در پی یادداشت «به مدرسه رفاه و علوی برگردیم»، برخی تصور کردند که «الف» در سودای شبیه کردن حتی ظاهریِ امروز ایران با دوران آغاز و تأسیس انقلاب است!
آنچه در پی می آید نشان می دهد مراد ما از بازگشت به لحظه ورود امام خمینی به ایران دقیقاً چیست.
ناامیدی امروز ما با بازگشت به افق انقلاب و انقلابی بودن برطرف می شود. درست به لحظه فرود برگردیم و آن را به امروز فرا آوریم. گذشته را به حال بیاوریم. اگرنه نگهداشتن انسان ها در یک دوره خاص نه انسانی است نه عقلانی و نه دینی. چه رسد اینکه بخواهیم آن ها را به گذشته برگردانیم. انسان ها باید رشد کنند و این مستلزم پذیرش اصل تغییر و تغایر است.
ما لحظه فرود هواپیمای امام را برای خود بازسازی و نوسازی می کنیم و آن افق را به افق امروز می آوریم. صدای آزادی و عدالت را می شنویم و دوباره به آن اعلام وفاداری می کنیم؛ وفاداری به رخداد که آلن بدیو هم از آن دفاع می کند. ما برای وفاداری به رخداد، رخدادین خواهیم بود و به امروز خیانت می کنیم اما نه به امروزینه بودن و معاصرت. بلکه به آنچه از انقلاب و وعده های آن که تحقق نیافته خیانت می کنیم. این امروز بد، امروزِ ضد امروز، ضد حال و ضد نوشدن و نوبودن و تمایز و خلاقیت و آزادی است. مقابل امروز بد و جانب امروز خوب(ترقی و تعالی) می ایستیم.
ما با همه آنها که بی انصاف و متکبر نبوند، از علی شریعتی و خامنه ای گرفته تا بهشتی و مطهری و چمران می نشینیم و از حضورشان الهام میگیریم. باهم گفت و شنود می کنیم، با هم از مردم می گوییم و از خدا. با طالقانی سخن می گوییم و بیش تر از این، به سخناش گوش می سپاریم.
با آنها که برای میهن و برای حقیقت جنگیدند و زلال بودند و از افراطی گری مداوم و خانمانسوز دوری جُستند قدم می زنیم. آن هم در حریم حقیقت انقلاب و انقلاب حقیقت و وقتی امام خمینی ما را نظاره می کند.
وفاداری به دهه ۵۰ و ۶۰ و به رهبران فکری و معنوی انقلاب ، لازمه اش عبور از گذشته است. لازمه ایمان درست و ایمنبخش، ایمانی که دنیا را آباد می کند و نه تسخیر، گذر است، عبور است.
به امروز می آییم با الهام از حوالی انقلاب و رخداد ۵۷؛ در آن سال نمی مانیم و اقامت نمی گزینیم بلکه آن سال را به امسال می آوریم.
امروز هم هستند مدیرانی که وفادار به رخداد سال ۵۷ چشم به آینده و در گرو حال مردم و امروز دارند.
مردم فرد انقلابی را به دل می سپارند نه به چشم. فرد انقلابی اما می گذرد و عبور می کند. او رودی روان است. او زلال است. او اهل خشونت و کینتوزی نیست. او اهل تحقیر نیست هرچند اهل تحقیق نباشد.
او خود را برحق نمی داند بلکه متواضع است بی آنکه فکر کند متواضع است. بهراستی «آغاز تواضع این است که بگویی متواضع نیستم.»
بنابراین نگاه ما آن است که اصالت با تغییر و اصل شدن است و مبتنی بر این اصل است که انسان می تواند به کمال و قرب الهی نایل گردد.
افزون بر همه اینها می توان به مبنای صدرایی و فلسفی امام راحل و رهبر انقلاب آیت الله العظمی خامنه ای اشاره کرد. اتکای این دو بزرگوار و نیز سایر رهبران فکری انقلاب به ملاصدرا موجد و عامل آن است که فلسفه حرکت جوهری پایه و بنیاد حرکت جمهوری باشد.
اسلام انقلابی در خوانش امام یک اسلام آینده گرا است نه اسلام سلفی. اسلامی است که با تمام اتکایش به اسلام صدر، اما نظر به آینده دارد. چنانکه فلسفه ظهور و موعود این حقیقت را تقویت و تثبیت می سازد.