به گزارش خبرگزاری فارس از شیراز، صدای برخورد زنجیرها به گوش می رسید، به در زل زدم، متهمین وارد اتاق شدند.
به ترتیب «محمد ر، سید نعیم، محمد رامز، مصطفی ج ا» روی صندلی های ردیف اول نشستند.
محمد رامز دستی به صورتش کشید و سرش پایین بود. محمد ر به محمد رامز نگاهی انداخت و آرام مشغول صحبت با او شد. سید نعیم به محمد رامز خیره شده و حرف هایش را گوش می کرد. مصطفی، چشمان پف کردهاش را می مالید.
آیه ای قسمت بالای جایگاه قاضی نوشته شده. رئیس دادگاه آیه را خواند. آیه ۸۰ سوره الإسراء است.
وَقُل رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلْطَانًا نَّصِیرًا
قاری به جایگاه آمد و رئیس دادگاه گفت آیات ۱۵۱ تا ۱۵۵ سوره ی بقره را بخواند. همان آیاتی که رهبری در دیدار با خانواده شهدای شاهچراغ خواندند. از اهمیت رسانه گفتند که رهبری به فاجعه حمله به خانواده دکتر طاهری اشاره ای داشتند که رسانه به آن نپرداخته است.
نماینده دادستان اتهامات محمد رامز را خواند.
محمد رامز به دستور قاضی به جایگاه آمد و پلیس زندان، دستبند و پابند او را به درخواست قاضی باز کرد. دو دختر و یکی از پسرهای شهید آزادی وارد اتاق شدند.
قاضی از محمد رامز مدت حضورش در ایران و نحوه ورودش را پرسید.
محمد رامز گفت: از راه غیر قانونی وارد ایران شدم. دفعه اول به دستور هیچ کس نبوده و با خانواده آمدم، دفعه دوم به دستور عبدالله سعید.
سال ۹۷ توسط دایی اَم «وکیل احمد عثمانی» عضو داعش شدم. دایی قبلاً جزء فرماندهان طالبان بود ولی بعدا عضو داعش شد. در منطقه داعشیها حضور نداشت فقط ارتباط با داعش داشت، ۱۰، ۱۲ روز آموزش نظامی دیدم در ولایت جوزجان، یه تاجیکستانی و یه داخلی [افغانستانی] به ما آموزش اسلحه دادند.
یادم نمیاد چند نفر بودیم. در اداره منفجرات، مهمان بودم و تایید نمی کنم که گفتین دائم آنجا بودم. آموزش نظامی آنجا ندیدم، برای شاهچراغ آموزش ندیدم.
قاضی رو به محمد رامز گفت: فیلمت موجوده که گفتی اغتشاشات، زمان خوبی بوده برای عملیات، پس اطلاع داشتی از عملیات.
رامز گفت: نه، اطلاع نداشتم.
قاضی از روی اظهارات محمد رامز خواند: به عبدالله گفتم برم شاهچراغ برای چی؟ بهش گفتم جای دیدنی هست. عبدالله گفت دیوانه! برای عملیات میگم.
محمد رامز در جواب، جمله تکراری خود را گفت: بعد از بیعت در جریان قرار گرفتم.
رئیس دادگاه پرسید: اسلحه به چه کار میآد؟
محمد رامز کمی جا به جا شد و گفت: جز کشتن هیچی! سلاح جنگی هست.
_سلاح جنگی برای چیه؟
محمد رامز دستش را در هم فشرده.
_ در جریان عملیات نبودم حاج آقا. حامد گفت اسلحه برای چیه؟ گفتم نمی دونم! شاید برای تو باشه. حامد به من گفت قرار بوده جلیقه انتحاری به من بِدَن.
قاضی خودکارش را روی میز گذاشت و گفت: پس در جریان بودی، جلیقه انتحاری برای شکار که نیست...
محمد رامز گفت: آن لحظه مطلع شدم.
_اگر سوءنیتی نداشتی، چرا تمامی اطلاعاتت در اینستا و تلگرام حذف کردی؟
محمد رامز گفت: ترسیده بودم، از قبل سوءنیتی نداشتم فقط ترسیده بودم، قبل عملیات حذف نکردم. وقتی که برسم [رسیدم] تهران، مطالب را پاک کردم که خواستند ریپورتم کنند، مطلبی نباشه.
_انگیزه ات از عضویت در داعش چه بود؟
_دایی اَم عالم بود. دعوتم کرد و گفتم بهتر از من می داند و عضو شدم.
_هدفت چی بود؟
_اجرای احکام شرعی در افغانستان
روایت زهرا قوامی فر و عبدالرسول محمدی از جلسه سوم دادگاه رسیدگی به اتهامات عاملین حمله تروریستی به حرم مطهر شاهچراغ
پایان پیام/خ