اگر سوزن مان گیر کند، همسرمان برای خلاصی از غرغرهای دائمی، در پیش روی ما رفتار دیگری نشان می دهد، یا اینكه مقابله به مثل كرده وكاری می كند ما احساس كنیم چقدر رفتار پیشین او دوست داشتنی تر بود!
دعوای همسران
گاهی می خواهیم به هر قیمتی كه شده رفتارهایی از همسرمان را که مورد تایید ما نیست ، تغییر دهیم، معمولا زوج های جوان به چند راه حل متوسل می شوند.
در ابتدا، به اهرم زور متوسل شده و از قدرتمان استفاده می كنیم. این قدرت نمایی از اخم و تخم شروع می شود و تا كتك كاری و تهدید به جدایی، پیش می رود.
باید دانست كه جنگ قدرت، اگر تغییری هم ایجاد كند، تغییری ظاهری و از روی ترس است و تا زمانی ادامه پیدا می كند كه قدرت دست شماست! در هر جنگ قدرتی، یك برنده هست و یك بازنده و شخص بازنده (ترسیده) هر زمان فرصتی پیدا كند به رفتار خود برمی گردد و در صدد تلافی بر می آید تا مرهمی بر احساسات جریحه دار خود بگذارد.
باید به دنبال راه حل های" برد- برد" بود كه درآن هر دو طرف برنده باشند و بازنده ای وجود نداشته باشد.
در بعضی مواقع برای تغییر رفتار همسرمان ، به تكرار بیش از حد متوسل می شویم، یعنی سوزن مان گیر می كند و مرتب رفتار فرد را به رویش می آوریم و از او می خواهیم آن را تغییر دهد. باید بدانیم، وقتی مسئله ای بیش از حد تكرار شود، جایگاه و اهمیت خود را از دست می دهد و به مسئله ای پیش پا افتاده تبدیل می شود، ضمن اینكه ما با پیاده روی، روی اعصاب طرف مقابل، امكان موفقیت را از دست می دهیم. همسرمان یا برای خلاصی از غرغرهای دائمی، در پیش روی ما رفتار دیگری نشان می دهد یا اینكه مقابله به مثل كرده وكاری می كند ما احساس كنیم چقدر رفتار پیشین او دوست داشتنی بود!
متاسفانه روش محبوب بسیاری از افراد، استفاده از نیش و كنایه است . برای مثال می خواهیم با این روش فرد را متوجه رفتار اشتباهش كنیم، اما غافل از آن هستیم كه با این كار ، همسرمان را تحقیر کرده و تنها او را می رنجانیم.
همهچیز، از خودتان شروع میشود. از هیچچیز و هیچکس، هیچ انتظاری نداشته باشید. هیچکس، نمیتواند برای شما کاری بکند!... تا خودتان تغییر نکنید، هیچ چیز، تغییر نمی کند!
مهمترین کاری که یکایکمان، در این دنیای درندشت، داریم؛ اینست که «خودمان» را، برترین و تازهترین آدم دنیا، بکنیم. چراکه همین بهترین دستاورد را- که خودمان باشیم- قرار است به بچههایمان و همهی کسانی که دوستشان داریم، بدهیم!... تازهترین «تغییر» را، از نو، از دل «آرامش» و «ایمان» به جوانههای جوانی میباید نشاند. باید، دوباره، از «ریشه» رویید!...
سردبیرِ روزنامهی «دیلیمیل» از مخاطبان خود خواسته بود، که برایش بنویسند: «اشکال دُنیا، در چیست؟» که نویسندهیی در کوتاهترین کلام نوشته بود: « اگر بخواهیم آنکس را، که بیشاز دیگران به ما لطمه میزند، شناسایی کنیم؛ بیگمان، به «خودمان» خواهیم رسید!»
برای تغییر دادن این دنیا نیازی نیست که نقش سیاستمداران و دیپلمات ها را بازی کنیم، فقط کافی است انسانهای با هدفی باشیم که می خواهند بین همه انسان ها پل محبت بسازند. با هدف و اراده ای درونی به اینکه باید تغییری انجام شود، ابتدا خودمان باید تغییر کنیم.
بر سر گور کشیشی در کلیسای وست مینستر نوشته شده است: "کودک که بودم می خواستم دنیا را تغییر دهم. بزرگتر که شدم متوجه شدم دنیا خیلی بزرگ است من باید انگلستان را تغییر دهم. بعدها انگلستان را هم بزرگ دیدم و تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم. در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را متحول کنم. اینک که در آستانه مرگ هستم می فهمم که اگر روز اول خودم را تغییر داده بودم، شاید می توانستم دنیا را هم تغییر دهم!"
وقتی حریف خودتان نیستید، چهگونه توقّع دارید حریف دیگران بتوانید بشوید؟! تا شرایط و وضعیّت خودتان تغییر نکند، دنیایتان بهبود پیدا نمیکند.تا خودتان تغییر نکنید، هیچچیز- هم- برای شما تغییر نخواهد کرد!...
از دیگران، هیچ انتظاری نداشته باشیم.خودتان، خودتان، خودتان را دریابید.قول و قرارهای تازهتری را، با خودتان بگذارید. جهانتان، به غیر از خودتان، معنایِ دیگری ندارد!
منبع:با نگاهی به نشریه شادکامی ، شماره 99