اخیرا مصاحبه ای مربوط به حدود یک دهه قبل از علی انصاریان منتشر شده که در آن وی نکات جالبی را درباره مرگ مطرح کرده است: آخرین لحظه وداع با پدرم را هرگز فراموش نمی کنم. زمانی که برای آخرین بار صورتش را دیدم. ما انسانها چه کارهایی که با دستانمان انجام نمیدهیم. هیچوقت باورم نمیشد که روزی با دستانم عزیزترین آدم زندگیم را به خاک بسپارم. اینکه میگویند خاک سرد است مزخرف است!
همه اینها بهانهای است برای توجیه بیمعرفتیها! هنوز هم بعد از فوت پدرم هر هفته به بهشت زهرا می روم و هر شب جمعه برایش خیرات میکنم. تا روزی که نفس بکشم همین است و ذره ای از علاقه من به پدرم کم نمیشود.
امیدوارم همه آنهایی که این مصاحبه را میخوانند اگر از نعمت پدر و مادر برخوردارند تلنگری بخورند و قدر پدر و مادرشان را هزاران بار بیشتر بدانند. به خدا قسم باید هر روز هزار بار بر دستان پدر و مادرمان بوسه بزنیم و قدرشان را بدانیم. باور کنید جز این راهی برای عاقبت به خیری نداریم. بهتر است الان گرمی دست پدر و مادرمان را لمس کنیم و قدر بدانیم تا اینکه فردا روزی با حسرت سنگ قبرشان را لمس کنیم.
هنوز هم که هنوز است دعای خیر پدرم را پشت سر خودم حس میکنم و اعتقاد دارم هیچ دعایی مانند دعای پدر و مادر در حق فرزند اجابت نمیشود. الان هم که بر سر مزار پدرم حاضر می شوم خدا را هزاران بار شکر می کنم که می توانم کنار پدرم باشم. خدا را شکر که بی معرفت نشدم و قدرشناس پدر و مادرم هستم. خدا وکیلی بیایید نسبت به پدر و مادرمان بی خیال نباشیم.