به گزارش اقتصادنیوز به نقل از فرارو، اخبار خوبی در ارتباط با ایران در رسانهها و محافل سیاسی جهانی به گوش نمیرسد. تحلیلگران غربی، از ابتدای سال جدید میلادی بر طبل تحولات بزرگ برای خاورمیانه میکوبند. در سطح داخلی نیز بسیاری از ناظران سیاسی، از چالشهایی بزرگ برای ایران در عرصه داخلی و خارجی سخن به میان میآورند.
به گزارش فرارو، این روزها به شکلی کمسابقه از دشوار بودن سال ۲۰۲۳ برای جمهوری اسلامی ایران سخن به میان میآید. از اعتراضات چند ماه گذشته گرفته تا بحرانهای نسبتا شدید اقتصادی، بر دامنه نگرانیها نسبت به آینده افزوده است. حالا بحث افزایش فشارهای خارجی علیه ایران در سال جدید میلادی، نگرانیها را بیش از پیش افزایش داده است. پرسش قابل طرح این است که چه رخدادها یا عواملی موجب شده که تهدید بزرگ برای ناظران و افکار عمومی ایرانی باورپذیر شود؟ در پاسخ به این پرسش در ادامه گزارش حاضر به «سیزده» سیگنال اشاره میشود.
قطعنامه جدید آمریکا علیه ایران/ گروسی راهی تهران می شود
در سال جدید میلادی وقوع جنگ نظامی با ایران محتمل خواهد بود. جهان در مواجهه با تهران در مسیری بدون برگشت قرار گرفته است. اینها گزارههایی هستند که به شکل بیسابقه از سوی رسانهها، محققان و نهادهای تحقیقاتی معتبر غربی، به عنوان یکی از رخدادهای مهم سال ۲۰۲۳ مطرح میشود. این پیشبینی یا به عبارت دیگر، فضاسازی رسانهای پیرامون ایران، سیگنال بسیار جدی و خطرناکی است که بهطور مداوم برای آن کدسازی صورت میگیرد.
برای نمونه، کامفورت ارو مدیرعامل گروه بینالمللی بحران و ریچارد اتوود، معاون اجرایی این موسسه در یادداشتی آیندهپژوهانه در فارینپالیسی ۱۰ جنگ احتمالی در سال ۲۰۲۳ را پیشبینی میکنند. آنها در مهمترین بخش از نویسه خود میگویند: «جهان در سال ۲۰۲۳ دو راه بیشتر پیش رو ندارد؛ یا باید ایران اتمی را بپذیرد یا با تهران وارد جنگ شود!»
ریچارد هاس که ریاست شورای روابط خارجی آمریکا را بر عهده دارد نیز پیشبینیای مشابه را برای سال ۲۰۲۳ مطرح میکند. هاس که به خروجیهای اکثر نهادهای مطالعاتی و بررسی استراتژیک آمریکا دسترسی دارد، در پیشبینیهای خود از دو گزاره احیا نشدن برجام و احتمال حمله نظامی اسرائیل به ایران سخن میگوید. حتی او پا را فراتر گذاشته و میگوید: «احتمالا ایران موضوع غالب سال ۲۰۲۳ خواهد بود.»
طی نیم سال گذشته، در سطحی گسترده و دومینوار، اخباری از همکاریهای نظامی ایران با روسیه منتشر میشود. رسانهها و سیاستمداران غربی، ادعای تداوم ارسال پهپادهای ایرانی به روسیه را به رویهای ثابت تبدیل کردهاند. اخیرا نیز بحث فروش جنگندههای چندمنظوره «سوخو ۳۵» از سوی روسیه به ایران، ایجاد کارخانه ساخت پهپادهای ایرانی در روسیه و احتمال صادارات موشکهای بالستیک کوتاهبرد ایران به روسیه، به صورت گسترده بازتاب داده میشود.
اساس سیگنال اخیر این است که تا بالاترین حد ممکن، ایران به عنوان شریک نظامی حمله روسیه به اوکراین معرفی شود. به نظر میرسد این سیگنال بیشتر در راستای افزایش فشارها علیه تهران قبل از پایان تحریمهای تسلیحاتی ایران در اکتبر ۲۰۲۳ (سه ماه دیگر) است. چنین فضاسازی بیسابقهای به هیچ عنوان نمیتواند موضوعی عادی و طبیعی باشد. جنگ اوکراین مهمترین مساله غرب طی سالهای بعد از پایان جنگ جهانی دوم است. وارد کردن ایران به میانه چنین جنگی، به معنای تقابل مستقیم ایران با غرب خواهد بود.
وضعیت حقوق بشر در کشورهای مختلف جهان و به طور خاص ایران، از دیرهنگام یکی از ابزارهای فشار آمریکا و اروپا بوده است. این ابزار به طور مداوم از سوی غربیها برای اعمال فشار بر بازیگران معارض مورد بهرهبرداری قرار گرفته است؛ گاهی با دوز بالا و گاهی با دوز پایین.
در وضعیت جاری مساله مهم، تمرکز عمیق و گسترده جامعه غربی بر موضوع حقوقبشر در ایران در رابطه با ناآرامیهای چند ماه گذشته است. شاید چنین پنداشته شود که موج انتقادات و تبلیغات غربیها در این رابطه امری عادی باشد، اما با کمی بررسی میتوان دریافت که حجم فعلی تبلیغات در این زمینه نه عادیست و نه بدون هدف.
سیگنال دیگر تغییر عمیق نگاه و رویکرد اتحادیه اروپا در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران در چند وقت گذشته است. همواره سطحی از تنش در مناسبات میان بروکسل و تهران جاری بوده، اما در حجم فعلی شاید بیسابقه باشد. حتی دایره فعالیتهای تحریمی اتحادیه اروپا علیه ایران، بسیار فراتر از خروج هماهنگ سفرای کشورهای اروپایی از ایران در ۲۲ فروردین ۱۳۷۶ بعد از ماجرای دادگاه «میکونوس» است.
پارلمان اروپا در ۱۹ ژانویه (۲۹ دی) طی قطعنامهای، بر ضرورت قرار گرفتن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست گروههای تروریستی اتحادیه اروپا تاکید میکند. چند روز بعد در ۲۳ ژانویه (۳ بهمن) شورای وزیران خارجه اتحادیه اروپا نیز تحریمهایی جدید را علیه ایران اعمال میکند. در بُعد پروپاگاندای رسانهای نیز با شدت زیاد، رویکرد تهاجمی علیه تهران جاری و ساری است. مجموع این روند از موضوع مهمی پرده بر میدارد که شاید نیازمند تامل بیشتر از سوی استراتژیستهای ایرانی باشد.
همزمان با بازگشت بنیامین نتانیاهو به قدرت، موج خبرسازی درباره بالا بودن تهدیدات اتمی ایران به شکلی هدفمند افزایش پیدا کرده است. علاوه بر رسانههای اسرائیلی، بخشی بزرگ از روزنامههای معتبر بینالمللی در آمریکا و اروپا در یک اتحاد نانوشته، از امکان دستیابی تهران به بمب اتمی سخن میگویند. بخشی بزرگ از تبلیغات بر این مبنا است که تهران بیش از هر زمان دیگری به ساخت بمب اتم نزدیک شده که این خود تهدیدی جدی برای موجودیت اسرائیل و امنیت جهانی خواهد بود.
همراهی پکن با مواضع ضدایرانی کشورهای عربی، در ماجرای سفر «شی جین پینگ» به عربستان سعودی، دیگر سیگنال قابل رجوع و جدی برای ایران در سال ۲۰۲۳ است. طی سالهای گذشته سیاست خاورمیانهای چینیها بر مدار بیطرفی هوشمندانه و مواضع دو قطب عربی-ایرانی طرحریزی شده بود، اما مواضع اخیر پکن نشان داد که تغییراتی عمیق در راهبرد سیاست خارجی این کشور نسبت به تهران صورت گرفته است.
استدلال این نیست که سیاست خاورمیانهای چین در مسیر ضدیت با تهران قرار گرفته بلکه پیام مهم تغییر رویه سیاست خارجی پکن نسبت به بازخوانی جایگاه ایران در منطقه است.
مقامهای سیاسی آمریکایی نیز در چند وقت اخیر انگار در موضوع احیای برجام سرناسازگاری پیشه کردهاند. حتی بعد از خبررسانی پیرامون دیدار مخفی رابرت مالی، نماینده ویژه آمریکا در امور ایران با سعید ایروانی، نماینده دائم ایران در سازمان ملل، همچنان وزارت خارجه آمریکا، بر در دستور کار نبودن برجام تاکید دارد.
رویکرد فعلی، در شرایطی اتخاذ شده که در تابستان سال جاری، این غربیها بودند که بر احیای توافق اصرار میورزیدند. این دگردیسی نیز نکته قابل تاملی است که شاید در آینده چرایی آن اهمیت بیشتری پیدا کند.
آژانس بینالمللی انرژی اتمی، طی سالهای اخیر، همواره در مقام بازیگری موازنهساز در پرونده هستهای ایران ایفای نقش کرده است. هر چند در مقاطعی ایراداتی بر سیاسی بودن مواضع این سازمان وارد شده، اما در مجموع نقش این نهاد را میتوان ایجابی مورد ارزیابی قرار داد.
قرار بر آن بود که در روزهای ابتدای سال جدید میلادی (۲۰۲۳) رافائل گروسی، مدیر کل آژانس، به منظور گشودن دریچهای جدید برای احیای برجام به تهران سفر کند. حالا زمان به اواخر ماه ژانویه رسیده و خبری از سفر گروسی به ایران نیست. این خود دیگر سیگنال قابل توجهی است که تحلیل محتوای آن ضروری به نظر میرسد. تعلل و تاخیر در سفر رئیس آژانس به تهران، پدیدهای معنادار بوده که شاید ریشههای آن در آینده نزدیک قابل بازخوانی باشد.
به نظر میرسد دولت آمریکا در تاکتیکی جدید، حرکت در مسیر بازگشت به استراتژی «فشار حداکثری» دونالد ترامپ را در پیش گرفته است. با روی کار آمدن بایدن در ژانویه ۲۰۲۱، سیاستگذاری کاخ سفید بر محدود کردن بخشی بزرگ از سیاست فشار حداکثری دولت سابق قرار گرفت. واشنگتن امیدوار بود در عصر جدید با ایجاد گشایشهای حداقلی، ایران را به سمت بازگشت به توافق هستهای رهنمون کند. با توقف روند احیای برجام، اکنون به نظر میرسد کاخ سفید تلاش دارد سختگیری در اجرای تحریمهای ضدایرانی را افزایش دهد.
در جدیدترین نمود، رابرت مالی، نماینده ویژه آمریکا در امور ایران، در گفتوگوی با بلومبرگ تاکید کرده، «ایالات متحده برای تشدید نظارت بر تحریمهای هستهای علیه ایران، فشار بر چین را در راستای توقف واردات نفت ایران افزایش خواهد داد.» این تغییر رویکرد نیز سیگنالی مهم است که توجه به آن ضروری به نظر میرسد.
در رویکردی مشابه آنچه که دولت بایدن در قبال چین در پیش گرفته، اخیرا آمریکاییها فشار را بر دولت عراق برای جلوگیری از قاچاق دلار به ایران افزایش دادهاند. رسانههای این کشور در چند وقت اخیر نیز از تحت فشار قرار گرفتن دولت عراق برای توقف دلار به ایران خبر دادهاند. خبرگزاری رویترز نیز در ۲۴ ژانویه (۴ بهمن) مدعی شده که فشارهای آمریکا بر بغداد، همراهی محمد شیاع السودانی را در پی داشته است. بنابر ادعای این خبرگزاری، نخستوزیر عراق، برای مسدود کردن ارسال دلارهای قاچاق، مسیر دیپلماتیک را در پیش گرفته است؛ یعنی گفتگو برای توافق با تهران.
یازهمین سیگنال مخاطرهآمیز برای جمهوری اسلامی ایران در سال ۲۰۲۳ در ارتباط با رویکرد تنشحداکثری دولت انگلستان با ایران است. بریتانیا به عنوان بازیگری مستقل از اتحادیه اروپا، در مسیر اعمال تحریم و فشار بر تهران، دست سبقت را از بروکسل ربوده است. پس از ماجرای اعدام علیرضا اکبری، شهروند دو تابیعتی متهم به جاسوسی برای انگلستان، فاز تقابلی لندن در برابر تهران به نقطه حداکثری رسیده است.
تنشزدایی ایران با عربستان، در چند سال گذشته یکی از پروندههای همیشگیای بوده که در دستور کار دستگاه دیپلماسی کشور قرار داشته است. پس از سالها تنش در مناسبات بعد از قطع مناسبات دیپلماتیک تهران و ریاض در سال ۲۰۱۵، در سال ۲۰۲۱ چهار دور مذاکرات پنهانی و یک دور مذاکرات آشکار، میان نمایندگان دو کشور در بغداد، پایتخت عراق صورت گرفت.
حالا با گذشت بیش از ۸ ماه از برگزاری آخرین دور گفتگوها در ۲۱ آوریل ۲۰۲۲ (اول اردیبهشت ۱۴۰۱)، برگزاری دور جدید (ششم) مذاکرات در حالت انتظار باقی مانده است. این وضعیت در شرایطی است که مقامهای سیاسی دو کشور بارها از آمادگی خود برای گفتگو و مذاکره تاکید کرده بودند. نکته مهم این است که سعودیها در ماههای اخیر به شکل هدفمند روند تعلیق در تنشزدایی احتمالی را در پیش گرفتهاند که این نیز میتواند نکتهای قابل توجه باشد.
تردیدی وجود ندارد که ۱۲ سیگنال ارائه شده مهم و کلیدی هستند، ولی به جرات میتوان خطرآفرینترین سیگنال برای ایران ۲۰۲۳ را مشکلات اقتصادی و میدانداری تندروهای داخلی ارزیابی کرد. همین که برای ماههای آتی پالسهای خطرآفرین برای ایران وجود دارد، خود نمود کژکارکردیها داخلی است. در مضیقه بودن معیشت شهروندان ایرانی نیز برآیند حتمی چنین واقعیتی است.
برای ایران ۲۰۲۳ از تمامی سیگنالهای خارجی خطرناکتر، میدانداری حلقهای تندروهای داخلی است. طیفی که هم آسیبشناسی اشتباهی دارند و هم عاجز از دیدن تهدیدات آتی. این طیف که مصالحه با جامعه جهانی را وقت هدر دادن میدانند و برجام را «شر مطلق» مینامد، به هزینهتراشیهای مداوم خود برای کشور ادامه میدهد. سیگنالی که آنها به جهان مخابره میکنند، عدم گفتگو، بیارزش بودن تحریم، تهدید به بستن آبراهه بیناللملی تنگه هرمز، عدم احیای برجام و تهدید به تقابل نظامی است. این سینگنال تامینکنندگان خوراک پروپاگاندای ضدایرانی در سطح جهانی است.