بازی با زمان هنر پوتین در جنگ

فرارو دوشنبه 01 اسفند 1401 - 10:15
یکی از مقامات وزارت خارجه آمریکا می‌گوید: «داریم تلاش می‌کنیم که نیاز‌های اوکراین در میدان جنگ را برطرف کنیم.»، اما به گفته این مقام، واشنگتن در حال جنگ با روسیه نیست. دولت بایدن به دنبال کمک به اوکراین بدون تشدید درگیری با کرملین است. اساسا این همان استراتژی است که آلمان و فرانسه نیز آن را دنبال می‌کنند. هر دو کشور حتی نسبت به آمریکا تردید بیشتری نشان داده‌اند و تسلیحات بسیار کمتری عرضه کرده‌اند.

شروع یک جنگ کار آسانی است. تمام کردن آن، اما کمی مشکل‌تر. تقریبا برای شروع هرگونه جنگی این توهم وجود دارد که شکست دادن حریف کار نسبتا آسانی است. رنه فیستر، آن-دوریت بوی و ماتیاس گبار در گزارشی به بررسی سه سناریو برای پایان جنگ اوکراین پرداخته‌اند.

به گزارش هم‌میهن، آگوست ۱۹۴۱، زمانی که سربازان آلمانی به مرز اعزام شدند، با خطی خرچنگ‌قورباغه روی واگن‌های قطارشان نوشتند «سفر به پاریس». بلیتس‌کریگ یا همان جنگ برق‌آسای هیتلر ۶ سال به درازا کشید. زمانی که ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه در ۲۴ فوریه ۲۰۲۲ وارد اوکراین شد، کاملا آشکار بود که معتقد است می‌تواند در عرض چند روز کی‌یف را تصرف کند و دولت دست‌نشانده خود را تاسیس کند. توهمی که در دود‌های ناشی از راکت‌های ضدتانک ارسالی از سوی متحدان غربی اوکراین از بین رفت. همانطور که خیلی سریع آشکار شد، ارتش روسیه برای مطیع کردن مردمی که برای آزادی خود می‌جنگند، از قدرت کافی برخوردار نبود. با بلندتر شدن فهرست موفقیت‌های ارتش اوکراین، دستاورد‌های جنگی این کشور نیز تغییر کرده است. دیگر بقا تنها هدف اوکراینی‌ها نیست. آن‌ها می‌خواهند برنده شوند.

جنگ هیولایی است که در نهایت بالای سر آن‌هایی که شروع‌اش می‌کنند، رشد می‌کند. پوتین با حمله به اوکراین امیدوار بود تا به آرزویش که احیای اتحاد جماهیر شوروی است، برسد، اما الان نه‌تن‌ها خود را در جنگی علیه ارتش قدرتمند اوکراین گیر انداخته، بلکه برای نجات خود از نظر سیاسی نیز باید مبارزه کند. از سوی دیگر، ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین که بهار سال ۲۰۱۹ ابراز امیدواری می‌کرد برای یافتن راه‌حلی صلح‌آمیز در درگیری با همسایه‌اش توانایی لازم را دارد، اکنون مصمم به آزادسازی تمام اوکراین از جمله شبه‌جزیره کریمه است که درصورت لزوم به نیروی نظامی متوسل خواهد شد.

نتیجه این است که اوکراین، کشوری که در اروپا طی چند سال گذشته هیچ‌کس در قبالش مسئولیت به‌خصوصی را احساس نمی‌کرد، حالا به آزمونی کلیدی برای سیاست جهانی تبدیل شده است. نتیجه جنگ تاثیر ویژه‌ای را در رویداد‌های آینده خواهد داشت. به گفته یکی از مقامات ارشد در وزارت خارجه آمریکا، اگر چشم‌هایمان را روی جنگ اوکراین بپوشانیم، این جنگ به الگویی برای جنگ‌افروزی‌های دیگر تبدیل خواهد شد.

اگر پوتین بتواند اوکراین را در دستان خود بگیرد، چرا همین کار را در قبال دیگر دولت‌هایی که زمانی بخشی از اتحادیه شوروی بودند، مثل مولداوی و کشور‌های بالتیک، انجام ندهد؟ در این میان، در واشنگتن، جنگ اوکراین، اِلمانی از یک درگیری بزرگتر دیده می‌شود. اگر پوتین در اوکراین پیروز شود، آیا پکن آن را دعوتنامه‌ای برای فتح تایوان نمی‌بیند؟

یک سال پس از حمله بی‌دلیل پوتین به اوکراین، سوال این است: چگونه جنگی که پیامد‌های آن فراتر از روسیه و اوکراین می‌رود را تمام کرد؟ جنگی که تبعات عمیقی برای امنیت اروپا و روابط آینده میان قدرت‌های هسته‌ای از جمله روسیه، آمریکا و چین دارد. نه‌تن‌ها هنوز هیچ پایانی برای این جنگ دیده نمی‌شود بلکه می‌تواند تا سال‌ها ادامه داشته باشد. هیچ‌کس نمی‌داند این جنگ چگونه قرار است تمام شود، اما می‌توان سه سناریوی احتمالی را برای آن در نظر گرفت:

سناریوی اول: اوکراین در جنگ پیروز می‌شود

پیروزی برای اوکراین به چه معنی است؟ آیا شامل از دست رفتن مقداری از سرزمین‌هایش می‌شود که بتواند بقایش را به‌عنوان کشوری مستقل با کمک کشور‌های غرب تامین کند؟ تا جایی مسلح شود که روسیه دیگر نتواند به آن حمله کند؟

برای رئیس‌جمهور اوکراین و اکثر اوکراینی‌ها، فقط یک نتیجه قابل‌قبول برای این درگیری وجود دارد: خروج کامل سربازان روسی از هر سانتی‌متر مربع از خاک اوکراین. چه واقع‌بینانه باشد چه نباشد، هدف کاملا مشخص است. ولودیمیر زلنسکی بهار گذشته خود را برای مذاکره با پوتین بر سر دونباس و کریمه آماده می‌کرد. زلنسکی حالا احتمال مذاکره با رهبر روسیه را رد می‌کند. در عین حال، ۸۵ درصد اوکراینی‌ها هرگونه تسلیم منطقه‌ای را به رژیمی که کشتار همگانی شهروندان را راه انداخته، نمی‌پذیرند.

ولودیمیر فسنکو، دانشمند سیاسی در کی‌یف می‌گوید: «قساوت بوچا اتمسفر ضدروسی قوی در کشور به راه انداخته است. این احساسات نقش مهمی در تعریف مفهوم پیروزی برای زلنسکی و اوکراینی‌ها بازی می‌کند.»

روسیه همچنان یک‌پنجم اوکراین را اشغال کرده است. هر چه اوکراین منطقه بیشتری را بازپس بگیرد، شانس آن‌ها برای پیروزی بیشتر می‌شود و در طولانی‌مدت به چشم‌انداز‌های سیاسی و اقتصادی‌اش کمک می‌کند.

اما آیا اوکراین واقعا می‌تواند از لحاظ نظامی بر روسیه غلبه کند؟

عده کمی از کارشناسان نظامی غربی نسبت به احتمال پیروزی اوکراین خوش‌بینی محتاطانه‌ای دارند به‌ویژه به این دلیل که مسکو بار‌ها در میدان جنگ به تقلا افتاده است. ارتش اوکراین درعوض توانست پس از حمله ۲۴ فوریه، نیمی از منطقه‌ای را که روسیه اشغال کره بود را فورا پس بگیرد. ارتش اوکراین توانست در برابر اشغال کی‌یف مقابل پوتین بایستد، خرسون را در جنوب اوکراین پس بگیرد و روس‌ها را به آن‌سوی رود دنیپر عقب ببرد. رود دنیپر اوکراین را از شمال به جنوب به دو قسمت تقسیم می‌کند.

ارتش روسیه و اوکراین در سراسر خط مقدم در یک حالت ایستایی گیر افتاده‌اند، حالتی که یادآور جنگ جهانی اول است. آزادسازی بیش از ۲۰۰۰ روستا و شهر اوکراین که همچنان تحت کنترل مسکو قرار دارند، احتمالا بسیار سخت‌تر از آزادسازی آن مناطقی است که تاکنون مجددا تصرف شده‌اند. سربازان پوتین چندین ماه است که مشغول به‌کارند. کرملین کم‌کم اقتصاد جنگی خود را افزایش داد و پوتین پاییز گذشته بیش از ۳۰۰ هزار سرباز را فراخواند که فقط نیمی از آن‌ها تاکنون به میدان جنگ اعزام شده‌اند.

مایکل کوفمان، کارشناس نظامی آمریکایی می‌گوید: «برای من، نقشه روسیه کاملا سرراست است.» به گفته کوفمان به سرکوب شدید ارتش اوکراین به‌وسیله موجی از مبارزان روسی بستگی دارد، حتی اگر به‌خوبی آموزش‌دیده و مجهز نباشند. برای اینکه اوکراین بتواند در برابر حمله‌های بی‌امان روسیه مقاومت کند، کی‌یف به‌شدت به تسلیحات و مهمات بیشتری نیاز دارد. رئیس ستاد کل اوکراین در ماه دسامبر گفت، برای آغاز حمله‌ای متقابل به بیش از ۳۰۰ تانک نیاز است. اما این کمک‌ها به این زودی‌ها نمی‌رسند. ارتش آلمان که به بوندس‌ور شناخته می‌شود، قصد دارد تا ۱۴ تانک جنگی لئوپارد ۲ و ۴۰ خودروی جنگی پیاده‌نظام را تا آخر مارس به اوکراین بفرستد. آموزش‌های لازم برای سربازان اوکراین جهت استفاده از این تجهیزات نیز هم‌اکنون در نزدیکی شهر مونستر در ایالت نیدرزاکسن در جریان است..

اما ارسال تانک‌های مدل قدیمی لئوپارد از آلمان قطعا زمان بیشتری می‌برد. دولت آلمان مجوز صادرات این تانک‌ها را اوایل هفته گذشته صادر کرد. چون قدمت این تانک‌ها به دوران جنگ سرد برمی‌گردد، ابتدا باید بازسازی شوند. ارسال ۲۰ تانک لئوپارد ۱ احتمالا تا آخر سال ۲۰۲۳ امکان‌پذیر خواهد شد. در این میان ۳۱ تانک جنگی آبرامز که آمریکا وعده آن‌ها را داده بود نیز در زودترین حالت تا آخر سال میلادی ارسال می‌شوند، درحالی که ارسال بخش عمده‌ای از تانک‌های لئوپارد ۱ از آلمان در سال آینده میسر می‌شود.

با توجه به این جدول زمانی، سوال اینجاست که آیا حامیان اوکراین واقعا مایلند که کی‌یف برنده جنگ باشد؟ جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا رویکرد دوجانبه‌ای را پیش گرفته است: سخاومت آمیخته با احتیاط. بایدن ارسال مهمات جنگی به ارزش ۳۰ میلیارد دلار را تایید کرده، اما تسلیحات ارسالی به تدریج به اوکراین فرستاده می‌شوند: اول موشک‌های ضدتانک و سپس هویتزر‌ها و بعد از آن راکت‌انداز‌ها و حالا تانک‌های جنگی. بایدن فعلا با ارسال جنگنده‌ها موافقت نکرده است.

یکی از مقامات وزارت خارجه آمریکا می‌گوید: «داریم تلاش می‌کنیم که نیاز‌های اوکراین در میدان جنگ را برطرف کنیم.»، اما به گفته این مقام، واشنگتن در حال جنگ با روسیه نیست. دولت بایدن به دنبال کمک به اوکراین بدون تشدید درگیری با کرملین است. اساسا این همان استراتژی است که آلمان و فرانسه نیز آن را دنبال می‌کنند. هر دو کشور حتی نسبت به آمریکا تردید بیشتری نشان داده‌اند و تسلیحات بسیار کمتری عرضه کرده‌اند.

به نظر می‌رسد تعلل برخی از اعضای ائتلاف کشور‌های غربی باعث کلافگی کشور‌های اروپای مرکزی مانند لهستان، جمهوری چک و کشور‌های بالتیک و اوکراین شده است. این کلافگی در میان حامیان بایدن در واشنگتن نیز به‌طور فزاینده‌ای بیشتر شده است. مایکل مک‌فال، سفیر پیشین آمریکا در روسیه در اواخر ماه ژانویه در یادداشتی برای مجله فارن‌افرز پیشنهاد داده بود که ناتو از اولین سالگرد حمله روسیه برای یک «انفجار بزرگ» استفاده کند و از بسته مفصل کمکی شامل موشک‌های دوربرد، پهپاد‌های مسلح، تانک‌ها و جنگنده‌ها رونمایی کند. مک‌فال همچنین استدلال می‌کند که تمام اعضای دولت روسیه تحریم شوند. مک‌فال در ادامه می‌گوید؛ اگر کمک‌های نظامی تدریجی و حمایت‌های مالی ادامه پیدا کنند، ما اطمینان می‌دهیم که جنگ هیچ‌وقت تمام نمی‌شود. بن هاجز، ژنرال فرمانده سابق نیرو‌های آمریکایی در اروپا اخیرا نظرات مشابهی داشته است. هاجز در یادداشتی در مجله اکونومیست طرحی ارائه داد که اوکراین چگونه می‌تواند کریمه را دوباره تصرف کند.

در نتیجه، این احتمال وجود دارد که اوکراین بتواند برنده نظامی این جنگ باشد، اما پیروزی به هدف آمریکا و بسیاری از حامیان غربی اروپایی کی‌یف تبدیل نشده است. اگر قرار است اوکراین پیروز شود، به حمایت بیشتری نیاز دارد.

سناریوی دوم: روسیه در جنگ پیروز شود

هیچ‌کس نمی‌داند ولادیمیر پوتین دقیقا چگونه قرار است پیروزی در اوکراین را تعریف کند. پوتین هیچ‌وقت به‌طور رسمی اعلام نکرده که قصد دارد تمام کشور از جمله پایتخت اوکراین را تصرف کند؛ حتی زمانی که سربازان روسی در روز‌های اول جنگ به دنبال تصرف کی‌یف بودند. توجیه‌های اولیه روسیه برای حمله به اوکراین، محافظت از شهروندان خود در برابر «نئو‌نازی‌ها» در منطقه دونباس اعلام شده بود. پوتین همچنین مرتبا موجودیت اوکراین به‌عنوان یک کشور مستقل را زیر سوال برده است. به نظر می‌رسد که اهداف این جنگ کمتر از تصرف برخی مناطق کشور باشد و بیشتر اعمال کنترل کامل سیاسی بر اوکراین و تبدیل آن به کشوری تابع مشابه بلاروس است.

برای پوتین پیروزی در اوکراین همیشه شکننده خواهد بود. حتی اگر کی‌یف رسما به یک صلح اجباری تن دهد، پارتیزان‌ها و خرابکاران قطعا زندگی را برای اشغالگران روسی سخت‌تر می‌کنند. به سختی می‌توان تصور کرد که اکثریت اوکراینی‌ها به مطیعان مشتاق ولادیمیر پوتین تبدیل شوند. حاکم روسیه با این حال می‌تواند دستاورد‌های موفقیت‌آمیز خود را پیروزی تلقی کند. اگر پوتین و سربازانش بتوانند کنترل کامل بر ۴ منطقه لوهانسک، دونتسک، خرسون و زاپوریژیا را به‌دست آورند که در صحن بین‌المللی به‌رسمیت شناخته شوند، برای پوتین اینکه بتواند وجهه خود در داخل کشور را حفظ کند، کافی خواهد بود. اما این اقدام بسیار سخت خواهد بود.

در ۱۲ ماه گذشته و از آغاز جنگ گروهی کوچک و پرسروصدا از جنگ‌طلبان ملی‌گرا به‌طور گسترده‌ای قدرتمند شده‌اند. این دسته از ملی‌گرایان تندرو از پیروزی‌های کوچک به‌سختی خوشحال می‌شوند و بزرگترین خطر داخلی در برابر پوتین به شمار می‌روند.

رئیس‌جمهور روسیه برای تبدیل جنگ به دستاورد شخصی گزینه‌های زیادی ندارد. ممکن است غرب از اعزام تسلیحات هسته‌ای تاکتیکی نگرانی داشته باشد، اما انجام واقعی این کار پوتین را در معرض خطرات عملا غیرقابل محاسبه و بی‌شماری قرار می‌دهد که لزوما در میدان جنگ نیز به پوتین کمکی نمی‌کنند. استفاده از تسلیحات هسته‌ای تاکتیکی می‌تواند درگیری هسته‌ای را تشدید کند تا باعث ترس و وحشت غرب و افزایش فشار بر رهبران غربی برای توقف ارسال تسلیحات شود.

اگر حمایت‌ها از اوکراین کاهش پیدا کند و ارسال مهمات توپخانه‌ای و موشک‌های ضدتانک از سوی کشور‌های غربی متوقف شود، فقط چند هفته طول می‌کشد تا کی‌یف سقوط کند یا اینکه زلنسکی مجبور می‌شود امتیازات گسترده‌ای را بدهد.

فعلا که هیچ نشانه‌ای از عقب‌نشینی بایدن یا دیگر حامیان اوکراین وجود ندارد.

اما پوتین می‌تواند با زمان بازی کند. ویلیام وچسلر، یکی از مقامات ارشد پنتاگون در زمان ریاست‌جمهوری باراک اوباما که حالا در اندیشکده شورای آتلانتیک در واشنگتن دی‌سی کار می‌کند، می‌گوید، رهبر روسیه انتظار دارد که حمایت‌ها و علاقه غرب نسبت به اوکراین از بین برود. به گفته وچسلر، پوتین این برتری را دارد که جنگ را فرسایشی و دشمنانش را خسته کند. وچسلر می‌گوید: «این روشی بسیار روسی برای جنگ است. آن‌ها اینگونه ناپلئون را شکست دادند، بر هیتلر غلبه کردند. با غلبه بر حریفان خود.»

ممکن است ارتش پوتین منحصرا انگیزه‌ای نداشته باشد، اما رئیس‌جمهور روسیه جمعیتی ۱۴۳ میلیون نفری شامل ۲۵ میلیون نفر مرد به سن سربازی رسیده را کنترل می‌کند. جمعیت اوکراین در مقابل کمی کمتر از ۴۰ میلیون نفر است. طبق نظرسنجی که موسسه لاویدا سنتر در مسکو انجام داده، تقریبا سه‌چهارم روسی‌ها از «عملیات ویژه» در اوکراین حمایت می‌کنند. تقریبا تمام سیاستمداران اپوزیسیون یا از دنیا رفته‌اند یا در تبعید به سر می‌برند یا در مواردی مانند آلکسی ناوالنی، در یکی از زندان‌های حومه مسکو زندگی می‌کنند.

ایوان کراسفت، روشنفکر بلغارستانی می‌گوید؛ مشخص شدن نتیجه بسیاری از جنگ‌ها در میدان جنگ یا در میز مذاکره نیست بلکه پای صندوق رای است؛ زمانی که در یک کشور مهم رهبری جدید مشخص می‌شود که هیچ علاقه‌ای به ادامه جنگ ندارد. این اتفاق از لحاظ تئوری می‌تواند در روسیه بیفتد، حتی اگر انتخابات‌ها غیرآزاد و غیرمنصفانه باشند و به سختی می‌توانند راهی مشخص برای تغییر نظام در کشور محسوب شوند. احتمال بیشتری که وجود دارد این است که تغییر رهبری در غرب می‌تواند نفوذ ویژه‌ای در جنگ، اول از همه در آمریکا داشته باشد. اگر بایدن انتخابات را به یک جمهوری‌خواه ملی‌گرا مانند دونالد ترامپ یا ران دی‌سانتیس ببازد، سیاست آمریکا در قبلا اوکراین به‌طور چشمگیری تغییر می‌کند. اروپا که همچنان از نظر نظامی به واشنگتن وابسته است، قدرت و اراده کافی برای ادامه حمایت از کی‌یف را به خودی خود ندارد.

سناریوی سوم: بن‌بست خونین (با یا بدون مذاکره).

اما همانطور که الان به نظر می‌رسد و هیچ‌کدام از طرفین به این زودی‌ها پیروز نشوند، چه اتفاقی می‌افتد؟

یک سناریو برای اروپا و اوکراین وجود دارد که احتمالا به اندازه پیروزی روسیه ناخوشایند است: یک درگیری نیمه منجمد، یک زخم عمیق در اروپا با درگیری‌های جدید روزانه. این مشکلی است که اوکراین از سال ۲۰۱۴ در دونباس با آن آشنا شده، اما این‌بار بسیار گسترده‌تر خواهد بود.

آنگلا استنت، کارشناس روسیه می‌گوید: «روسیه همچنان فکر می‌کند که می‌تواند تمام اوکراین را کنترل کند و اینکه اوکراینی‌ها نمی‌خواهند مناطقی را که روسیه از زمان شروع جنگ در ۲۴ فوریه ۲۰۲۲ گرفته است را از دست بدهند. از این نظر ما بیش از هر زمان دیگری تا یک توافق صلح فاصله داریم.» این موضوع به نوبه خود باعث شده بسیاری از کشور‌های غربی تقاضا کنند که اوکراین، به یک راه‌حل دیپلماتیک برسد. بر اساس یک نظرسنجی، نزدیک به نیمی از آلمانی‌ها معتقدند که دولت برلین باید اقدامات بیشتری برای پیدا کردن راه‌حل‌های دیپلماتیک برای این درگیری پیدا کند، با اینکه کاملا مشخص نیست این راه‌حل چه معنایی می‌تواند داشته باشد.

خیلی‌ها پایان جنگ کره را الگویی برای یک درگیری منجمد تلقی می‌کنند. سال ۱۹۵۳، توافق آتش‌بس یک منطقه غیرنظامی را به وسعت ۴ کیلومتر بین شمال و جنوب کشور ایجاد کرده که امروزه هزاران سرباز در سراسر آن به مقابله با یکدیگر ادامه می‌دهند. بین آن‌ها حدود یک میلیون مین جاسازی شده است.

عده‌ای در دولت ایالات‌متحده مایلند که چنین راه‌حلی را برای اوکراین ببینند، نتیجه‌ای که به گفته آن‌ها شامل تبدیل اوکراین به یک خارپشت است. این مفهوم خواستار ارتقای دفاعی اوکراین تا جایی است که روسیه حتی نتواند آرزوی زیر سوال بردن مرز‌های ملی این کشور را در سر داشته باشد. مرز‌هایی که یا در میز مذاکره ترسیم شده‌اند یا درامتداد خط آتش‌بس قرار گرفته‌اند.

سوالی که باقی می‌ماند: غرب چگونه باید با پوتین رفتار کند؟

راه حل به‌دست‌آمده از مذاکره در بهترین حالت، شکننده خواهد بود. در عین حال به مشکل اصلی نیز نمی‌پردازد: به محض اینکه جنگ تمام شود، با روسیه متجاوز و رهبر آن، ولادیمیر پوتین چگونه باید برخورد کرد؟

اگرچه به نظر می‌رسد قدرت‌های امپریالیستی سابق در اروپا مانند فرانسه و بریتانیا با نفوذ قبلی خود کنار آمده‌اند، اما ظاهرا واکنش‌های امپریالیستی در بسیاری از مناطق جامعه روسیه زنده و برقرار است و نه فقط به خاطر پوتین.

به این ترتیب، اروپا باید به ایده داشتن یک قدرت متخاصم در جناح شرقی خود برای آینده طولانی عادت کند. در روایت پوتین، روسیه در حال نبرد دفاع شجاعانه‌ای علیه امپریالیسم غربی است. رئیس‌جمهور روسیه در طول جشن‌های هشتادمین سالگرد محاصره استالینگراد، «ایدئولوژی نازی» را در پوششی مدرن که کشورش را تهدید می‌کند، مطرح کرد. همانطور که اغلب اتفاق می‌افتد، اوج سخنرانی‌اش تهدیدی کمتر پنهان‌شده برای استقرار تسلیحات هسته‌ای است.

پوتین از خیلی جهات، نسبت به دیگر رهبران روسیه که در نیمه دوم قرن بیستم حکومت کرده‌اند، کمتر قابل پیش‌بینی است. مردانی مانند لئونید برژنف جنگ‌های نیابتی را در آفریقا و آسیا به راه انداختند و شوروی را به تسلیحات هسته‌ای مجهز کردند.، اما در اروپا شوروی قدرتی محسوب می‌شود. روسیه پوتین، اما در عوض به ترسیم مجدد مرز‌های قاره کهن علاقه‌مند است.

پوتین ۷۰ ساله است. بار‌ها شایعاتی مبنی بر ابتلای او به سرطان منتشر شده است. اما آیا پوتینیسم در صورت غیبت ناگهانی رهبر روسیه در صحنه ناپدید می‌شود؟

اکاترینا شولمان، دانشمند علوم سیاسی روسیه که در آکادمی رابرت بوش در برلین کار می‌کند، معتقد است که حتی بدون پوتین، قطعا یک دولت خودکامه و مبتنی بر منابع در روسیه وجود خواهد داشت. چون این نتیجه‌ای احتمالی از دموکراسی ضعیف ضدنهادی دهه ۹۰ میلادی است. با این حال، جنگ علیه اوکراین ممکن است وسواس شخصی پوتین باشد که فقط نخبگان روسیه از فرصت‌طلبی‌شان آن را تحمل کنند. به گفته شولمان، درحالی‌که جنون اوکراین احتمالا با نسل فعلی بزرگان شورای امنیت به پایان برسد، رهایی از دزدسالاری و شخصی‌سازی قدرت ممکن است سخت‌تر باشد.

منبع خبر "فرارو" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.