری کنید و پولی ندارید، ۲ راهکار دارید؛ یا پول بهدست آورید یا خرج نکنید! درآمد که بهواسطه تحریمها با سختی همراه است، بخش عظیمی از مخارج نیز حقوق کارکنان دولت است، پس راهکار چیست؟
واضح است که درآمد مردم در برابر نرخهایی که هر روز جابهجا میشوند، افزایش چندانی نداشته است. در نتیجه، روز به روز قدرت خرید کاهش پیدا میکند. این اتفاق به این معنی است که معیشت مردم کمتر یا سختتر میشود. در این روند ابتدا گوشت از سفرهها کم میشود، سپس برنج و... و در نهایت، سفرهای برای مردم نمیماند. کیک اقتصاد روز به روز کوچکتر میشود و در نتیجه سفره خانوار ذره ذره کوچکتر خواهدشد.
تحریم بیشترین سهم را از اوضاع بد اقتصادی دارد و مابقی آن مشکلات داخلی است. تحریمها بهطورغیرمستقیم از طریق نرخ ارز و همچنین بهطورمستقیم بر تورم تاثیر میگذارند.
از ۸۵ میلیون جمعیت کشور، دولت به حدود ۵۰ میلیون نفر یارانه میدهد. یعنی ۶۰ میلیون نفر از نظر دولت مستحق دریافت یارانه هستند و در فقر بهسر میبرند. از سوی دیگر، ۵۰ میلیون نفر یارانه دریافت میکنند و حدود ۴۰ میلیون نفر از جمعیت کشور نیز بهگونهای وابسته به واحدهای صنفی هستند که دولت از آنها مالیات دریافت میکند. دولت از شخصی مالیات میگیرد و به شخص دیگر یارانه میدهد و این پرداخت ادامه پیدا میکند. یارانه و مالیات 2 روی یک سکه است و اسم آن پرداخت انتقالی است، یعنی پرداختی که از دولت به مردم و یا بالعکس انجام میشود. جای سوال است که چرا مالیات میگیرید که یارانه بدهید؟ سرانجام فرد نیازمند یارانه است یا سود کرده و باید مالیات پرداخت کند؟
بههیچ عنوان، موافق افزایش نرخ یارانه نیستم. این مبلغی است که هیچیک از مخارج یک فرد را پاسخگو نیست. یارانه باید هدفمند و بابت کالاهای خاص پرداخت شود. این در حالی است که درباره یارانه ۲ دیدگاه وجود دارد. عدهای بر این باور هستند که دولت پول را واریز و اختیار آن را برعهده مردم بگذارد. عدهای دیگر نیز بر این عقیده هستند، یارانهای که برای خرید لبنیات داده میشود، خرج خرید سیگار میشود، اما نکته مشخص این است که نظام پرداخت یارانه ایراد دارد.