«فکرکردن» آموختنی است

صدا و سیما چهارشنبه 18 تیر 1399 - 11:57
کودکان سرمایه های هر جامعه هستند که اگر با آموزش مناسب، ذهن و خلاقیت آن ها پرورش یابد، نتیجه آن شکوفایی و ساختن آینده خواهد بود.

به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، کودکان هر جامعه، سرمایه‌های آن جامعه‌اند. سرمایه‌ اگر در اختیار انسان آگاه و کاربلد باشد، افزونش می‌کند و ناشی هدرش می‌دهد. برخورد اصولی و حساب‌شده با استعداد کودکان باعث شکوفایی ذهن و رشدِ خلاقیت‌ها خواهد ‌شد و به بالندگی جامعه خواهد انجامید. متقابلاً رهاکردن یا آموزش نادرست، زمینه‌ی ظهور نسلی خموده و وابسته را فراهم می‌سازد.

رهبر معظم انقلاب ۱۴ سال پیش و ضمن دیدار جمعی از کارگران و معلمان با ایشان فرمودند: «معلّم، یعنی آن کسی‌ که می‌تواند خصوصیّات اخلاقی خوب را در بچه پرورش دهد، معلومات خوب را به کودک بیاموزد، فکرکردن را به کودک بیاموزد، استقلال رأی را به کودک بیاموزد.» بعدها هم این مهم در رئوس تذکرات و مطالبات و مثال‌های رهبر انقلاب قرار گرفت، تا جایی که سال گذشته تعبیر «فلسفیدن برای کودکان» را تعبیری درست خواندند و آن را از کارهای اساسی و رشته‌ای مهم دانستند.
اما مراد و منظور از آموزش فکر و فلسفه به کودکان چیست؟

 آموزش فلسفه به کودکان در غرب چطور و از کجا شروع شد؟
بسیاری «متیو لیمپن» را بنیانگذار فلسفه برای کودک می‌دانند. این استاد فلسفه دانشگاه کلمبیا در مورد تأسیس این رشته می‌گوید: «در سال ۱۹۶۰ در دانشگاه کلمبیا فکر می‌کردم دانشجویانم فاقد قدرت استدلال، قدرت تمیز و داوری هستند. اما برای تقویت قابل ملاحظه‌ی قدرت تفکر آن‌ها، دیگر بسیار دیر شده بود. به این نتیجه رسیدم که این کار باید در دوران کودکی انجام می‌گرفت. باید وقتی کودکان در ۱۱ یا ۱۲ سالگی بودند، یک‌سری دوره‌های درسی در خصوص تفکر انتقادی را می‌گذراندند. اما برای تهیه‌ی موضوعی قابل فهم و مخاطب‌پسند، متن درسی باید به شکل داستان نوشته می‌شد. داستانی درباره‌ی کودکانی که در پی اکتشاف منطقی‌اند. ولی به نظر می‌رسید که این کار نیز باید با دقت و ظرافت بسیار انجام می‌گرفت.»
نکته‌ی مهم توجه به جمعی‌بودن فعالیت‌هاست که در نظام آموزش ما ضعیف است. فعالیت جمعی به معنای احترام به کلام دیگری است. پریدن میان حرف دیگری یکی از نشانه‌های نداشتن روحیه‌ی فعالیت جمعی است. خردمندی و معقولیت، قدرت تشخیص و داوری، ارتباط صحیح با دیگری و انس‌گرفتن با دلیل‌آوردن از عناصری است که باید آن‌ها را اعمال کرد.

 

«فکرکردن» آموختنی است

 

لیمپن در ادامه تعریف می‌کند که: « من کتاب کشف هری استوتلمیر را نوشتم. این عنوان، ایما و اشاره‌ای است به اسم ارسطو و وقتی آن را در سال ۱۹۷۰ به آزمایش گذاشتم، به نظر می‌رسید بسیار مؤثر افتاده است. بعد از آن یک کتاب راهنما که شامل صدها تمرین فلسفی بود، برای معلمان نوشتم. سپس شهر کلمبیا را ترک کردم و پژوهشگاه «توسعه و پیشبرد فلسفه برای کودکان» را در دانشگاه دولتی مونتکلیر تأسیس کردم. آن‌‌گاه کتاب‌های بیشتری نوشته شد که هرکدام ویژه‌ی سطوح سنی خاصی بود. برنامه‌ی فلسفه برای کودکان علاوه بر فراهم آوردن کتاب‌های درسی متحد‌الشکل، طرح آموزشی واحدی دارد که در آن دانش‌آموزان با قرائت بخشی از داستان با صدای بلند، کلاس را آغاز می‌کنند. سپس پرسش‌هایی را راجع به داستان طرح می‌کنند و درباره‌ی آن‌ها به بحث می‌نشینند.

روش کار به نحوی است که در طول کلاس، انتقاد متقابل و دوجانبه و ابراز عقاید در نهایت دقت صورت می‌گیرد. این برنامه بر اساس رهنمودهای جان دیویی شکل گرفته است که بر ضرورت تعلیم تفکر و تأمل و نفی آموزش صرف حفظ کردن تأکید می‌کرد. پس از آزمایشی کوچک اما فشرده که در این طرح به عمل آمد، به تعدادی از افراد که دکترای فلسفه داشتند، تعلیم داده شد که معلمان سراسر ایالات متحده را آموزش دهند. آنان در سال‌های ۱۹۷۰ این کار را شروع کردند. در پایان این دهه ۵ هزار کلاس در این کشور از این برنامه بهره می‌بردند. این آزمایش نشان داد که با ارائه‌ی این برنامه در طول ۲۷ هفته سن هوشی بالاتری پیدا می‌کنند.»۱

این چند شرط مهم را به یاد داشته باشید
تعاریف مختلفی از فلسفه برای کودک ارائه شده است. طبق گفته‌ی دکتر قاسم پورحسن، مدیر گروه فلسفه برای کودکان پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، «فلسفه برای کودکان، به معنای فلسفه گفتن برای کودکان نیست. اگر بخواهیم تعریف دقیق‌تری برای فلسفه برای کودکان ارائه دهیم باید به چند عنصر مهم توجه کنیم؛ عنصر اول منطق مکالمه است. جدی گرفتن کودکان، یعنی گوش‌سپردن به تمامی حرف‌های آن‌ها و این‌که بگذاریم کودکان آن‌چه می‌خواهند به ما بگویند. انسان‌ها معمولاً با کودکان طوری صحبت می‌کنند که موجب خفه‌کردن ندای آن‌ها در نطفه می‌شوند. ما با این کار مانع از شنیدن همه‌ی حرف‌های آن‌ها می‌شویم. عنصر دوم هدایت به سمت فکرورزی است و سومین عنصر را می‌توان خلاقیت دانست. برنامه‌ی فلسفه برای کودک، تعلیم و تربیت و اخلاق نیست و آن را نمی‌توان تفکر دانست بلکه برنامه‌ی «فلسفه برای کودکان» هدایت به سوی فکرورزی به‌صورت دقیق و روشن است.»

این استاد دانشگاه معتقد است: «نظام آموزش و پرورش کنونی خلاقیت را از کودک سلب می‌کند. آموزش و پرورش از کودک می‌خواهد که مطالب را حفظ کند. نکته‌ی مهم توجه به جمعی‌بودن فعالیت‌هاست که در نظام آموزش و پرورش کنونی ما ضعیف است. فعالیت جمعی به معنای احترام به کلام دیگری است. پریدن میان حرف دیگری یکی از نشانه‌های نداشتن روحیه‌ی فعالیت‌های جمعی است. خردمندی و معقولیت، قدرت تشخیص و داوری، ارتباط صحیح با دیگری و انس‌گرفتن با دلیل‌آوردن از دیگر عناصری است که باید آن‌ها را در این برنامه اعمال کرد.»

ویژگی‌های روش تدریس فلسفه برای کودک
شیوه‌های آموزش فلسفه برای کودکان با آموزش‌های معمول متفاوت است. مربی آموزش فلسفه برای کودک باید ویژگی‌های خاصی داشته باشد؛ از جمله صبر و حوصله‌ی فراوان، مهربانی و تعهد، علاقه‌مندی به کودکان، رفتار جذاب و دلنشین، فکر باز، روشن و بدون تعصب. این مربیان باید بتوانند اندیشه‌ورزی را در کودکان شکوفا کنند، کلاس را با موضوعات خاص به چالش بکشند، در کلاس تنوع ایجاد کنند، کودکان را به بحث تشویق کنند، به فنون مهارت فلسفه و کودک آشنا و نیز به تغییرات رفتاری دانش‌آموزان حساس باشند.
کلاس فلسفه برای کودک با دیگر کلاس‌های معمول متفاوت است. در این کلاس دانش‌آموزان به صورت دایره‌وار می‌نشینند تا به‌راحتی در بحث مشارکت کنند. مفاهیم انتخابی برای بحث در کلاس نیز باید بحث‌انگیز، متناسب با سن کودک و اساسی باشد. حتی سؤالات بی‌ربط را هم باید شنید، ولی باید تنها به سؤالات مهم‌تر پرداخت.

کلاس فلسفه برای کودک با دیگر کلاس‌های معمول متفاوت است. در این کلاس دانش‌آموزان به صورت دایره‌وار می‌نشینند تا به‌راحتی یکدیگر را ببینند و در بحث مشارکت کنند. رعایت آداب بحث یا همان قوانین اجرایی در کلاس بسیار مهم است. مفاهیم انتخابی برای بحث در کلاس نیز باید بحث‌انگیز، متناسب با سن کودک و اساسی باشد.

از اساسی‌ترین موارد قابل استفاده برای انتقال مفاهیم به کودکان در این حوزه، داستان است. کودکان مفاهیم فکری را از طریق داستان بهتر می‌آموزند و برایشان لذت‌بخش است. البته لازم است که داستان فکری با فرهنگ بومی، ملی و مذهبی کودکان همسو باشد. از بچه‌ها خواسته می‌شود داستان را به زبان خودشان بازگو کنند. داستان باید جالب باشد و انگیزه‌ی گفت‌وگو را در کودکان تحریک کند و آن‌ها را به تعجب و فکر فروبرد. بعد از تعریف داستان، کودکان باید در مورد آن نظر بدهند و برای نظراتشان دلیل بیاورند. بچه‌ها در مورد داستان باید سؤالاتی را مطرح کنند که روی تخته نوشته می‌شود و در کنارشان نام هر کودک پرسشگر را نیز می‌نویسند. حتی سؤالات بی‌ربط را هم باید شنید، ولی باید تنها به سؤالات مهم‌تر پرداخت. گفت‌وگو در کلاس باید پایان واضح و مشخصی داشته باشد و البته پرواضح است که تعامل در این کلاس، از «معلم‌مدار» بودن به «دانش‌آموز مدار» بودن تغییر می‌کند. همچنین مربی می‌تواند توسط عکس، فیلم و کارتون‌های فکری یا خاطره‌گویی و فعالیت‌های مرتبط به بازی‌های فکری نیز کودکان را برای آموزش فلسفه یاری دهد.

آموزش فکر و فلسفه به کودکان یک مسیر تازه‌ باز شده است. مراکزی و اساتیدی صاحب‌تجربه کار را شروع کرده‌اند و تا جاهایی هم پیش برده‌‌اند، اما هنوز این دوره‌ها به چهارچوب رسمی نظام آموزش و پرورش وارد نشده است. آموزش فکرکردن به کودکان یعنی ساختن آینده‌ی آنان و کشور، و حالا شاید این جمله بهتر درک شود که امام خمینی رضوان‌الله‌‌علیه می‌گفتند: «امید من به شما دبستانی‌هاست.»

منبع خبر "صدا و سیما" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.