بهرغم این، عطف به اسناد تاریخی نویافته بازنگری در کارنامه سیاسی تقیزاده و داوری منصفانه و متعادل در مورد او، ضروری بهنظر میرسد.
به گمان من، یکی از وجوه مثبت کارنامه سیاسی تقیزاده، در ربط با فرقه دموکرات آذربایجان و شکایت ایران به شورای امنیت سازمان ملل معنی مییابد. اسناد تاریخی و مکاتبات تقیزاده درآن روزها حاکی از حساسیت دردمندانه او نسبت به تجزیه آذربایجان و تلاش او در پیشبرد امر شکایت ایران در سازمان ملل متحد است. این نامهها را باید خواند و با خشم و خروش تقیزاده نسبت به فرقه به اصطلاح دموکرات آذربایجان و پیشه وری آشنا شد.
نقطه مثبت دیگر در کارنامه تقیزاده به جریان ملی شدن نفت مربوط میشود. میدانیم که اولین پیشنهاد لغو قرارداد نفت ایران و انگلیس، از سوی غلامحسین رحیمیان، نماینده چپگرای قوچان در مجلس چهاردهم مطرح شد. رحیمیان در جلسه دوازدهم آذر ۱۳۲۳مجلس شورای ملی پس از تقدیم ماده واحده در مورد لغو قرارداد دارسی، از پشت تریبون مستقیما به سراغ دکتر مصدق رفت تا بهعنوان اولین نماینده آن پیشنهاد را امضا کند. مصدق با این استدلال که «قرارداد ۱۹۳۳ یک امتیاز قانونی است و ما نمیتوانیم آن را یکطرفه فسخ نماییم»، از امضای طرح رحیمیان امتناع کرد. موضوع لغو امتیاز نفت مسکوت ماند، تا هنگامی که سیدحسن تقیزاده در نطق ۷ بهمن ۱۳۲۷ با «آلت فعل» خواندن خود در امضای قرارداد ۱۹۳۳، قصور یا تقصیر را به گردن استبداد رضا شاهی و رضا شاه بهعنوان «فاعل فعل» انداخت. از آنجا که تقیزاده، در زمان عقد قرارداد ۱۹۳۳ وزیر مالیه ایران بود، این اعتراف روشنگرانه مسلوبالاختیار بودن در امضای قرارداد، «اعتبار قانونی» آن قرارداد را زیرسوال برد.
اسناد تاریخی نشان میدهد که در هنگام لغو قرارداد دارسی که به امر رضاشاه صورت گرفته بود طرفهای ایرانی مذاکرهکننده تیمورتاش، داور، تقیزاده و... تمام قد، در مقابل «سرجان کدمن» رئیس وقت شرکت نفت ایران و انگلیس و دیگر نمایندگان «کمپانی نفت»، ایستادند؛ تقیزاده، حتی قائل به «حق وتو» برای ایران بود تا بتواند از تصمیمات هیاتمدیره شرکت نفت در مواردی که پای تضییع منافع ایران در میان بود جلوگیری کند؛ اما آنگونه که شواهد تاریخی نشان میدهد، آخرالامر بهدلیل وحشت رضاشاه از واکنش کینه توزانه دولت انگلیس، قرارداد نفت به نفع کمپانی تمدید شد.
به هر حال، پس از نطق معروف تقیزاده بود که دکتر مصدق، در نگاه پیشین خود نسبت به قرارداد ۱۹۳۳ تجدیدنظر کرد و همه همّش را به بیاعتبار کردن قرارداد و ملی کردن نفت متمرکز ساخت.
مورد دیگر: برخی اسناد تاریخی حاکی از آن است که در جریان کشاکش بین نیروهای ملی و طیف گسترده وابستگان دربار و «حقوقبگیران و عمال انگلیس» تقیزاده در مقاطعی از نهضت ملی و دکتر مصدق، صادقانه حمایت کرد. گرچه، از رهبر ملی کدورت داشت. شپرد سفیر وقت انگلیس در ایران هیچ امکانی را برای ساقط کردن دولت مصدق، از دست نمینهاد. از جمله در تاریخ ۲۲ سپتامبر ۱۹۵۱/ دوشنبه ۱ مهر ۱۳۳۰ در ملاقاتی با تقیزاده که در آن زمان رئیس مجلس سنا بود بر همین معنی تلاش برای سقوط دولت مصدق تاکید کرد و بیهیچ پردهپوشی گفت: که دولت انگلیس، تا زمانی که مصدق بر سر کار است، با ایران به مذاکره نخواهد پرداخت.
اسناد تاریخی نشان میدهد که تقیزاده، در برابر این گستاخی و وقاحت سفیر دولت فخیمه! بر میآشوبد و میگوید: «هیچ سفیر ایران در دربار سنت جیمز، به پادشاه انگلیس پیشنهاد نمیکند که دولت خود را تغییر دهد.» آنگاه، بر این پای میفشارد که «بریتانیا باید کوشش خود را به توافق با دولت دکتر مصدق مصروف گرداند....»
تقیزاده، «گرچه با شیوه سیاسی مصدق موافق نبود، اما در برابر مداخله سفیر انگلیس، موضعی اصولی میگیرد و به علاوه، جریان مذاکره را بلافاصله به اطلاع مصدق میرساند.» سه روز بعد، دکتر مصدق در سخنرانی معروف خود در میدان بهارستان پنجشنبه ۴مهر ۱۳۳۰ مضمون آن گفتوگو را فاش میکند.
اسناد دیگری هم وجود دارد که چهرهای کاملا متفاوت از تقیزاده ترسیم میکند. سند زیر نشاندهنده نوع نگاه تقیزاده نسبت به صهیونیسم و پشتیبانی آمریکاییها از آنها است.
تقیزاده، در تاریخ ۸ آذر ماه ۱۳۲۱ در ربط با تحولات سیاسی جهان، در جریان جنگ جهانی دوم، نامه خصوصی به قوامالسلطنه مینویسد. فرازی از آن نامه که در زیر خواهد آمد حاکی از پیشبینی حیرتآور او، از پا گرفتن صهیونیسم بینالملل و نگرانی عمیق او از این بابت است:
«... ثالثا آنکه، انتشار آمریکاییها در ایران و تزاید نفوذشان یک نتیجه مکروه و نامطلوبی هم ممکن است داشته باشد، اگر چه فیحد ذاته بهنظر مهم نمیآید ولی اگر غفلت از جلوگیری آن بشود ثمرات موجب زحمت، تولید تواند کرد و آن حمایت و رعایتی است که آمریکاییها از قوم یهود میکنند و این فقره به حد معتدل هیچ عیبی ندارد و البته ایران نسبت به یهود رووف و عطوف بوده و خدا نکند که روزی بعضی افکار مضره شیوع یابد که باعث مزاحمت مردم به هموطنان یهودی خودشان که کوروش آنها را از اسارت آزاد کرد و داریوش اجازه تجدید تعمیر بیتالمقدس را به آنهاد داد و خشایارشاه [خشایارشا] به شفاعت زن یهودیه خود استر از قتلعام آنان جلوگیری کرد، بشود. چه ایران در هر تاریخی در عهد اشکانیان و ساسانیان و دوره اسلامی نسبت به آنها مدارا و عطوفت داشته و حتی در عهد ایلخانیان، سعدالدوله وزیر اول مملکت، یهودی بود. لکن افراط در راه دادن به این جماعت و مدعیان افراطی آنها و خصوصا به یهودیهای خارجی فتنهطلب صهیونی Zionist که با مقاصد تحریکات و نیات سوء حالا از هر طرف در پناه حمایت خارجی به ایران میریزند، موجب نتایج وخیمی تواند شد که از شرح آن در اینجا، محض احتراز از مزید تصدیع، خودداری میکنم.»
مقالهای به قلم احمد افرادی