روزچهارم| برای که قلب‌ها می‌تپد

همشهری آنلاین یکشنبه 16 بهمن 1401 - 13:23
بعد از "جان‌دار" فیلم اول کارگردانان "یادگار جنوب " انتظار بیشتری از آن‌ها می‌رفت که تماشای این فیلم آن را برآورده نمی‌کند.

* وحید که همسرش شیدا را از دست داده و اعضای بدن او اهدا شده، به دنبال فردی‌ست که قلب شیدا در سینه‌ی او می‌تپد. وحید که به رعنا می‌رسد، از او تقاضای ازدواج می‌کند اما این ازدواج سرآغاز ماجراهای عجیبی است...

در آغاز فیلم وحید را می‌بینیم که شیدا را با چشمان بسته در لباس عروسی به خانه‌شان و آورده و شیدا لوازم خانه، چیدمان آن‌ها و... را حدس می‌زند و وحید در مقابل صخره‌ای پیش‌ساخته حلقه‌ای در دست او می‌کند. اما در صحنه‌ی بعدی وحید را با رعنا می‌بینیم که در حال ازدواج هستند! بلافاصله در صحنه‌ی بعد شیدا در کما و روی تخت بیمارستان دیده می‌شود و خیلی زود متوجه می‌شویم سکانس ابتدایی در ذهن وحید می‌گذشته و به نظر می‌رسد با فیلمی انتزاعی طرف هستیم. کم‌کم متوجه می‌شویم به اصرار صالح برادر شیدا او مجبور به ازدواج با فردی غیر از وحید شده و پس از فرار از سفره‌ی عقد خودکشی کرده و وحید هم صالح را در هنگام قاچاق لو داده است. پس از اصرار وحید،با موافقت پدر شیدا، او در کما به صیغه‌ی وحید درمی‌آید. در این‌جا به نظر می‌رسد با فیلمی عاشقانه طرف هستیم.

صالح دو سال بعد از زندان آزاد می‌شود و به تلافی اقدام وحید، نخست پدر و مادرش را وادار می‌کند رضایت دهند تا دستگاه را از شیدا جدا و اعضای بدن او را اهدا کنند. در ادامه که متوجه ردپای صالح در حضور رعنا در زندگی وحید می‌شویم، این بار وجهه‌ی انتقام پررنگ می‌شود. در ادامه با اخاذی و سرکیسه کردن وحید مواجه می‌شویم و قصه به مسیر دیگری می‌رود. همین طور می‌شود این قضیه را ادامه داد و شرح از این شاخه به آن شاخه پریدن‌های فیلم را ادامه داد...

نقطه‌ضعف بزرگ قصه عدم شخصیت‌پردازی کامل آدم‌هایش است. از گذشته‌ی وحید هیچ نمی‌دانیم. او که مجبور به زندگی در خانه‌ی خانواده‌ی شیدا بوده، چگونه به این ثروت عظیم دست یافته است؟ چرا این قدر برای رعنا فداکاری می‌کند؟ آیا او فقط عاشق است یا دیوانه و وسواسی هم هست؟

صالح چرا با ازدواج شیدا و وحید مخالف است؟ مگر در دهه‌ی ۱۳۴۰ و ۵۰ هستیم که رفیق حق عاشق شدن خواهر رفیقش را نداشته باشد؟ او که تا حد زیادی به اهدافش رسیده چرا آن تصمیم پایانی را می‌گیرد؟ چرا حّرا باید عاشق صالح باشد؟

پایان فیلم و سپردن لباس عروس به آب دریا و خواستگاری زیر برف و پاکی و بی‌آلایشی و... بیشتر شبیه پایان‌های مجموعه‌های تلویزیونی است.

نمی‌شود از این فیلم گفت و از برخی گریم‌های اغراق‌آمیز آن یادی نکرد. اولین‌بار که صالح را می‌بینیم، به کلاه‌گیری که بر سر او گذاشته‌اند به یاد فریبرز باغ‌بیشه در مجموعه‌ی تلویزیونی "زیرخاکی " می‌افتیم! یا دلیل انتخاب صابر ابر در نقش پاانداز ساناز چیست؟ با وجود بازی خوب ابر، وقتی او در این نقش شناخته نمی‌شود، چه فرقی می‌کند که بازیگر دیگری نقش او را بازی می‌کرد؟ شکمی هم که برای او گذاشته‌اند بیشتر یادآور زن‌های حامله در مجموعه‌های تلویزیونی است که توی ذوق می‌زند.

منبع خبر "همشهری آنلاین" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.