به گزارش "ورزش سه" ژوزه مورینیو روز پنج شنبه تولد 60 سالگی خود را جشن گرفت. البته که هر هوادار واقعی فوتبال سالهایی بیشتر از این برای او آرزو خواهد کرد، زیرا در دوران پرشکوه این پرتغالی، ما هر آنچه را که یک نفر در فوتبال می تواند به ارمغان بیاورد دیده و تماشا می کنیم. ظهور و سقوط، احترام و تکبر، نبوغ و حماقت، نوعی سرپیچی که با دستاوردهای واقع گرایانه در تضاد است، جذابیت نفوذ پذیر و تکبر دفع کننده. مورینیو خوب، بد و شرور است، او ترکیبی از ناسازگاری است و نه تنها یکی از موفق ترین ها، بلکه همچنین بینظیرترین چهره دنیای فوتبال.
"در دهه 1970 و 1980 همه می خواستند بازیکن حرفه ای شوند، من متوجه شدم که استعداد من در آن طرف بازی فوتبال است." این بخشی از جمله مورینیو در مستند صدای مربیان است که در یکی از اپیزودهایش، دوران اوج یک مربی با هشت لیگ و پنج جام اروپایی به تصویر کشیده شده است.
بر خلاف بسیاری از مربیان، او توپ را احساس نمی کرد زیرا هرگز بازیکن نبود، اما یک بار در پاسخ به این سوال که آیا این موضوع برای او مشکلی ایجاد می کند، گفت: "برای سوارکاری، لازم نیست اول اسب باشی." پس از چند کار نهچندان ویژه در پست های مختلف در باشگاه های کوچکتر پرتغال، مورینیو راهی بارسلونا شد و نقش کمک مربی و مترجم را ایفا کرد. لوئیس فن خال و یوهان کرایف برای یک مربی نوپا مثل او یک گزینه عالی هستند. اولین فرصت او برای نشان دادن آموخته هایش در بنفیکا بود. او باشگاه لیسبون را آغاز کار خود می داند و زندگی نامه خود را با عنوان «مورینیو» با این فصل آغاز می کند. او در حالی که بیش از حد معروف نشده بود، پس از تنها 10 بازی، بنفیکا را به دلیل اختلاف نظر با رئیس باشگاه ترک کرد و به لیریا رفت.
"هدف بقا در لیگ پرتغال بود اما اواسط فصل بعد تیم سوم کشور بودیم. در ژانویه 2001 رفتم، در آخرین تمرین بازیکنان مرا به آسمان پرتاب کردند. در واقع، آنها من را به آغوش دنیای فوتبال انداختند." این بخشی از زندگینامه خودنویس مورینیو است. راست هم میگوید زیرا آنها او را راهی پورتو کردند.
۶
در دو سال و نیم با پورتو همه چیز را برد. دو قهرمانی لیگ داخلی، جام یوفا (لیگ اروپا امروز) و سوپرجام پرتغال، فقط مقدمه بودند. برخلاف همه باورها، انتظارات و چشم اندازهای واقع بینانه، مورینیو فصل 2003/2004 غیرممکن را انجام داد و با پورتو قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا را جشن گرفت. بدون نقل و انتقالات بزرگ، بدون یک تیم پر ستاره، بدون همه چیزهایی که بزرگان امروزی را کمک می کند. در مرحله حذفی، او ابتدا سر الکس فرگوسن و منچستریونایتد را با صحنه نمادین دوی 50 متری در امتداد خط اولدترافورد برای جشن گرفتن گل پیروزیبخش شکست داد. وقتی لیون، دپورتیوو لاکرونیا و موناکو در فینال به دست پرتغالی ها افتادند، همه درها به روی مورینیو باز بود. او می گوید: از انگلیس دو پیشنهاد قرمز و آبی داشتم.
او لیورپول را رد کرد و چلسی را انتخاب کرد و در اولین کنفرانس، خود را خاص دانست و به این ترتیب برای همیشه "خاص" شد. سه سال در اولین دوره در استمفورد بریج، دو جام لیگ برتر و در مجموع هفت جایزه اگر جام و سوپرجام را اضافه کنیم. و البته صحنه ای که حتی کمپانیهای هالیوود از به تصویر کشیدن آن پشیمان نخواهند شد. مورینیو به دلیل صحبتهای اثبات نشده در مورد بارسلونا و ریکارد، از هدایت چلسی مقابل بایرن مونیخ در مرحله یک چهارم نهایی محروم شد. علاوه بر این، با مجازات شدید، او اجازه نداشت در طول بازی با کادر فنی در ارتباط باشد. با این حال، مورینیو برای ارائه چند دستورالعمل از طریق برگههایی که به طور مرتب توسط دروازهبان ذخیره از رختکن استمفوردبریج - جایی که قرار نبود مربی باشد - خارج میشد، در لباسشویی رختکن مخفی شده بود: "افسران یوفا عاجزانه سعی کردند من را پیدا کنند، کلاستروفوبیا شدید گرفتم، دیگر نمی توانستم نفس بکشم. شاید بخندید اما من جدی می گویم، فکر می کردم دارم می میرم."
وقتی از لندن خسته شد، دوران شکوهمند جدیدی را در اینترمیلان خلق کرد. در فصل اول (2008/2009)، او سوپرکاپ ایتالیا و اسکودتو را به دست آورد و فصل بعد نراتزوری را به اولین باشگاه ایتالیایی در تاریخ تبدیل کرد که صاحب تاج سه گانه شده است. از جمله، در مسیر فتح لیگ قهرمانان، او مقابل تیم سابق خود چلسی ایستاد، بارسلونا را در جوزپه مهآتزا و بایرن را در فینال شکست داد. این آخرین بازی او با اینتر بود که در آن به یک اسطوره تبدیل شد و سپس می خواست در اسپانیا ثابت کند رئال مادرید برای هدایت او ساخته شده است: "وظیفه من شکستن سلطه بارسلونا بود، در رئال بیشتر از همیشه کار کردم." مورینیو با قهرمانی در سوپرکاپ اسپانیا و لالیگا با رکورد 100 امتیاز و 121 گل به این وظیفه عمل کرد، اما در سه فصل موفق به هدف ابدی رئال یعنی قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا نرسید.
او سفر کاریاش را در مقصدی قدیمی ادامه داد. او با بازگشت به چلسی، 10 سال پس از اولین حضورش در انگلیس، یک بار دیگر جام قهرمانی لیگ برتر را بالای سر برد. به سادگی، جایی که مورینیو است، جام ها وجود دارد، همیشه همین طور بوده است. بار دوم او به دلیل اختلاف با رومن آبراموویچ لندن را ترک کرد تا بتواند لیگ اروپا و یک جام دیگر را در تلاش برای طراحی مجدد منچستریونایتد به دست آورد، اما پس از آن به عنوان یک مربی در مسیر نزولی شناخته شد که فلسفه فوتبالش کشتن بازی و پارک کردن اتوبوس است و از سبکهای بازی مدرن و خواسته های تماشاگران عقب ماند. اما مورینیو همینطور است، او هرگز به زیبایی اهمیت نمی داد و فقط به نتیجه اهمیت می داد. تاتنهام تنها مقصدی بود که با او به خشکسالی جام پایان نداد و با رم در فصل اول عنوان قهرمانی لیگ کنفرانس را به دست آورد.
مورینیو چهره ای است که شما یا آن را دوست دارید یا از آن متنفرید. در هر صورت، هر دو وقتی داستان او تمام شود پشیمان خواهند شد. زیرا مردی که تاریخ می نویسد و همه تعصبات را از بین می برد و در عین حال حوصله «وابسته شدن» به مربیان رقیب را ندارد و برای برنده شدن در لباسشویی پنهان می شود، مطمئناً دیگر تکرار نخواهد شد.
* بهترین در تاریخ کشور
در صدمین سالگرد تأسیس اتحادیه فوتبال پرتغال در سال 2015، مورینیو به عنوان بهترین مربی پرتغالی تاریخ این کشور انتخاب شد: "افتخاری باورنکردنی بود، در کنار همه افراد مهم تاریخ فوتبال ما، این جایزه را بردم. زبانم بند آمده بود."
در مجموع، مورینیو تاکنون 25 جایزه تیمی را به دست آورده است و تنها مربی دارای جام در تمام سطوح باشگاهی بین المللی است و چهار بار در پورتو، چلسی، اینتر و رئال مادرید به عنوان بهترین مربی جهان انتخاب شد.
* رقابت با ونگر و گواردیولا
مورینیو سرسخت ترین حریفانش را آرسن ونگر و پپ گواردیولا میدانست. همه می دانند که ونگر و مورینیو هرگز نتوانستند با هم در صلح باشند: "آیا آن افرادی را دیدید که از خانه خود با دوربین دوچشمی به خانه دیگران نگاه می کنند؟ خب، ونگر از آنها است، او یک فضول است. همیشه در مورد چلسی صحبت می کند. فکر کنم یک بیماری باشد." این یکی از نقل قولهای تاریخی مورینیو است.
آمار مورینیو برابر ونگر ده به هفت به نفع پرتغالی است اما در مقابل پپ گواردیولا نسبت منفی دوازده به هفت را ثبت کرده است. با این حال، خودش را از پپ صاحب موفقیتهای بیشتری میداند. او در یکی از مصاحبهها با اشاره به اینکه گواردیولا در باشگاههای کوچکتر خود را ثابت نکرده است، گفت: "شاید من باید باشگاههایی را انتخاب کنم که هر مربی بتواند عنوان قهرمانی را با آن کسب کند، اما من از مشکلات لذت میبرم."