به گزارش همشهری آنلاین حاج منصور ارضی به سر خیلی از مداحان کشور حق پدری و استادی دارد. شاید اغراق نباشد اگر بگوییم تمام کسانی که در دهههای گذشته به صدایشان گوش سپردهایم و گریه کردهایم و سینه زدهایم، شاگردی حاج منصور ارضی را کردهاند و امروز هم وامدار او هستند. پس نشستن پای درس حاج منصور حلاوتی دارد که باید تجربه کنی. وقتی شنیدم که این مداح پیشکسوت در مؤسسه فرهنگی هنری قدیمالاحسان کلاس آموزش مداحی برگزار میکند، خودم را به جلسه رساندم. در یک اتاق سی چهل متری تعدادی جوان و نوجوان نشستهاند، هر کدام یک برگه به دست گرفتهاند و شعری را با آموزشهای استاد جلسه همخوانی میکنند. بعد از آموزشهای فنی اول جلسه، حالا نوبت حاج منصور است که روی صندلی بنشیند و با مداحان جوان صحبت کند. خلاف انتظارم، بیشتر صحبتهای حاج منصور معرفتی است؛ او با دلسوزی عمیق و مهربانانهای، حاصل تجربیات طولانی خود را با آنها به اشتراک میگذارد و بیشترین توصیههای او اخلاقی و معرفتی است. اگرچه شنیدن این نصایح و توصیهها با صدا و لحن خود حاج منصور ارضی حال دیگری دارد، اما توصیه میکنیم اگر مداح هستید یا ارادتی به دستگاه اباعبدالله (ع) و حضرات معصومین (س) دارید، این فرازها را بخوانید.
نوکری، نیاز به طهارت دارد
من با گفتن و یادآوری احکام در این جلسات اظهار فضل نمیکنم. قبلاً هم درباره مسائل شرعی در کلاسهای مداحی گفتهام. ولی این مهم است که از چه کسی تقلید میکنید. دیدی یک عده توی هیأت میگویند «ما از هیچکس تقلید نمیکنیم. تقلید چیست؟!». اینها یهودیهای امت هستند. اگر دوست داشتید بروید روایتش را هم پیدا کنید. پس ما وقتی که میگوئیم غسل، در نوکری و طهارت نوکری، یعنی ما یک کارهایی کردهایم که باید از سر و کله تا نوک پامان را شستوشو بدهیم. توبه میخواهد. این غسل، غسل توبه است. باید ببینیم چه ایرادی داریم و آن کثیفی را با غسل توبه رفع کنیم. مثلاً بنده که با شما صحبت میکنم خیلی کتابی و مؤدبانه صحبت میکنم، ولی با دیگران خیلی بی مبالات و بی توجه. این نیاز به غسل دارد. باور نمیکنید؛ من چندشب به یکی پیش پیغام دادم که زیاد خوب نبود. خودم فهمیدم. ناگهان چشمهایم را باز کردم و دیدم اذان صبح است. کم اتفاق میافتد که من بعد از اذان بیدار شوم. اثرش اینقدر سریع است.
به آقا گفتم میشود من قمه بزنم؟ گفتند نه، من هم گفتم چشم!
عزیزان! یک وقتهایی اشتباهاتی میکنیم که دستگاه امام حسین (ع) را بههم میریزیم. من خودم قمهزن بودم؛ آقا که فرمودند قمه نزنید، مرجع تقلید من بعد از امام خمینی حضرت آقا هستند، رفتم خدمتشان. گفتم من سردردهای وحشتناکی دارم؛ میشود من یواشکی بزنم؟! گفتند نه. گفتم نوکرتم. حاضرم سردرد بگیرم ولی دیگر قمه نزنم. دارم تقلید میکنم دیگر. تقلید یعنی چی؟ یعنی مطیعا لأمر مولا. مدام روضه ابالفضل بخوانیم، ولی مطیع امر مولا نباشیم. به چه دردی میخورد؟ میخواهم به شما بگویم خیلی چیزها هست که ما به خاطرش باید غسل کنیم. یعنی از آن خواندنهایمان کلاً توبه کنیم. شما الآن جواب زن و بچه را بد میدهی، بعد شب میآیی بخوانی، آب روغن قاطی میکنی. هی چایی میخوری، هی آبجوش میخوری، اما نمیشود؛ آن گندکاری که توی خانه کردهای با این چیزها پاک نمیشود. همه به هم ربط دارد بچهها. خوانندگی امام حسین (ع) آنقدر ظریف است که از شیر هم لطیفتر است. یک قاشق چرب بزن توی شیر، سریع میبُرَّد. دستگاه امام حسین (ع) هم خیلی لطیف است. اگر نمیتوانی با این لطافت کنار بیایی بهتر است که ولش کنی. گردن من! امام حسین (ع) خواننده نمیخواهد. اما اگر میخواهی بیایی، یادتان باشد یک شغلی دارید که از همه شغلها ظریفتر، لطیفتر و حساستر است. باید تمام خواستههای نفسانیام را زیر پا بگذرام برای اینکه مجلس امام حسین (ع) را بگردانم.
چقدر خوب است قبل از خواندن هم غسل کنیم
باید حواستان باشد که توی این مسیر چند دفعه میخوابید؟ امام حسین (ع) هی دستت را گرفت، باز خوابیدی. خودت را زدی به خواب. چند دفعه میخوابی؟ خیلی مهم است. بعدها متوجه میشوی که امام حسین (ع) خیلی جاها دستمان را گرفته است. «کم من ثناء جمیل لست اهل له نشرته» … اصلاً ما اهلش نبودیم، تو به ما لطف کردی. چقدر خوب است که آدم حتی قبل از خواندنش هم غسل کند؛ غسل توبه. خدایا تو میدانی من چه گناهی کردم؛ من را ببخش.
باید خودمان را خاکسار کنیم
حالا آمدیم برای وضو و غسل شرایط و مکان و زمان نبود. چکار باید بکنیم؟ باید تیمم کنیم. یعنی خاکمال کنیم خودمان را. خاکسار کنیم. خضوع داشته باش در برابر مردم. اینهمه مردم آمدند پای منبرت؛ حالا میخواهی چهار خط شعر بخوانی، ولی ناز میکنی. اینجا تیمم تو همان خاکساری است. چه زمانی باید خودمان را خاکمالی کنیم؟ کجا؟ این کله را. این کله بوی قورمهسبزی گرفته است. یک ذره باد دارد. دو خط میخوانم، مادرم میگوید حسن برو نان بگیر. میگویم برو بابا، کار دارم، میخواهم بروم هیأت! یک جوری برخورد میکنیم که مادرم میگوید من این را به دنیا آوردم؛ حالا ببین چقدر پررو شده! البته مادرها به روی آدم نمیآورند ها. خلاصه این کله که باد دارد، باید تیمم کنی. نمیتوانی همینطور پر باد بروی هیأت. باید خاک بر سر شوی. خودتان میفهمید من چه میگویم… اگر نفهمیدید بنویسید، بعد از مردن ما میفهمید. چه خاک بر سر شدم؛ نه حضرت زهرا (س) به من توجه کرد، نه امام زمان (عج) عنایتی کرد. من الکی دارم فقط صدام را رها میکنم. مثل بعضی دوستان که شبهای جمعه به دعای ما میآمدند ولی رفتند خارج و آنجا میخوانند، از امام حسین (ع) هم میخوانند، ولی به قول قدیمیها با مزقون! میگوید اگر آهنگ نباشد نمیتوانم بخوانم. چرا حرف گوش نکردند؟ چرا بعضیها حرف گوش نمیدهند؟
بهترین زمان روضه و هیأت صبح است
هر چیزی در عالم بخواهی اجرا کنی، وقت دارد. من میگویم باید بفهمیم که روضه خواندن برای امام حسین (ع) هم مثل نماز است. وقت دارد. آداب دارد. چه وقتی؟ ساعت دو بعد از شب؟ حالا شب عاشورا و تاسوعا را کار ندارم. شب اربعین را کار ندارم. ولی چرا باید دو تا سه نصف شب برویم هیأت؟ یا داریم کسانی را که یک نمازشان را قبل از هیأت میخوانند و یک نمازشان را بعد از هیأت! حالا این کیست؟ خواننده است! خواننده کیست؟ خواننده خودش! آمده خودش را نشان بدهد. اینکه ما میگوئیم نماز وقت دارد، خوانندگی هم وقت و آداب دارد. ما باید یک وقتی با خدا حرف بزنیم. هرچیزی وقت دارد. صحبت با امام حسین (ع) هم وقت دارد. کسی که میخواهد فتح الفتوح کند، دلها را به سمت خدا مایل کند، باید داخلیاش درست باشد. وقت هیأت چه زمانی است؟ گفتهاند بهترین زمان صبح است. صبح همه مستمعین شما پنج شش ساعت خوابیدهاند، پنج شش ساعت گناه نکردهاند، وقتی که میآید یک حال بهتری با خدا، با امام حسین (ع)، با امام زمان (عج) دارد. حالا نه؛ متداول است که شب یا بعدازظهر هیأت بگیریم. خب این از وقتش گذشته است دیگر. چه خوب است هیأتی که یا با نماز شروع شود، یا بعد از هیأت نماز اول وقت بخوانند. این نشان دهنده این است که شما به وقت توجه دارید.
مداحها سعی کنند قبل از روضه در هیأت حاضر باشند
قرار هم نیست که سگدو بزنید. از این هیأت به آن هیأت! کی گفته است؟ چه سندی دارید؟ سعی کنید برای یک هیأت وقت بگذارید، ولی خوب وقت بگذارید. میگوید وقت روضه شما این است، شما هم سعی کن یک ربع بیست دقیقه قبل از روضهات آنجا باشی. خود من که همیشه سعی میکنم قبل از اینکه آدمها بیایند توی مسجد حاضر باشم. رفقا دیدهاند. چرا؟ چون همه جریانات را مشاهده میکنم، مشکلات هیأت را متوجه میشوم. میدانم هیأت چه زمانی شروع میشود، تازه از آن هم زودتر میآیم. چرا؟ احترام میگذارم. شما وقتی اول وقت نماز میخوانی، یکی از خاصیتهایش این است که به خدا احترام میگذاری. من آمدهام منتظرت هستم. پیامبر یک ربع زودتر توی مسجد مینشست و به بلال میگفت به من راحتی بده، نفس من را چاق کن. حالا این اصطلاحات مال من است. آماده بود، منتظر بود. ماها توی هیأتهایمان اصلاً منتظر نیستیم. مردم منتظر خواننده هستند، میبینی مداح نیامده. چرا؟ سر راه رفته یک آبهویج بستنی بخورد. تازه از طرفی که خریده، یارو یهودی هم بوده! بعد میگوید چرا صدایم گرفت؟ اصلاً شما باید سوسیس کالباس بخورید؟ میپرسد پس حاجآقا چی بخوریم؟ عجب! اینکه علمای بزرگ ما به کمالات میرسیدند به این خاطر بود که تهذیب نفس داشتند، هر جایی غذا نمیخوردند، هر چیزی نمیخوردند. مواظب حلال و حرام بودند. اینها مهم است. تأثیر میگذارد روی خواننده.
با امام حسین (ع) زندگی کنید بچهها
شما وقتی معین کردی. اگر یارو بمیرد هم میگوید من قول دادهام، باید بروم. ضمن اینکه با ترافیک تهران اصلاً کسی نمیتواند از این طرف شهر به آن طرف شهر برود. پس باید به وقت احترام بگذاری و خودت را زودتر برسانی، نه اینکه وقتی دیر رفتی سر مدیر هیأت منت هم بگذاری. با هیأت عشق کنید. با امام حسین (ع) زندگی کنید بچهها. نگذارید امام حسین (ع) در حاشیه زندگیتان باشد. نمیگویم کسب و کار نکنید، نمیگویم دانشگاه نروید، همان چند لحظهای که با هیأت و دستگاه امام حسین (ع) سر و کار دارید بدانید که امام حسین (ع) صدیق است؛ با صدق بیایید؛ ادخلنی مدخل صدق. اگر اینطوری باشد، یواش یواش صدایت هم تغییر میکند. اصلاً خودت تعجب میکنی که صدا نداشتی، اما حالا داری میخوانی. چی شد؟ آنها باید بهت بدهند.
مردم را به بازی نگیرید / یعنی چی شب تاسوعا و عاشورا میروی کربلا؟!
یک وقت بله، طرف مشکلی توی خانهاش به وجود میآید، زنگ میزند و میگوید «من امشب شاید نتوانم بیایم بخوانم. ببخشید؛ اینطوری شده». اینها عذر موجه است. ولی باور کنید بیشتر عذرهای ما بزمجه است، موجه نیست. یک هیأت دیگر به او گفته بیا، حالا میخواهد هیأت قبلی را بپیچاند. کجا میخواهی بروی؟ چرا داری بازی میکنی؟ مردم را به بازی نگیرید. ناگهان میبینی امام حسین (ع) رهایت میکند. من در این سالهای عمرم دیدهام خوانندههایی که دیگر نتوانستهاند. دیگر موفق نشدند که نشدند. فقط یک اسمی روی آنها مانده است. این حنجره با یک سرماخوردگی کاملاً بههم میریزد دیگر. خیال نکنید همیشگی است. برای موفقیت سندی نیست. برای موفقیت باید بندگی خدا را کرد. بندگی خدا هم اینجا تواضع و وقتشناسی شما در مسیر نوکری است. کسی که وقتشناس نیست، هروقت دلش بخواهد میرود، هروقت دلش بخواهد نمیرود، بعد تواضع الکی هم نشان میدهد و میگوید «نه دیگر آقایان هم هستند!». این دنبال نوکری نیست. یعنی چه؟ وظیفه داری. حالا یک وقت اتفاقاتی توی زندگی آدم پیش میآید؛ منظورم اینها نیست. تازه خدا همین موانع را هم میتواند برطرف کند. آن دفعه هم گفتم؛ خیلیها از وظیفه نوکریشان دست برمیدارند، میگویند بله، امام حسین (ع) ما را طلبیده، الآن ما در کربلاییم، در نجفیم. این حرفها چیست؟ تو باید بررسی کنی چه شده است که امام حسین (ع) کاری کرده تو از هیأتی که در آن رشد کردی دور شوی. زمان طاغوت نیست که شما هجرت کنید! اصلاً این چیزها توی دستگاه امام حسین (ع) نیست. من تمام کلکها را میدانم. اینها را از ذهنتان پاک کنید.
نوکر از زائر به امام حسین (ع) نزدیکتر است
ما قرار نیست زائر باشیم؛ ما قرار است نوکر باشیم. نوکر فقط کار میکند. نوکر نزدیکتر از زائر است. ولی بعضیها نه؛ میبینی دهه اول محرم میروند کربلا. آقا کجاست؟ کربلاست. ده بیست نفر هم دنبال او راه میافتند و میروند. پس وظیفه اینجا چه شد؟ من تو را گماشتم برای نوکری این درگاه، تا اینجا بخوانی. کربلا چکار داری؟ بله؛ اربعین همه میروند، شما هم برو. ببین چقدر ظریف است. سخت استها! اگر میبینی نمیتوانی همان بندگی خدا کن، گریه هم بکن، روضه هم برو، ولی نمیخواهد خواننده امام حسین (ع) باشی. میخواهی چکار؟ نوکری سخت است بچهها. دارم به شما میگویم که ما توی این راه ماندهایم...
خیلی وقتها با نجاست باطنی روضه خواندهایم...
اگر بدون اجازه به یک هیأت رفتی، برو یک گوشه بنشین. بگو من آمدهام استفاده کنم. بعضیها هم هستند که کیف میکند یک مجلسی به هم میریزد. من دیدهام زمان قدیم؛ قبل از انقلاب خواننده با خواننده درگیر شد. چاقو را وسط هیأت برداشت زد بهش. چی شد؟ توی هیأت! توی بازار یک هیأت دیگر میرسید، آمد که زودتر از هیأت قبلی رد شود، وگرنه باید صبر میکرد تا دستهجات دیگر رد شوند، یک دفعه پرچمها افتادند وسط بازار. چوبهای پرچم شروع کردند به زدن همدیگر! این چه هیأتی است؟ ببینید امام خمینی (ره) چکار کرده با ما. تمام این بساطها جمع شد. هیأتیها را زنده کرد، روحانیون را زنده کرد، خوانندهها را زنده کرد، دین خدا را زنده کرد. عزیزان! اگر توجه نکنید، میبینید توی ورطهای میافتید که نه به قولهایی که دادید میرسید، نه به نمازتان میرسید؛ وضو نگرفته رفتهای بالا و داری میخوانی. تازه یادت میافتد که «ای بابا، قرار بود غسل هم بکنیم! طهارت ظاهری هم نداریم». این خیلی بد است. حتی اینجا هم که میآیید طهارت داشته باشید. مگر میشود ما توجه نکنیم؟ اگر گناهی کردیم، باید توبه و طهارت کنیم. وگرنه اینطوری است که اشکت نمیآید. باید نجاست را پاک کنی. خیلی وقتها من با نجاست روضه را خواندهام. بعداً فهمیدهام خیلی بد شد… خیلی بد شد… داستان نوکری داستان والایی است.
مداح و خوانندهای که باب دل شبکههای خارجی و ضدایرانی صحبت میکند!
حالا مثلاً اغتشاشات شده، یا بعد از اغتشاشات اقتصاد مردم را از داخل و خارج زیر فشار قرار دادهاند؛ مداح و هیأتی ما شده خدای دلار. خب ما هم باید آلوده شویم؟ ما هم باید یک چیزی بگوییم؟ «این هم شد مملکت؟!». چی شد؟ شما چکارهای؟ «من خواننده امام حسینم! دارم تبیین میکنم، انتقاد میکنم». اصلاً بهت میآید؟ حالا میخواهی انتقاد کنی؛ چطوری؟ اینطوری؟ مرجع تقلیدش انتقاد کرد، فقط آقا را مورد حملهاش قرار داد. مگر میشود؟ حرفهایی که زدند پخش شد دیگر. نیاز هم نیست اسم ببریم. مثلاً طرف میگوید «با کمیته امداد که نمیشود مملکت را چرخاند!». اگر ما تطهیر نکنیم، اضاله نجاست نکنیم، تطهیر باطن نکنیم، کارمان مشکل پیدا میکند. این راه خیلی ظرافت دارد. ببینید؛ یک خواننده پیدا میشود یک چیزی میگوید، تمام سایتها و شبکههای خارجی از آن استفاده میکنند. حالا چطوری میخواهی جمع کنی این آبرو را؟ آبرویی که امام حسین (ع) به ما داده است.
برای پول مداحی نکن / اگر امام حسین (ع) را به پول نفروشی، حضرت تأمینت میکند
امام حسین هیچوقت نگفته تو تمام زندگیات را وقف هیأت کن. همین میشود که فلان مداح به مسئول هیأت میگوید باید اینقدر پول بدهی! مسؤول هیأت میگوید بابا ما پول قند و چای هیأتمان را هم به سختی جور میکنیم. میگوید همین که هست! نمیتوانیم مفتی بخوانیم! در صورتی که این برای خداست. ما برای خدا را میگوئیم مفتی. من میخواهم با شما رک صحبت کنم. باز هم میگویم؛ تو اگر توانستی امام حسین را به پول نفروشی، امام حسین میتواند تو را تأمین کند. این خیلی مهم است. اگر چنانچه این را رعایت کنیم به نتیجه میرسد. حالا یک وقت دنبال کار میروی، ولی استثنا کار پیدا نمیکنی. این استثنا است. اما وقتی تو یک جایی قول دادی، باید بروی. وقتی برای پول بروی بخوانی، آخر یک جایی قاطی میکنی؛ مثل آن طرف که موقع دعا گفت خدایا همه مریضها را بکش! خب این از بس خوانده، دیگر قاطی کرده.