به گزارش مشرق، دوران پساآشوب، فرصتی بوده برای مراکز فکری و کارشناسان ضدایرانی تا علت شکست آشوبهای اخیر و پروسه مورد نظرشان آسیبشناسی شود و با گزارشهای خود روشها و راهبردهایی برای تقویت نگاه غرب برای تحقق آنچه که انقلاب در ایران میخوانند ارائه کنند. علی واعظ یکی از کارشناسانی است که در دولت قبل به ایران رفت و آمد داشت و با توجه به سابقه امنیتی او، گزارههای پیشنهادیاش را با دقت بیشتری باید خواند.
این مطلب، صرفاً جهت اطلاعِ مخاطبان، نخبگان، اساتید، دانشجویان، تصمیمسازان و تصمیمگیران جهت اطلاع از نگاه اندیشکدههای غربی ترجمه شده و منعکسکنندهی مواضع و دیدگاههای خبرگزاری فارس نیست.
علی واعظ کیست؟
«علی واعظ» عضو ارشد گروه بینالمللی بحران، تحلیلگر جوان ایرانی-آمریکایی است که با وجود سن نسبتا کم، خیلی زود رشد کرد و به طور مشخص از حمایت عمیق و جدی محافل سیاسی و اطلاعاتی آمریکایی برخوردار است. او که مدرک کارشناسی ارشد خود را از دانشگاه «جانز هاپکینز» امریکا و دکترای خود را از دانشگاه ژنو سوییس گرفته، و پیش از ملحق شدن به گروه بینالمللی بحران، عضو «فدراسیون دانشمندان آمریکایی» در واشینگتن دی سی بود، از ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۰ دوره پست دکتری خود را در مدرسه علوم سیاسی کندی در دانشگاه هاروارد گذرانده است. آن چه که احتمال وابستگی واعظ به سیا را بالا می برد، جدای از تحصیل او در دوره پست دکتری دانشگاه هاروارد، سابقه همکاری او با سیا در سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۸ است. او در این بازه زمانی، خبرنگار «رادیو آزاد اروپا/رادیو آزادی» در سوییس بود. رادیو آزاد اروپا در زمان جنگ سرد آمریکا با شوروی توسط سیا راهاندازی شد و بودجه آن تا سال ۱۹۷۲ اختصاصا و البته مخفیانه توسط سیا تامین می شد. آن طور که در متن ترجمه گزارش ICG آمده، نقش آفرینی کلیدی این تحلیلگر جوان در جریان مذاکرات برجامی ایران، دسترسی او به تیمهای مذاکره کننده، ارتباط تنگاتنگ او با دولتهای غربی همه حیرتانگیز است و حکایت از آن دارد که واعظ یک مهره عادی نبود.
علی واعظ در گزارش اخیر خود که در نشریه فارن افرز هم منتشر شده، معترف است فعلاً تظاهرات نتوانسته است انقلاب را در خیابانهای ایران رقم بزند. واعظ ادعا میکند این تظاهرات گستردهترین و ادامهدارترین چالش را برای جمهوری اسلامی در طول چند دهه گذشته رقم زده و این آشوبها با هدف براندازی در نظام سیاسی جمهوری اسلامی انجام شده و انجام اصلاحات را نوعی توهم میداند و تحلیلش از وضعیت فعلی مبتنی بر عدم وجود هیچ نقطه امیدی است.
علی واعظ به آسیبشناسی پروسه آشوبهای اخیر و عدم تحقق انقلاب پرداخته است و چند دلیل برای عدم موفقیت و چند راهکار برای پیشبرد مسیر ضدایرانی ارائه کرده است.
واعظ چه میگوید؟
انسجام و عدم گسست در لایه بالایی حکومت ایران، عدم یکدستی معترضین که سن کمی دارند، جنبش بدون رهبر و اتمی شده، عدم حضور همراهان در کف خیابان، عدم الحاق اکثریت خاموش، عدم وجود جرقه جدید برای تحریک معترضین، بهجانهم افتادن اپوزیسیون خارج نشین از جمله مواردی است که به گفته علی واعظ مانع تحقق انقلاب شده است.
تلاش برای برهمزدن انسجام نخبگان نظام
علی واعظ همانند سجاد صفایی، عضو موسسه ماکس پلانک و همراستا با گزارش پارلمان بریتانیا از موانع عدم تحقق انقلاب را انسجام در لایه نخبگان و لایه بالایی حکومت ایران معرفی میکند و با توجه به تاکید مراکز و کارشناسان اندیشکدهای همینجا میتوان پیشبینی کرد که از اهداف آتی جریانهای ضد ایرانی تلاش برای ایجاد اختلاف و تفرقه در میان نخبگان نظام و به صورت ویژه در میان نیروهای انتظامی، نظامی، امنیتی و قضایی خواهد بود.
فشار حداکثری با پیروی از استراتژی دوی ماراتون
آنچه از گزارش علی واعظ بهعنوان عنصری امنیتی بر میآید روند فشار حداکثری بر ایران و تلاش برای انزوای ایران تداوم خواهد داشت؛ با این تفاوت که نگاه غرب به این روند، انتخاب روشی استقامتی (بلند مدت) همچون دوی ماراتون خواهد بود. از دیگر محورهایی که جریانهای ضدایرانی به دنبال آن خواهند رفت، ایجاد اتحاد میان اپوزیسون خارج نشین و رفع گسست میان آنهاست.
برنامهریزی برای تحریک جمعیت خاموش
نکته قابل توجه که شاید بشود از میان سطور گزارش علی واعظ استنتاج کرد، نیاز به وقوع حادثهای در ایران است که نقش جرقهای تحریک کننده (همانند آنچه در مسئله فوت مهسا امینی روی داد) داشته باشد تا بدنه همراه و بدنه خاموش در ایران را به کف خیابان بیاورند.
در ادامه، بخشهایی از گزارش علی واعظ ارائه شده است:
علی واعظ یکی از دلایل استحکام حکومت را انسجام در لایه بالایی جمهوری اسلامی میداند. او تاکید دارد هنوز هیچ نشانهای مبنی بر گسست در لایههای بالایی حکومت وجود ندارد. هیچ یک از مقامات بلندپایه از رژیم جدا نشده و فرار نکردهاند. خواص حاکم در جمهوری اسلامی، برخلاف حکومت شاه، در کوه های آلپ یا جنوب کالیفرنیا ویلا و خانه ندارند که به آنجا فرار کند.
این کارشناس گروه بحران بعد از توصیف شرایط ایران از نگاه و با تعریف خود، مردم ایران را به چهار گروه تقسیم کرد:
«انقلابیون»: اکثر آنها در سنین نوجوانی یا دهه بیست سالگی قرار دارند. این نسل هرگونه احتیاط را رها کرده است. باوجود اینکه به نظر میرسد این گروه در اقلیت باشد. این نسل مثل نسل گذشته از ریسک گریزان نیستند. آنها جنبشی را بوجود آوردهاند که رهبر ندارد و خودجوش است، شکل یکدست ندارد و اتمی شده است.
«همراهان نسل جدید»: گروه دوم، افرادی را شامل می شود که با معترضان نسل جدید ابراز همراهی میکنند، اما هنوز کاملا بسیج نشده اند. این گروه، عمدتاً متشکل از طبقه متوسطی است که شمار بیشتر آنها در میان سالی قرار دارند و درنتیجه درباره تغییرات بنیادی در شرایط نبود گزینه جدی، به شدت ملاحظه دارند. این گروه از پیامدهای بروز تقابل با نظام ایران در خیابانهای ایران به شدت میترسد. این گروه سبب شدهاند یک دور واهی برای جنبش اعتراضی شکل بگیرد. اگر تظاهرات به حامیان انبوه لازم دست نیابد و چشم انداز مثبتی برای آینده ترسیم نکند، بعید است اکثریت خاموش به این جریان اعتراضی ملحق شوند.
واعظ در گزارش خود تاکید دارد بدنه «همراهان نسل جدید» اگر به تظاهرات نپیوندد، جمعیت معترض انبوده نخواهد بود و این موجب میشود اکثریت خاموش به جریان اعتراض ملحق نشود. یکی از راهکار ارائه شده توسط واعظ پیوستن بدنه همراه به معترضین و در نتیجه فعال شدن اکثریت خاموش است.
واعظ جرقه جدیدی (همچون فوت مهسا امینی) را پیشنهاد میدهد تا این دو بخش از جامعه فعال شود و به خیابان بیاید.
«حامیان نظام»: این گروه، از حامیان حفظ وضع موجود هستند که از سبک زندگی خود دفاع میکنند.
«ایرانیان مقیم خارج از کشور»: آنها به صورت بی سابقه در چهار دهه گذشته در کنار هم قرار گرفته اند تا از معترضین در داخل ایران حمایت کنند. آنها با اقدامات خود توانستهاند حمایت بینالمللی را برای اهداف معترضین داخل کشور جلب کنند. معرفی ایران به عنوان یکی از بزرگترین تهدیدات برای صلح و امنیت بین الملل، از اقدامات این گروه است. ناتوانی این گروه در اتخاذ رویکردی جامع در مسیر مبارزه با جمهوری اسلامی و تحمل نکردن افرادی که نگرش متفاوت درباره آینده ایران دارند، سبب شده جریان مخالفان دچار چند دستگی شود. فعالان عرصه سایبری به گونهای نادرست سیاست گذاران و اندیشمندان را به سمت خودشان می کشند آنهم درحالیکه ایرانیان مقیم خارج از کشور برای کسب امتیاز در این شرایط و به دست آوردن «ردای منجی» به جان هم افتاده اند. شماری از ایرانیان مقیم خارج از کشور از شعار «زن، زندگی، آزادی» به عنوان ابزاری استفاده میکنند تا اقدامات انتقامجویانه خود را علیه دیگر ایرانیان مقیم خارج از کشور پیش ببرند. دوری گزیدن این گروه از روامداری و شیفتگی آنها به استفاده از شیوههای غیردموکراتیک، دقیقا یادآور استبدادگرایی است. همین نگرش به تقویت فرهنگ استبداد کمک میکند که ممکن است پس از جمهوری اسلامی نیز همین فرهنگ استبداد باقی بماند.
علی واعظ به دولت آمریکا پیشنهاد میدهد از برنامه هستهای ایران غافل نباشد. واعظ نسبت به سرنوشت سه تبعه آمریکایی هشدار میدهد و تاکید میکند خودداری از دیپلماسی با ایران، سبب خواهد شد ایران از «نقطه بدون بازگشت» عبور کند و سلاح هستهای بسازد.
واعظ در راهبرد خود تاکید دارد مبارزه با ایران را باید به سبک دوی ماراتون و به صورت استقامتی ادامه و نباید همچون دوی سرعت در پیشبرد اهداف علیه ایران تعجیل داشت. فشار حداکثری بر ایران و تلاش برای انزوای کشور در بلند مدت مسیری است که از سوی آمریکا و اپوزیسیون خارج نشین پیگیری میشود. او البته معترف است که نمیداند این حجم از فشار بر ایران چه تاثیری بر ترکیب جامعه ایران خواهد گذاشت.