با گیتی معینی به بهانه بازی در نقش متفاوت و سختاش در این فیلم و حضور در فجر سی و نهم همکلام شدیم.
«ابلق» سومین تجربه همکاری ام با نرگس آبیار است؛ «درس معلم ار بود زمزمه محبتی/ جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را». این نقش برایم سخت بود و وقتی به من پیشنهاد داده شد تفألی به حضرت حافظ زدم که گفت برو، ولی خودم از بازی در این فیلم انصراف دادم و گفتم نمیتوانم. چون خانم آبیار به من گفت که گریم آن سه ساعت طول میکشد و خیلی سخت و سنگین است. دوباره به حضرت حافظ تفأل زدم و این بار برایم این مصرع آمد که «ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد» و چون به او اعتقاد دارم، بازی در فیلم «ابلق» را پذیرفتم. با وجود تمام سختیهای کار، آن قدر اعضای تیم، حرفهای و بامحبت بودند که انگیزهای برای ماندنم شد، هرچند زیر گریم چند بار بیهوش شدم و کارم به بیمارستان کشید. گریم من سختترین و طولانیترین گریمی بود که طی بازیگری ام تجربه کردم. از ساعت ۱۴ تا ۱۶: ۳۰ گریم صورتم انجام میشد و بعد کلاه گیس را به سرم میچسباندند. نمیدانید در گرمای هوا، چه شرایط سختی را سپری کردیم ولی گروه با عشق و محبت کار میکردند و من هم انگیزه داشتم.
نقش جذبم نکرد، بلکه محبت گروه مرا جذب کرد. خانم آبیار به من گفت برای این نقش خیلی گزینه داشتم، ولی بیشتر تو در نظرم بودی. روزی که به من پیشنهاد بازی داد، به او گفتم بازی نمیکنم. وقتی به خانه رفتم به عوامل پیام دادم که نمیتوانم از پس نقش بربیایم، چون سنم بالا رفته و تحمل زمان طولانی گریم را ندارم. وقتی پیامم را به خانم آبیار منعکس کردند، او اصرار کرد که حتماً در فیلماش بازی کنم. او خیلی به من محبت کرد و تا آخر عمرم قشنگترین خاطراتم را از این پروژه دارم.
من نقش مادر شوهر الناز شاکردوست و مادر هوتن شکیبا را بازی کردم؛ مادری که دوست داشت عروسش پسرزا باشد و قصه در این باره بود. میتوانم بگویم این نقش با این که سختترین نقش ام بود، اما شیرینیهای خودش را داشت.
آنها بینظیر بودند، به خصوص بهرام رادان و هوتن شکیبا در کار خیلی هوای مرا داشتند.
خیر، حتی یک درصد هم فکر نمیکنم، چون از من گذشته است و سیمرغ را باید ۲۰-۳۰ سال پیش میگرفتم و الان برایم جذابیتی ندارد. تبعیض در داوری زیاد است، ولی آرزو دارم که کارگردان فیلم، نرگس آبیار سیمرغ را بگیرد.