فرارو- هر چند از رهبران چارچوب هماهنگی شیعیانِ نزدیک به ایران محسوب میشود، اما این روزها ظواهر امر از ساز ناکوک او با تهران حکایت دارند. محمد شیاع السودانی، پس از یک سال منازعه ماراتنگونه بیت شیعی با مقتدی صدر و متحداناش، با حمایت مستقیم ایران در ۲۷ اکتبر ۲۰۲۲ (۵ آبان ۱۴۰۱) کابینه حکومت جدید را تشکیل داد. نزدیکی او به نوری المالکی و چارچوب هماهنگی شیعیان، این تصور را ایجاد کرده بود که در دوران ریاست او، بغداد در مسیر نزدیکی فزآینده به تهران گام برخواهد داشت.
به گزارش فرارو، برخلاف تصورت اولیه در چند وقت اخیر کنشهای السودانی از سوی بسیاری از رسانهها و ناظران سیاسی در مسیر نزدیکی به آمریکا و اعراب تحلیل شده است. نمودهای بارز این امر را میتوان در کنشهایی همچون حمایت از باقی ماندن نیروهای خارجی در عراق، به کار بردن چند باره واژه جعلی برای «خلیج فارس»، صدور دستور ممانعت از قاچاق ارز به ایران و نزدیکی فزآینده بغداد به کشورهای عربی مشاهده کرد.
پرسش مهم در میانه طرح چنین گزارههایی این است که آیا واقعا السودانی، علیه ایران و در راستای نزدیکی به آمریکاییها گام بر میدارد؟ یا صورت مساله مهم برای جامعه ایرانی این است که مناسبات تهران و بغداد در عصر ریاست السودانی بر دولت عراق چگونه قابل بازخوانی است؟
در راستای بررسی نوع نگاه و سنجش سیاستهای السودانی در قبال ایران، میتوان به ۶ شاخص کلیدی توجه داشت. این شاخصها به این پرسش پاسخ میدهند که آیا نخستوزیر عراق علیه ایران است؟ همچنین، در ارائه شاخصهای ذیل تلاش میشود کنشهای چند وقت اخیر نخستوزیر عراق علتجویی شود.
۱- در یک رویکرد احساسی و مبتنی بر منطق «اخلاقمداری» رفتارهای السودانی نه تنها علیه ایران بلکه در معنای «خیانت» نیز قابل بازخوانی است. در چنین روایتی، اینگونه پنداشته میشود که بغداد و به طور خاص سیاسیون نزدیک به حشدالشعبی و چارچوب هماهنگی شیعیان، میبایست قدردان تهران باشند؛ یعنی اتخاذ رویکردی اخلاقمدارانه بر مناسبات الکاظمی و ایران. چنین چارچوبی، به هیچ عنوان نمیتواند در خوانش منطق بازی دولت السودانی کارآمد باشد؛ چرا که در قاموس این رویکرد، تهران میبایست رفتار تقابلی را با بغداد در پیش بگیرد.
۲- بر خلاف رویکرد آرمانگرایانه نخست، با رویکردی مبتنی بر «رئال پالتیک» میتوان بازخوانی واقعگرایانهتری از صورت مساله روابط تهران و دولت السودانی ارائه کرد. در این چارچوب باید توجه داشت که پایههای تشکیل دهنده، نگهدارنده و تغییر دهنده دولت السودانی کدامند؟ نگاه واقعگرایانه میگوید، میدان سیاست عرصه اخلاقمداری نیست - (نه بیاخلاقی) - بلکه این «منافع» و اصل «حفظ و افزایش قدرت» هستند که به سیر تحولات تعین میبخشند. در بستر چنین نگاهی است که میتوان درک درستتری از سایه روشن مناسبات ایران و بغداد در زمانه کنونی ارائه کرد.
۳- مطابق با منطق واقعگرایانه، درک این مساله کلیدی ضروری است که عراق کنونی، با عراق ابتدای ۲۰۰۳ یا حتی کشور درگیر در جنگ با اهریمن داعش (۲۰۱۴ تا ۲۰۱۸) متفاوت است. در عراق جدید، میدان سیاست، در نتیجه هماوردی گفتمانهای ناسیونالیستی، قومی، مذهبی، سنتگرایانه و مدرن مفصلبندی میشود. بدین معنا که یک رئیس دولت نمیتواند تنها نماینده خواست و اراده جریان «مادر» خود باشد.
هر شخصی که سمت ریاست کابینه دولت در عراق را عهدهدار شود، به خوبی میداند در میانه اضدادی از نیروها و خواستهای قدرتمند قرار دارد. از همین جهت میبایست به گونهای تصمیمگیری کند که ملاحظات جریانهای سیاسی مختلف را در نظر بگیرد. شاید چندان تفاوت نداشته باشد که السودانی در راس مدیریت کشور باشد یا الکاظمی. مهم این است که دولتمرد اول به خوبی میداند که اولویت دادن مطلق یک جناح بر جناحهای دیگر، زمینهساز حذف زودهنگام او از قدرت خواهد شد.
۴- در صحنه سیاست عراقی، از چند جریان قدرت غالب میتوان سخن به میان آورد. نخست، جناح شیعی نزدیک به ایران: «نیروهای حشدالشعبی و بخشی بزرگ از چارچوب هماهنگی شیعیان». دوم، جناح شیعی ملیگرا با صبغه مذهبی قوی: «جریان صدر». سوم، جناح شیعی ملیگرا: «جریان تشرینی (الامتداد)». چهارم، سیاستمدارن غربگرا: «متشکل از قومیتها و مذاهب مختلف نزدیک به آمریکا». پنجم، اعراب سنی نزدیک به آمریکا: «التقدم به رهبری محمد الحلبوسی و العزم به رهبری خمیس الخنجر». ششم، اعراب سنی نزدیک به ایران: «مخالفان الحلبوسی و الخنجر.» هفتم، کردهای نزدیک به آمریکا و ترکیه: «حزب دموکرات کردستان عراق به رهبری مسعود بارزانی». هشتم، کردهای نزدیک به آمریکا و ایران: «حزب اتحادیه میهنی کردستان به رهبری بافل طالبانی». نهم، ترکمنها اهل سنت نزدیک به ترکیه: «جبهه ترکمنهای عراق.» دهم، ناسیونالیستهای عراق: «جریان غالب در میان نسل نو عراقی و طیف وسیعی از جریانهای سیاسی با پایگاه مختلف.»
از میان این تقسیمبندی دهگانه، سه نیروی غالب را میتوان مورد شناخت قرار داد که بدون آنها سیاستورزی در عراق ممکن نیست. آمریکا، ایران و ناسیونالیسم عربی، سه نیروی غالب و پیشبرنده صحنه سیاست عراق هستند که نادیدهانگاری هر یک از آنها حداقل در بازه زمانی کنونی ممکن نیست. چه السودانی در راس قدرت باشد یا هر شخص دیگری، او به خوبی این ملاحظه را باید رعایت کند که نادیده انگاری هر یک از این سه وجه میتواند به معنای پایان قدرتاش باشد.
با نظر به وجوه مورد اشاره، شاید فهم کنشها و تصمیمات اخیر نخستوزیر عراق قابل درک باشد. السودانی به خوبی میداند که برای باقی ماندن در قدرت نیازمند ایجاد موازنه میان این سه وجه است. البته او تا کنون به صورت هوشمندانه نیز در صدد رعایت چنین موازنهای گام برداشته است. السودانی در عین حفظ مناسبات حسنه با ایران، نزدیکی به اعراب و پرهیز از تقابل با آمریکا را در دستور کار قرار داده است.
۵- عراق پساداعش چه در دوران نخستوزیری مصطفی الکاظمی و چه در دوران السودانی، دو منطق را راهنمای سیاست خارجی خود قرار داده است. اول؛ اتخاذ راهبرد موزانه مثبت و دوم؛ ترجیح منافع ملی بر منافع مرامی. مطابق این دو اصل، عراق تحت زعامت السودانی به هیچ عنوان نمیتواند در جایگاه ضدایرانی تعریف شود، اما در جایگاه متحد استراتژیک تهران نیز قابل تعریف نیست. در عراق السودانی، این کشور با پیروی از قاعده اولویت منافع ملی، علاوه بر ایران در تعامل با ترکیه و کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس، افزایش مناسبات اقتصادی و سیاسی را پیروی خواهد کرد. همزمان با حفظ مناسبات دوستانه با ایران، نزدیک به واشنگتن را نیز در دستور کار دارد.
السودانی به خوبی نسبت به این امر آگاه است که در مسیر مبارزه با تروریسم و حفظ ثبات اقتصادی عراق، نیازمند تعامل سازنده همزمان با ایران و آمریکا خواهد بود. حتی در حوزه منافع اقتصادی، شاید نقش آمریکاییها بر ایران نیز اولویت داشته باشد. یا فهم چنین قاعدهای نیز تصمیم السودانی برای استفاده از نیروهای ضدترور برای عدم قاچاق دلار از عراق به ایران بیشتر قابل فهم خواهد بود. هر چند که شاید بخشی از آن نمایشی باشد برای جلب نظر آمریکاییها!
۶- میدان سیاست عرصه خوانشها بر مبنای درست و نادرست بودن (فلسفه اخلاق) نیست و نخواهد بود. درست یا نادرست بودن رخدادها، در بستر تلاش بازیگران مختلف برای کسب منافع ملی برساخته خواهد شد. شاید برای ما این واژگان خوشایند نباشد، اما باید بپذیریم که عراق جدید، مسیر «استقلال» را در سیاست خارجی و داخلی در پیش گرفته است. این مسیر نه قابل توقف است و نه قابل برگشت. در آینده نزدیک نیز گام برداشتن هر چه بیشتر عراق در مسیر استقلال در سیاست خارجی قابل پیشبینی خواهد بود.
در چنین میدانی، کسی برای ایران فرش قرمز پهن نخواهد کرد که نفوذ سیاسی یا حضور اقتصادیاش در عراق را گسترش دهد. دیگر بازیگران، اعم از ترکیه، آمریکا و اعراب حاشیه خلیج فارس، بازیگری خاص خود را دارند. هر یک از آنها در صدد افزایش نفوذ خود در عراق هستند. به نظر میرسد، ایران نیز با پذیرش واقعیات عراق جدید، با استراتژیها نوین وارد این رقابت تنگاتنگ شود. صرف متهم کردن السودانی به بدعهدی، تنها برآینداش از دست دادن فرصتها و گسترش نفوذ رقبا خواهد بود.