به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، کلیات لایحه بودجه ۱۴۰۲ تصویب شد. براساس لایحه بودجه ارائه شده به مجلس تورم در سال آینده ۵۰ درصد خواهد بود اما افزایش حقوق کارمندان تنها ۲۰ درصد بوده و از همه مهمتر بودجه عمرانی نیز آن طور که باید و شاید مورد توجه قرار نگرفته است. در این شرایط، یک جوان که تازه می خواهد وارد بازار کار شود، چطور باید بین مهاجرت یا روی آوردن به مشاغل کاذب، با کار کردن به ازای حقوق ماهیانه 7 میلیون تومان، یکی را انتخاب کند؟
دولت باید داده های واقعی از تورم، خط فقر و به طور کلی وضعیت اقتصادی کشور ارائه دهد. آنچه در واقعیت وجود دارد با آنچه در مرکز آمار ایران و بانک مرکزی ارائه می شود فرسنگ ها فاصله دارد. حتی آمارهای این دو مرکز نیز با هم متفاوت اند. در صورتی که باید به گونه ای آمارها ارائه شوند که مردم بتوانند به آنها اعتماد کنند. می بینیم که با واقعیت های جامعه فرسنگ ها فاصله دارد. حتی به غیر از اینها، هر مرجع و وزارتخانه و گروه و سمنی هم آمارهای خودشان را ارائه می دهند.
قیمت گوشت در کشور به کیلویی 300 هزار تومان رسیده و سرانه مصرف گوشت به 3 کیلوگرم تقلیل پیدا کرده، آن وقت، دولت توقع دارد با حقوق 7 میلیون تومانی، جوانان به فکر ازدواج و فرزندآوری باشند؟ یک جوان مجرد، برای مخارج شخصی خودش هم اندر خم یک کوچه است آن وقت چطور دولت می خواهد او را از مهاجرت کردن منصرف کند؟ چرا یک جوان باید ماهانه 176 ساعت کار کند و انواع سختی ها را به جان بخرد و در نهایت 7 میلیون تومان حقوق بگیرد؟ منطقی است که در این شرایط، نیروی کار جوان به جای کار کردن در مشاغل معمولی، به مشاغل کاذب از جمله دلالی روی بیاورد یا به فکر مهاجرت باشد.
اگر همه چیز مهیا باشد و عدالت برقرار، مگر سر جوان درد می کند که مهاجرت کند؟ اگر به قانون اساسی کشور عمل شود، جوانان، هرگز به فکر مهاجرت نمی افتند که بروند در کشور غریب کار خدماتی انجام دهند.
سراغ علیرضا رفتیم که می گوید: « یک کارگاه کوچک در امین آباد داشتم که شهرداری روی آن دست گذاشت و مجبور شدم که آنجا را تعطیل کنم حالا هم در کارگاهی با برجی 7 میلیون تومان کار می کنم.» این جملات را علیرضا آقاپور می گوید که 30 سالی است نجار بوده و از دار دنیا تنها یک خانه کوچک در محله امین اباد دارد که نه تنها برای رسیدن به آن باید ماشین را ابتدای محله پارک کند بلکه باید، صدها پله را بالا برود تا تازه به خانه اش برسد.
علیرضا مدتی است که به اصرار همسر خود، تصمیم دارد تا ماشینش را عوض کند تا هر زمان که به سبزوار برای رساندن دخترش به دانشگاه می رود موقع برگشت به دلیل خرابی در راه نمانند. پس پراید مدل پایین خود را که در حال حاضر 50 میلیون بیشتر ارزش ندارد برای فروش گذاشته و از آن طرف نیز همسرش طلا هایش را فروخته تا پول آن را در بانک بگذارد و بتواند وامی را دریافت کند.
اما متاسفانه در 4 ماه اخیر نه تنها وامی به او نداده اند بلکه همان طلایی که چندماه پیش فروخته و پول آن را دربانک به عنوان سپرده گذاشته بودند امروز چندبرابر شده اما پول آنها همان اندازه مانده است.
می گوید :تورم، گرانی و... کاری با زندگی ام کرده است که که دیگر در خانه ام نه عشق است و حتی نایی برای ادامه زندگی و کار دارم. حرف های او را در ادامه می شنوید.