خبرگزاری فارس ـ گروه حج و زیارت و وقف: شب میلاد بانوی دوعالم، حرم نورانی فرزندش علی بن موسی الرضا (ع) میزبان جوانانی است که آمدهاند تا با توسل به مولا شروع کنند راهی را و بیمه کنند با هم بودن را تا آخر عمر.
وارد رواق دارالحجه که میشوی بوی آغاز میآید. نو عروسانی را میبینی که چادر سفید بر سر دارند و با دستان گره کرده در دستان همسرانشان به حرم امام مهربانیها، امام رضا (ع) آمدهاند تا در شب میلاد حضرت زهرا ( س) مهرشان را به دل هم مُهر کنند و تا بهشت همسفر هم باشند. همه در تالاری از آینه نشستهاند و نور مثل نُقل و نبات از شعمدانها و آینههای سقف بر سرشان میبارد.
خلق بهترین لحظات زندگی در حرم امام رئوف
عروس و دامادها ردیفی و با فاصله کنار دو به دو کنار هم نشستهاند. با هم میگویند و میخندند و این بهترین لحظات زندگی را در حرم امام مهربان سپری میکنند.
در گوشه ای از مراسم، عروسی در گوش داماد خندههای ریز از ته دل دارد، نامش کوثر السادات و ۲۸ ساله است و همسرش سید محمد علی ۲۹ سال سن دارد. میگوید: از شهری از شهرهای خوزستان به مشهد آمدهاند و دو سال برای این وصال، فِراق از هم را با کلی سختی تجربه کردهاند. سید محمدعلی، میگوید: زمانی که تصمیم به ازدواج داشتم در دلم نمیخواستم به خواستگاری دختری بروم که اگر مورد پسندم نبود دلش را برنجانم. مادرم کوثر السادات را در مسجد امام رضا (ع) محل دید و به من معرفی کرد و من با دقت و وسواس این که این رنجش را ایجاد نکنم به جلسه خواستگاری رفتم اما کار برعکس شد و جواب رد شنیدم. سه بار به خواستگاری رفتیم و هر سه بار جواب منفی بود.
۳ بار جواب رد شنیدم و متوسل به شهید سلیمانی شدم
در دل می خواستمش اما نمیشد. پس از مدتی خانواده عروس برای زندگی به قم رفتند و کار سختتر شد. تا زمانی که شهادت سردار سلیمانی اتفاق افتاد و پیکر سردار حاج قاسم سلیمانی را برای تشیع به شهرمان آوردند و من برای تشیع رفتم. به تابوت ایشان که نزدیک شدم فقط یک حاجت در دل از خدا خواستم و سردار را واسطه کردم که خودش این وصلت را جور کند و خانواده ایشان تماس بگیرند. مدت زمانی گذشت و مادر ایشان با مادر من تماس گرفت و ما را به قم دعوت کرد. رفتیم اما باز هم با شرط و شروطی خانواده عروس خانم گذاشتند، که دوباره نشد.
عروس خانم وارد صحبتهای سید محمدعلی شد و گفت: یک سال گذشت و من دیگر تحمل صبر بر این جریان را نداشتم در شب میلاد حضرت زینب (س) به ایشان توسل کردم که اگر ما قسمت هم هستیم تا قبل از پایان عید ولادت، خودشان درست کنند و گرنه من برای همیشه سید محمدعلی را فراموش میکنم. توسلم بی پاسخ نماند و مادرش همان شب با مادرم تماس میگیرد و در عرض سه هفته همه کارهایمان درست شد، به طوری که چند روز قبل در حرم حضرت معصومه (س) عقد کردیم و امروز مهمان برادر ایشان در مشهد برای ماه عسل هستیم. آرزو میکنم تا همه کسانی که عشقی پاک دارند با مصلحت خدا به هم برسند و در کنار هم شاد و سلامت باشند.
هنر این است که بتوانی به دیگری آرامش ببخشی
زوجها دو به دو و با رعایت فاصله در رواق نشستهاند و به سخنان روحانی حاضر در مجلس گوش میدهند. روحانی میگوید: در زندگی به هم آرامش بدهید. هنر این است که بتوانی به دیگری آرامش ببخشی. جالب است آرامش در چهره تکتک زوجها دیده میشود. اصلاً اینجا مکان آرامش است و همه به حرم امام رئوف میآیند تا دلشان آرام شود.
علی و صدیقه، عروس و دامادی هستند که از همه جوان تر به نظر میرسند و با همان آرامش گوشهای نشستهاند. علی ۲۵ ساله و عروس خانم ۲۲ ساله و تازه چند ساعتی است که عقد کردهاند و هنگام عقدشان به این مراسم دعوت شدهاند و حالا در مراسمی هستند که حس و حال خوبی به آن ها میدهد. دعایشان عاقبت بخیری برای همه و از بین رفتن کرونا است.
داماد سپید موی: تنهایی درد بزرگی است که با هیچ چیز درمان ندارد و ازدواج دیر اشتباهی بزرگتر
مولودی خوانی شروع شده است و تکرار نوای فاطمه جان، فاطمه جان در فضا میپیچد. زوج دیگری توجه ما رو به خود جلب کرد. سپیدی موی داماد موضوعی است که ما را به سمت آنها کشاند. نشستهاند و آرام آرام چیزی در گوش هم نجوا میکنند. داماد آقا مهدی ۴۹ سال سن دارد. از او پرسیدم چرا این قدر دیر؟ میگوید: تنهایی درد بزرگی است که با هیچ چیز درمان ندارد و ازدواج دیر اشتباهی بزرگتر.
با همسرم که چند سالی از من کوچکتر است، با عقد در زیر سایه آقا امام رضا (ع) زندگی مشترکمان را شروع کردیم و من خوشحالم که طعم عشق را بعد از سالها میتوانم حالا در زندگیم بچشم. چیزی که تاکنون خودم را از آن محروم کرده بودم.
نداشتن کسی که بتواند به آدم آرامش بدهد مسیر پیشرفت انسان را کُند میکند
توصیهام به جوان ترها این است که نگذارند سنشان برای ازدواج بالاتر برود و این فکر را نکنند ازدواج مانع پیشرفت است، تنهایی و نداشتن کسی که بتواند به آدم آرامش بدهد مسیر پیشرفت انسان را کُند میکند و این را وقتی میفهمی که عشق و ازدواج را تجربه کنی، چیزی که من در این چند روز و بعد از سالها تنهایی تجربه کردهام. پس نگذارند دیر بشود تا بعد از ازدواج با خود بگویند کاش زودتر ازدواج میکردم.
کم کم مراسم رو به پایان است. شاخه گل نرگس و قاب عکسی از روضه منوره همراه با غذا و هدایای متبرک حضرت به هریک از زوجها داده میشود. بعضی از زوجها، خانوادههایشان منتظر بدرقهشان هستند تا وقتی از طواف عشق بر میگردند در این لحظات شیرین همراهشان باشند. از همه خوشحالتر مادرها هستند که حالا دختران و پسرانشان را در زیبای لباس عروسی و دامادی میبینند و از حضرت زهرا (س) واسطه خیر برای فرزندانشان میشوند و سلامتی و خوشبختی طلب میکنند و در دل میدانند که این دعایشان به پاسخ نمیماند.
انتهای پیام/