خبرگزاری فارس-تهران؛ سیده طیبه عزتی: در روایتی از امام جواد(ع) نقل شده است: «زیارت امام رضا(ع) در همه زمانها خوب است، ولی با فضیلتترین زمان زیارت آن حضرت ماه رجب است».
در بهترین روزهای ماه رجب در قطعهای از بهشت بیقراری دلها و انتظار چشمها به پایان رسید و کاروان زائراولیهای استان تهران که با همکاری دبیرخانه کانونهای خدمت رضوی به راه افتاده بود، کاروانی از دلهای بیتاب و شیفته امام معصوم و رئوف، از پایتخت ایران تا پایتخت معنوی کشور حرکت کرد و سفر خاطره انگیز و به یادماندنی برای همه خادمیاران و زائران رقم زد.
خادمیاران رضوی، سفیرانی که خدمت به زوار علیبن موسیالرضا(ع) را وظیفه خود میدانستند و مشتاقانه دستهای گرم زائران را گرفته و پای بیقرار آنها را به گوشهای از بهشت راهی میکردند، حال این سفر را از بهترین سفرها برشمرده و زمزمههای دعای خیر زائر اولیها را برکت این سفر و موجب سعادت زندگی دنیا و آخرت میدانستند.
زائر اولیها از طبقه زیرین صحن از میان آن همه صدای خودرو و هیاهویی که در پارکینگ بود در نزدیکی پلههای ورود به حرم، اذن دخول خوانده و خود را به صحن پیامبر اعظم(ص) رساندند و بیصبرانه چشم انتظار دیدن گنبد طلای امام رضا علیهالسلام بودند.
۴۳ سال چشم به راه زیارت
تصاویری از گنبد طلای امام رضا علیهالسلام را در فیلمها دیده بود و با اینکه دختر و پسرش ازدواج کرده بودند اما هنوز در این سالهای عمرش به مشهدالرضا سفر نکرده بود و آرزوی حضور در صحن و سرای حضرت را داشت.
روز قبل از سفر تلفنش به صدا درآمد و به سفر زیارتی امام مهربانیها دعوت شد، فکر میکرد یک خواب است و حتی روز بعد که به راه آهن آمد باز هم نمیتوانست باور کند که آرزوی دیرینهاش به واقعیت پیوسته و ساعاتی دیگر در قطعهای از بهشت خواهد بود.
علمدار کاروان
بیماری از دوران کودکی همراهش بود و هرچه بزرگتر میشد بیماری شدت میگرفت اما هوش و حواس خوب و رفتار مهربانانهای داشت، با اینکه توان حرکت نداشت و انیس و همدمش در امورات زندگی کمک حالش بود، قدردان و دستبوس اطرافیان و همسفرانش شده بود.
راه رفتن بدون ویلچر برایش دشوار بود اما با همین توان اندکی که داشت پرچم گروه را به دست میگرفت و علمدار کاروان زائران امام رئوف بود.
امام رضا دستت را بگیرد
نگران این بود که در صحن گم شود و دستش را محکم به دست سفیران امام مهربانیها فشرده بود، هر قدمی که در صحن برمیداشت ذکر یارضا بر لبانش جاری بود و دعا میکرد.
اطراف روضه منوره جمعیتی منظم در حال زیارت ضریح مطهر بودند، چند دقیقهای تا نماز مغرب وقت داشتیم و از داخل حیاط وارد صف زیارت شدیم. دستهای پینه بستهاش را از همان حیاط بر در و دیوار میکشید و به پهنای صورت اشک میریخت و گریه ذوق زیارت امانش نمیداد.
آرام آرام که نزدیک شدیم، صدای صلوات طنین انداز شده بود و هرچه جلوتر میرفتیم بیتابتر میشد تا اینکه لحظه وصال رسید و دلتنگیهای دیرینهاش آرام گرفت.
دست نیاز
غبار روزگار چهرهاش را در هم تنیده و غمی در گوشه دلش نشسته بود، دستان لرزانش را به سمت خورشید طوس بلند کرد و آرام آرام اشک میریخت و برای خانواده و رفع گرفتاریها و خوشبختی فرزندانش دعا میکرد و شکرگزار پرودگار بود که این سفر روزی زندگیاش شده است.
هنوز دستانش را پایین نیاورده بود که شادی بر چهرهاش نقش بست و احساس سبکی از ته دل در چشمانش برق میزد.
ضامن آهو
مادر جوان با کودک ۸ ماهه که بعد ۷ سال به زندگیشان نور بخشید و خودش هم بعد سالهای سال به زیارت علی بن موسی الرضا(ع) آمده بود علت حضور خودش و همسرش و دخترک کوچکش را اینگونه روایت کرد: بعد سالها دوری از حرم امام رضا(ع) امسال با آهوی کوچک آمدیم. وقتی هنوز دخترکمان بدنیا نیامده بود قصد کردم بعد از تولدش او را به مشهد بیاوریم و از امام رضا(ع) بخواهیم همانطور که ضامن آهو شدند ضامن آهوی منم شوند تا بیمه امام را تا روز قیامت داشته باشیم.
به آهوی کوچولو نگاه کردم که با انگشتان کوچکش بازی می کرد و چشمانش مثل آهو میدرخشید. یا امام رضا(ع) ضامن ما هم باشید.
طعم ناب غذای حضرتی
در آخرین روز سفر، وعده ناهار را مهمان سفره حرم امام رضا(ع) بودیم و همگی به صف شده و وارد مهمانسرا شدیم، عطر خوش طعام متبرک همه جا پراکنده شده بود.
خادمان رضوی در مهمانسرای حضرت با رویی گشاده و لبخندی از سرمهربانی به تک تک زائران خوش آمد میگفتند و به سمت سفره مهر و پربرکت راهنمایی و با بهترینها خوراکیها از مهمانها پذیرایی کردند.
بفرمایید چای
بعد نماز جماعت و زیارت، عطر چای و صدای استکانها زائران را به سمت چایخانه حضرت رضا(ع) میکشاند و حس نوشیدن چایی معطر شده با گلاب و هل آن هم در محضر حضرت لذتی وصف ناشدنی دارد.
رسیدم تا حرم گویی کسی می گفت در گوشم/ بیا ای خسته از دنیا که من باز است آغوشم/ سلیمانا بیا بردار بار از شانه موری/ مرا باریست از غمها که سنگین است بر دوشم/ کجا پیدا کنم دیگر شراب از این طهوراتر/بهشت اینجاست اینجایی که دارم چای مینوشم
چایخانه هشت ضلعی با شعرها و طراحی زیبا و نقش ترنجهای کتیبهها، بازار داغ عکس گرفتنها، اشکهای جاری و ایستادن کنار گلدانها و نوشیدن یک استکان چای حضرتی به نیت شفا و حاجت روایی، کمک در جمع آوری استکانها و نذر و خیرات جهت پذیرایی از مهمانان امام رئوف و پخش نواهای رضوی و ذکر صلوات بخشی از صفاهای چایخانه حضرت رضاست.
این سفر حال عجیبی داشت، وقتی برای اولین بار به صحن و سرای امام مهربانیها قدم میگذاری بهتر درک میکنی که وارد قطعهای از بهشت شدی، وصف این زیارت در قالب کلمات نمیگنجد و شادی زائر اولیها و اشک شوق آنها خاطرات زیبایی به جای گذاشته است، باید در مضجع شریف و نورانی فرزند موسیبنجعفر(ع) باشی تا لحظه به لحظه پربرکت آن را درک کنی.
پایان پیام/