سرویس سیاست مشرق- اوایل دی ماه امسال بود که مصطفی تاجزاده، فتنهگر حرفهای و عضو «محفل امنیتی» جریان افراطی اصلاحات، به زعم خود بیانیهای صادر کرد که دقیقا در راستای خط پروژه قدیمی و تکراری «رقیب هراسی» ، در آن درباره تشکیل «دولت نظامی» در ۱۴۰۰ هشدار داده شده بود.
اما یک بخش مهم این بیانیه کذایی، آنجاست که تاجزاده (به نمایندگی از محفل امنیتی فوقالذکر) تشکیل «دولت نظامی» را زمینهساز «رهبری موروثی» در جمهوری اسلامی معرفی می کند! همانطور که قبلا هم گفتیم مرور اظهارات تاجزاده از این لحاظ مهم است که این فرد به عنوان یکی از اعضای محفل امنیتی جریان افراطی اصلاحات، معمولا سرفصلهای اتخاذ شده در این حلقه را، با هدف ایجاد هماهنگی در رسانههای آن جریان بیان میکند.
حدودا دو هفته بعد از انتشار این «بیانیه» توسط تاجزاده، به ناگهان شبکههای ضدانقلاب و کانالها و حسابهای معاند خارجی و داخلی در شبکههای اجتماعی، پر شد از تصویر یک پوستر مجهول و مجعول، که ادعا می شد در حوالی مرکز تهران روی پست برق نصب شده و محتوای آن «اعلام بیعت با حجتالاسلام مجتبی خامنهای به عنوان جانشین رهبر انقلاب» بود!
این عملیات رسانهای، آن هم مدتی کوتاه از اعلام موضع «اتاق فکر» امنیتی جریان استحالهطلب توسط تاجزاده، به ویژه مانور روی الصاق دو سه پوستر در تهران، آن اندازه کودکانه و رسوا بود که توجهی که طراحان آن انتظار داشتند، از سوی افکار عمومی دریافت نکرد. البته در ۲۵ دی ماه، خبر دستگیری عوامل چاپ و الصاق این پوستر منتشر شد و در جزییات بیشتر معلوم شد که یک منبع مرتبط با «نفاق»، به طور غیرمستقیم، با سواستفاده از اعتقادات چند نفر، سفارش چاپ و چسباندن این پوستر را داده بود. البته این که این منبع مرتبط با «نفاق» در داخل کشور یا خارج بوده، هنوز روشن نیست.
اما به ناگهان، روز چهارشنبه(۱۵ بهمن)، حسامالدین آشنا، مشاور رسانهای حسن روحانی، توئیتی منتشر کرد به بهانه تبریک سالگرد پیروزی انقلاب، دقیقا از همان کلیدواژهای استفاده کرد که تاجزاده و همپالگیهای او در بیانیه ذکر شده از ان استفاده کردند: «موروثی»
حسامالدین آشنا، که علاقه بسیاری به «کد بازی» و «رمزنگاری» در مهمترین کنش خود در دولت روحانی (یعنی توئیتربازی) دارد، و البته عمدتا حاصل کار او چندان جالب و «تمیز» از کار در نمی آید، تبریک پیروزی انقلاب را بهانه کرده تا همان خط تبلیغاتی را که اخیرا توسط معاندان نظام در خارج از کشور و جریانهای داخلی چون رادیکالهای طیف اصلاحات در دستور کار قرار گرفته، پی بگیرد. جالب اینجاست که در روزهای اخیر، رسانههای لندنی وابسته به دولت سعودی، به نقل از منابع مجهول، مدعی شدند که محمود احمدینژاد با حجتالاسلام مجتبی خامنهای دیدار کرده است.
وبسایت «ایندیپندنت فارسی» ، وابسته به سعودیها، به سردبیری «کاملیا انتخابی فرد» (مهره رسانه ای دولت عربستان، روزنامهنگار فراری بسیار نزدیک به دولت اصلاحات و از مشاوران ارشد فائزه هاشمی که بنا بر اخباری، ارتباطات داخلی بعضا پررنگی نیز دارد)، در گزارشی به قلم «آرش عزیزی» (خبرنگار سابق شبکه وابسته به بهاییان، «من و تو») مدعی شد که که از طریق افراد نزدیک به احمدینژاد به تاییدیه خبر «الجریده» کویت دست یافته که رییس دولتهای نهم و دهم اخیرا دیداری پنهان با حجتالاسلام مجتبی خامنهای داشته و درباره نامزدی احمدینژاد در انتخابات ۱۴۰۰ بحث شده است.
اما بخش پایانی این گزارش جالب است:
" در هفتههای گذشته، برخی از نزدیکان محمود احمدینژاد، از مجتبی خامنهای بهعنوان جانشین پدرش برای مقام رهبری جمهوری اسلامی ایران حمایت کردهاند. اخیرا پوسترهایی خیابانی نیز از منبعی نامعلوم در دفاع از رهبری مجتبی خامنهای پخش شده و هواداران احمدینژاد در رسانههای اجتماعی از آن حمایت کرده بودند. "
البته این ادعا، در فردای انتشار این گزارش، توسط فضایلی، عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب، مطلقا تکذیب شد. فضایلی نوشت:
" با نزدیک شدن به #انتخابات_۱۴۰۰ باید بیشتر مراقب اخبار دروغ باشیم. این خبر انسان را یاد جمله «خسن و خسین هر سه دختران مغاویه بودند»، می اندازد! "
برای اهل فن، افزایش کلیدواژههایی چون «رهبری موروثی» ، «سلطنت موروثی» و پررنگ کردن نام فرزند رهبر معظم انقلاب، همه قطعات یک پازل طراحی شده به نظر می رسد که از زمان انتشار بیانیه منتشر شده توسط تاجزاده(به نمایندگی از یک «محفل») در اوایل دی ماه رسما کلید خورده است.
در این میان، همراستایی و هماهنگی حسامالدین آشنا، به عنوان کسی که مشاور رسمی رییس دولت و رییس مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری است، با این پروژه، ماجرا را جالبتر و قابل تاملتر می سازد.
حسام الدین آشنا که بسیار تمایل دارد نقشی چون نقش «میخائیل سوسلف» (مغز متفکر اتحاد شوروی) را در دولت روحانی بازی کند و اصطلاحا چهرهی یک «بازیساز مرموز امنیتی» از خود به نمایش بگذارد(ولی نمی تواند و ابدا در این سطح نیست!)، اصولا تفکرات شاذ و بعضا التقاطی نسبت به مبانی انقلاب اسلامی دارد که برای آگاهان به پشتپردههای ساختار سیاسی کشور، توئیتهای اینچنینی او و پروژههایی را که دنبال می کند، غیرمنتظره نمی سازد.
آشنا در دی ماه سال ۹۲، چند ماه بعد از پیروزی روحانی در انتخابات، در مصاحبه با نشریه اصلاح طلب «اندیشه پویا» ، اصطلاح «اسلام اجتماعی» را به کار برد و از ارادت خود به این روش و نحله فکری گفت.
او در آن مصاحبه از تاثیرپذیریش از مرحوم حجت الاسلام علی گلزاده غفوری گفت که از نخستین کسانی بود که بحث «اسلام اجتماعی» را مطرح کرد:
" آقای گل زاده غفوری حق بزرگی بر گردن «اسلام اجتماعی» دارد. پروژه ای هم که من دنبال آن هستم فهم اسلام اجتماعی در کنار اسلام فردی و اسلام سیاسی است. به عنوان یک تحلیلگر معتقدم که اسلام اجتماعی واسط میان اسلام فردی و اسلام سیاسی است. نگاه من تاریخی است و معتقدم که از اسلام فردی عبور کردیم و بعد از سرکوب مدرس و دورۀ رضاشاه به دهۀ سی تا دهۀ پنجاه رسیدیم که دورۀ اوج اسلام اجتماعی بود. پروژۀ اسلام سیاسی روی اسلام اجتماعی سوار شده است. "[۱]
آشنا در یادداشتی در ۲۸ دی ۸۸ در وبلاگ خود، با همدلی و ارادت آشکار، در وصف مرحوم گلزاده چنین نوشت. آشنا مدعی شد که :
" او را در طول علامه طباطبایی، علامه مطهری و علامه جعفری چهارمین حلقه از اسلام اندیشان فرهنگی تلقی می کنم. اسلام اندیشی فرهنگی از پیامدهای وقایع دهه سی بود و ریشه در نیمه اول دهه ١٣١٠ داشت. این متفکران پیش و بیش از آنکه به حکومت دینی بیندیشند دغدغه زندگی مومنانه در دنیای جدید را داشتند. رویکرد آنان به دین بیشتر دفاعی بود و نه هجومی. آنان اسلامی عقلانی و روحانی، همه فهم و قابل اجرا و در یک کلام اسلامِ زندگی را ترویج می کردند. "
آشنا در این متن که، که تلویحا نوعی سرزنش و نکوهش «حکومت دینی» و طرفداران حکوت دینی در بین علمای دین و روحانیون است، می افزاید:
" تقابل اسلام اندیشان فرهنگی و اسلام اندیشان سیاسی در تقدم یا تاخر فرهنگ و سیاست بر یکدیگر است. گروه اول معتقدند بدون جامعه دین دار حکومت دینی محقق نمی شود پس باید ابتدا به اصلاح جامعه پرداخت. اما گروه دوم معتقدند اولویت با تغییر رهبری جامعه است و استقرار حکومت دینی شرط لازم برای تحول دینی در جامعه است. "
در این جملات، علی گلزاده غفوری نماینده «اسلاماندیشان!؟ فرهنگی» است که در برابر اسلاماندیشان «سیاسی» موضعگیری و صفآرایی کردند و البته صراحت و البته جسارت آن را ندارد که بگوید نماینده تمام و کمال «اسلاماندیشان سیاسی» خود حضرت امام(ره) بودند.
اما سطور بعدی که تجلیلی «مریدانه» از گلزاده غفوری است، تلویحا با کسانی همدلی نشان می دهد که "کفایت فقه سیاسی در اداره جامعه را قبول ندارند":
" گلزاده برای ترویج اسلام فرهنگی به هر کار خرد و کلانی دست زد؛ از تالیف کتب درسی دینی آموزش و پرورش تا تهیه آلبوم عکس مذهبی برای نوزادان. از باز نویسی سیره معصومان تا باز سازی تاریخ ادوار فقه و نگارش احکام اسلام به زبان ساده. او که برای اولین بار در زبان فارسی بسیاری از مفاهیم و واژگان مورد استفاده در حکومت اسلامی را ابداع کرد ولی به زودی در برابر همراهان دیروز و انقلابیون امروز قرار گرفت. او نیز چون دکتر احمد توانا نسبت به کفایت دانش فقهی موجود، صلاحیت حرفه ای فقیهان عصر و آمادگی مردم کوچه و خیابان برای تاسیس حکومت دینی تردید داشت. او بود که تفاوت انقلاب سیاسی و تحول تدریجی فرهنگی را باور داشت و به سادگی تفاوت میان پخش اذان از همه بلندگوهای خیابان و رادیو و تلویزیون را با رغبت همگان به نماز اول وقت گوشزد می کرد."
و اهل نظر می دانند که زیر سوال بردن کفایت «فقه» در اداره جامعه(به عنوان مبنای حکومت اسلامی) پروژهی کسی جز عبدالکریم سروش و حلقه مریدان او در نشریه «کیان» نبود!
آشنا در ادامه همین مطلب، باز همدلی و همنظری خود را با تفکر و کردار گلزاده غفوری در سالهای نخست بعد از پیروزی انقلاب آشکار می کند:
" گلزاده که سالیانی چند از فرهیختگان دینی سیاست اندیش در فهم ظرائف چالشهای حقوقی و فرهنگی حکومت دینی پیش بود در سیل حوادث پس از انقلاب اسلامی از مشارکت در تدوین قانون اساسی بتدریج به نقد قوانین و روالهای جاری کشیده شد. ابتدا به بحث طلبگی و انتقادهای رسمی روی آورد و زمانی که آن روی دیگر را دید نمایندگی مجلس را از یک سو و عنوان "پدر گلزاده غفوری " را از سوی دیگر وانهاد و به خانه پناه برد. او نیز در سکوت ردا از تن و عمامه از سر برگرفت و به باز اندیشی در نوشته های گذشته بسنده کرد. "
و بند آخر آن یادداشت(که در شناخت منظومه فکری آشنا و همفکران او بسیار مهم است)، مرثیهای برای «قهرمان فکری» آقای آشناست:
"اگر چه او از موفقترین محققان /مبلغان اسلامی معاصر بوده است ولی در کشاکش حوادث پس از انقلاب اسلامی به حاشیه رانده شد. او با رفتن و نشستن در خانه، جامعه خود را به مدت بیست و هشت سال به صورت دائم مجازات کرد و با این سکوت خود فریاد اعتراض بر کشید. من فریاد او را به خوبی می شنوم که به عنوان اولین مجتهد دارای دکترای حقوق به نقد لایحه قصاصی پرداخت که دستاورد نزدیک ترین یار قدیمی ولی غیر حقوقدان خود او بود."
شاید لازم باشد مخاطب گرامی کمی بیشتر گلزاده غفوری را بشناسد تا مختصات ذهنی آقای آشنا(به عنوان تحسینگر او) روشنتر گردد.
گلزاده غفوری، از انقلابیونی بود که به واسطه مخالفت شدید با گنجاندن اصل «ولایت فقیه» در قانون اساسی و همچنین حمایت از ابوالحسن بنیصدر و همچنین سازمان مجاهدین خلق(منافقین) و عضویت اعضای خانوادهاش در این سازمان(که به دلیل مشارکت در تروریسم منافقین در بعد از ۳۰ خرداد ۶۰ در دادگاه انقلاب محکوم به اعدام شدند)، خیلی زود در تقابل با نظام قرار گرفت و به مخالف سرسخت جمهوری اسلامی تبدیل شد تا آن حد که بعد از کنارهگیری قهرآلود از کرسی نمایندگی مجلس، حتی لباس روحانیت را از تن بیرون آورد ... البته از همان سالهای پیش از پیروزی انقلاب، او را به عنوان روحانی بسیار نزدیک به سازمان مجاهدین خلق و رهبران آن(مسعود رجوی و موسی خیابانی) می شناختند.
مریم رجوی، سرکرده سازمان منافقین، در پیامی به تاریخ ۱۲ دی ماه ۸۸، به مناسبت درگذشت علی گلزاده غفوری پیامی به این مضمون صادر کرد:
" درگذشتِ استاد بزرگوار، دکتر علی گلزاده غفوری، پدر مجاهدان شهید صادق، کاظم و مریم گلزاده غفوری را به خانواده محترمشان، به خانوادههای شهیدان و به عموم مردم به پاخاسته در سراسر ایران تسلیت میگویم.
آیتالله دکتر گلزاده غفوری، اسلامشناس، حقوقدان و محققی برجسته با تألیفات و آثار ارزشمندی همچون «انفال یا ثروتهای عمومی» بود که در تنویر افکار جوانان میهنمان در دهه پنجاه نقشی مؤثر داشت. اما والاترین اثر این استاد ارجمند، همانا صبر جمیل و پایداری و ایستادگی او در برابر رژیم یزیدی خمینی و تقدیم جگرگوشگان شهیدش در راه آزادی ایران و تطهیر نام اسلام از لوث استبداد دینی حاکم است. "
سه فرزند گلزاده غفوری به نامهای محمد کاظم، مریم و محمد صادق و داماد او به نام علیرضا حاج صمدی همگی از کادرهای رده بالای سازمان منافقین بودند که بعد از شورش مسلحانه منافقین در ۳۰ خرداد ۶۰، در صف مبارزه مسلحانه با انقلاب اسلامی قرار گرفتند و در عملیات ترور و تخریب گسترده سازمان در سال ۶۰ دخیل بودند.
در گزارشی که وبسایت رسمی منافقین به مناسبت درگذشت علی گلزاده در سال ۸۸ منتشر کرد، نوشت:
" دکتر گلزاده در سال ۱۳۸۳ طی پیامی به مجاهدان اشرف گفته بود: «من تماماً با شما هستم. در راه اهدافتان با تمام توان بتازید»."[۲]
حال، این که حسامالدین آشنا، که خود به صراحت از ارادت و احترام خود به چهرهای سخن می گوید که نماد مخالفت با اصل ولایت فقیه در مجلس خبرگان قانون اساسی بود، در همان پازلی بازی می کند که مصطفی تاجزاده(که به صراحت گفته که ولایت فقیه را قبول ندارد و اصولا ورود این اصل به قانون اساسی اشتباه بود) بازیگر آن است، برای اهل تحلیل مفاهیمی عمیق و بسیار مهم را آشکار می کند. از قضاء، این فضا، فضای مبارکی است که بازیگران سیاسی، کنه و عمق تفکر واقعی خود را به زبان می آورند تا صفبندیها میان وفاداران واقعی و قلبی جمهوری اسلامی با تائبان و نادمان از جمهوری اسلامی روشنتر و آشکارتر گردد و قطعا برکات زیادی در این روشنی و شفافیت صحنه برای انقلاب و ملت ایران خواهد بود.
در فیلم «بادیگارد» ، ساخته ابراهیم حاتمیکیا، در سکانسی از فیلم، مسوول امنیتی ویلچرنشین(با بازی فرهاد قائمیان) خطاب به حیدر ذبیحی(پرویز پرستویی)، محافظی که دچار تردید فکری در حفاظت از شخصیت شده، می گوید که او دچار «نشتی عقیدتی» شده است. از قضاء، نشتی عقیدتی، شاید علتالعلل و کلید اصلی «استحاله» در پایوران یک نظام سیاسی باشد و از این رو، حافظان انقلاب و کشور باید بیش از هر چیز، نسبت به نشتی عقیدتی در کارگزاران نظام حساس و هوشیار باشند، چرا که این نقطه، نقطهای است که «نفوذ» راه ورود خود را پیدا می کند.