خبرگزاری مهر، گروه استانها: بیتردید فرهنگ و هنر از جمله مهمترین عناصر توسعه و بالندگی جوامع مختلف بوده و واقعیت این است که نگریستن به اوضاع و احوال یک سرزمین و مسیری که طی کرده بدون در نظر گرفتن فعالیتهای فرهنگی آن جامعه ممکن نیست. در این راستا نگاهی کوتاه به حرکتهای فرهنگی در طول دهههای اخیر داشتهایم.
«جمشید عباسی» شاعر، نویسنده و پژوهشگر گیلانی ابتدا به اهمیت و نقش تحولات فرهنگی بر جامعه پرداخت و گفت: تحولات اجتماعی بستری است برای تحولات فرهنگی و سیاسی و این دو نیز خود بر کیفیت هم تأثیر میگذارند.
وی با بیان اینکه این تحولات گاهی مبنای تئوریک و طبقاتی و گاه مبنای ایدئولوژیک پیدا میکند، افزود: همه این اتفاقات به دلیل آن است که جهان به سمت همگن سازی خود پیش میرود و به عبارتی نوعی جهانی شدن در حال رخ دادن است.
عباسی اضافه کرد: به اعتقاد عدهای، جهانی شدن فرهنگهای ملی و بومی را میبلعد و جهان به یکپارچگی فرهنگی میرسد. البته ممکن است در روند تکاملی خود برخی خردهفرهنگها در فراز و فرودی موقتی عرض اندام کنند. این همگنسازی ظرفیتهای گوناگون همزیستی و تعاملات فرهنگی را حفظ میکند.
وی در ادامه اظهار کرد: این اتفاق در یک سیر تاریخی و مستقل از تقسیمات جغرافیایی کشورها آغاز شده بود اما واقعیتی که نمیتوان از آن چشم پوشید ایجاد گسست یا توقف در فرآیند تاریخی و سیر تحولات فرهنگی با وقوع انقلاب ۵۷ در ایران است. چرا که پارادایم یا سرمشق و الگوی مسلط و چهارچوب فکری و فرهنگی حاکم بر تحولات فرهنگی در این نقطه از جهان تغییر کرده بود.
وی با اشاره به نزول در کمیت اثرات تولیدی ابتدا ادامه داد: مؤلفههای کیفیت در آثار هنری پس از رخداد انقلاب، مؤلفههای متفاوتی نسبت به دورههای قبل از آن بوده و این مؤلفهها به تدریج تکوین و تکامل یافتند.
عباسی، افزود: باید توجه داشت که آثار ابتدایی سالهای پس از انقلاب، عموماً حماسی و روایی بود و کمتر واجد پیچیدگیهای فنی و بیشتر برای تهییج یا حفظ فضای شور انقلابی، کارکرد ابزاری داشتند.
وی اضافه کرد: در این میان، پژوهشهای موجود به ما میگوید که در سالهای قبل از انقلاب، داستان نویسی از نوعی رکود و تکرار مضمون رنج میبرد. هرچند نویسندگانی چون «جلال آل احمد» صداهای متفاوتی بودند.
عباسی اضافه کرد: این روند در شعر با ظهور شاعران دهه ۶۰ متوقف شد و به تدریج فضا برای خلق آثار عمیق و چند لایه فراهم شد. در واقع شاعرانی چون «قیصر امینپور»، «ساعد باقری»، «علیرضا قزوه»، «سلمان هراتی»، «سهیل محمودی»، «یوسفعلی میرشکاک» و … هم در فرم و هم در محتوا موجد تغییرات اساسی شدند.
تحول در عرصه داستان
نویسنده مجموعه داستان «اشک و ابریشم» در ادامه اظهاراتش به عرصه داستان پرداخت و گفت: همانند شکوفایی در شعر دهه ۶۰، داستان نویسی نیز به گونهای معنادار متفاوت ظاهر شد.
وی با بیان اینکه اهتمام نویسندگان، نوید ظهور عصر رمان ایرانی را میداد، ادامه داد: اینان در حوزه داستان، آغازگر مسیری بودند که شالوده ادبیات داستانی و سینمای ما را دگرگون کرد. خلق دوره ۱۰ جلدی «کلیدر» اثر «محمود دولتآبادی» و حضور «رضا براهنی» با «رازهای سرزمین من»، «ثریا در اغما» و «زمستان ۶۲» از «اسماعیل فصیح»، «اهل غرق» و همچنین «دل فولاد» از «منیرو روانیپور»، اتفاقات ارزشمندی بودند. «همسایهها» اثر احمد محمود و «طوبا و معنای شب» نوشته «شهرنوش پارسیپور» و «سمفونی مردگان» از عباس معروفی نیز از آثار داستانی شاخص آن دوره محسوب میشوند.
جنگ در جهان هنر
عباسی که نگارش دو کتاب مجموعه خاطرات رزمندگان گیلانی با عناوین «باران ناگهان» و «قمری در قفس» را نیز در کارنامه فعالیتهای خویش دارد، جنگ را رخداد دیگری دانست که تغییر رویکرد هنری کشورمان را موجب شد و اظهار کرد: همه شئونات فرهنگی در کنار پارامترهای اجتماعیمان متأثر شد. این فصل هشت ساله اگر چه تلخ گذشت اما مانند همه ناملایمات جهانی مثل جنگ جهانی اول سبب خلق آثار جدی و تأمل برانگیز و درخشانی در همزیستی با جریان متداول هنری شد و در برهههایی جزو بهترین آثار نوشتاری و بصری ما شدند.
وی به کتاب «شطرنج با ماشین زمان» نوشته «حبیب احمدزاده» اشاره کرد و افزود: در این میان سینما و تئاتر که قدری دیرتر راه افتاده بودند و هنوز دنبال یافتن شاکلهای جدید برای خود بودند، با سرعتی تصاعدی خود را به جریان نوظهور پیوند زد.
این پژوهش گر اضافه کرد: ژانر جنگی در فرم تجاری خود نظیر فیلم عقابها نیز با اقبال خوب گیشه مواجه شد اما در ادامه باید گفت که رشد کمی و کیفی ادبیات داستانی کشور در دهه ۷۰ ادامه یافت. نویسندگانی چون «شمس لنگرودی» با «رژه بر خاک پوک» و «بیژن نجدی» خالق «یوزپلنگانی که با من دویدهاند» در کنار متقدمین خود در دهه هفتاد نیز حضوری موفق داشتند. البته از نام نویسندگانی مانند «شهریار مندنیپور»، «خاطره حجازی»، «زویا پیرزاد»، «حسناصغری»، «ابوتراب خسروی»، «امیرحسین چهلتن»، «جواد مجابی»، «محمد محمدعلی»، «مسعود خیام»، «اصغر الهی»، «منصور کوشان»، «رضا جولائی»، «قاسم کشکولی» و … نیز نباید گذشت.
عباسی در بخشی از سخنانش تصریح کرد: اگر در آغاز، «زمین سوخته»، اثر ماندگار احمد محمود توانست با اقبال روبرو شود، هر چه گذشت بر پختگی آثار و ویژگیهای جهانی شدن و قابلیت ترجمه و نشر بینالمللی آنها اضافه شد. رمان «سفر به گرای ۲۷۰ درجه» اثر احمد دهقان (۱۳۷۴)، نشان داد که ظرفیتهای این گونه ادبی در حال کشف است و «شطرنج با ماشین قیامت» اثر حبیب احمدزاده (۱۳۸۴) در سالهای دور از جنگ به شکل منسجمتر و نگاه تحلیلی تر به رخداد تلخ جنگ پرداخت. گفتنی است که «پل معلق»، «دل و دلدادگی»، «آواز نیمه شب» و «در شعلههای آب» نیز توانستند با این درونمایه بدرخشند.
اوضاع و احوال مدیریت فرهنگی
عباسی با ارزیابی وضعیت مدیریت فرهنگی گفت: شاید بتوان پاشنه آشیل جریانات فرهنگی کشور را در مدیریتهای غیرتخصصی دید. این انتصابات دو آسیب عمده به جریانات فرهنگی در همه گونههای آن زد؛ نخست ناتوانی در طراحی یک راهبرد فرهنگی بلند مدت برای همه فعالان این عرصه و دوم گسست بین فعالان حوزههای هنر و مدیریت فرهنگی که هرچه گذشت این زاویه و اشتقاق بیشتر شد.
وی یادآور شد: بدیهی است فرهنگ یک کارخانه تولیدی نیست که بتوان با دیدن دوره آموزشی مدیریت خط تولید آنرا آموخت. بلکه یک مدیر فرهنگی باید از جنس هنرمند و ذاتاً هنرمند باشد وگرنه باور هنر و هنرمند برایش دشوار خواهد بود.
این پژوهشگر با اشاره به اینکه زیرساختهای فرهنگی از جمله عوامل مؤثر در توسعه کشورها به شمار میآیند، گفت: باید بپذیریم که از نظر مراکز فرهنگی هنوز فقیریم و از نظر تکنولوژی فرهنگی عقب افتادهایم. پژوهشهای دانشگاهی ما نیز جز در موارد معدودی هنوز با موضوعات بررسی بسامدها در متون و یا بررسی تطبیقی اثر با اثر یا اثر با نظریه سرگرم هستند.
تکثرگرایی یا چند صدایی فرهنگی؟
عباسی با بیان اینکه همگن سازی فرهنگی مانند همگن سازی جامعه گیاهی کار عاقلانه ای نیست، اظهار کرد: همانطور که همگن سازی در جامعه گیاهی مخاطرات را در مقابل یک عامل زیانبار گیاهی افزایش داده و از تنوع زیستی آن می کاهد و نوترکیبی آتی آن را ناممکن میسازد، همگن سازی یک جامعه هنری نیز به دلیل محو تدریجی منتقدان در آن به دلیل غیر ضروری بودن ماهیت نقد در یک فرمت همگن، باعث ناتوان شدن آن در مقابل ناملایمات و لطمات میشود.
این پژوهشگر در پایان تصریح کرد: تکثرگرایی یا چند صدایی فرهنگی یک نیاز برای توانمندسازی و ورزیدگی جوامع هنری است. این نیاز باید، حس و سنجیده شده و پاسخ داده شود.