برترینها: برخی رسانهها و اکانتهای توئیتری در روزهای گذشته برای توصیف وقایع مدارس دخترانه در ایران از اصطلاحی استفاده میکنند که موجب بحث و جدلهای زیادی شده، رسانههایی مثل کیهان این مسمومیتها را صرفا یک وضعیت روانی توصیف کردند و اصل ماجرا را به نوعی کتمان کردهاند. البته یک مقاله که چند روز پیش در بیبیسی منتشر شد هم به این مباحث دامن زد، مقالهای که اسم فرانک عمیدی پای آن بود، آنجا هم نوشته بودند که این صرفا یک وضعیت روانی است! در هر صورت از قشر انکارکنندگان، یادداشتی از روزنامه فرهیختگان را اینجا گذاشتیم و از مخالفان این انکار هم یادداشت مهدی تدینی از پیج «تاریخ اندیشی» را اینجا آوردیم
فرهیختگان با استناد به منابع خارجی نوشت: به گزارش psychologytoday، حوادث اخیری که در مدارس دخترانه ایران رخ داده و هنوز هم شاهد تکرار هر روزه آن هستیم، تکرار حوادثی است که نمونههای آن را در سال 2009 در افغانستان و در 1983 در کرانه باختری شاهد بودهایم. مسمومیتهای ناشی از تنفس گازهای سمی که ماحصل آن بروز علائم مشابهی چون سردرد، حالت تهوع، سرگیجه و از دست دادن هوشیاری دانشآموزان دختر بوده است. تشابهاتی که بین حوادث ایران، افغانستان و کرانه باختری رخ داده، ذهن را به فرضیه خرابکاری و نشانه رفتن جایگاه حضور زنان و دختران در دل جامعه میکشاند. در وقایع اخیر شاهد موجی از گزارشها از مسمومیتهای دختران مدرسهای بودیم که از نوامبر 2022 (آذر ماه 1401) آغاز شد و هرکدام از آنها نگرانی والدین و التهاب ایجادشده در جامعه را افزونتر کرد. فرضیههای مختلفی در این زمینه مطرح شده اما مسالهای که در این بین وجود دارد، پیدا نشدن عامل این حملات است.
به گزارش BBC، شرایط پراسترسی که طی ماههای گذشته و بهویژه هفتههای اخیر نسبت به مسمومیتهای پیاپی در مدارس گزارش شده، به خودیخود میتواند زمینهساز بروز این قبیل علائم روانی در دانشآموزان باشد. این نظریه درحالی قوت گرفته که پروفسور سمشناسی محیطی دانشگاه «لیدز» عنوان کرده بررسی نتایج آزمایش خونهای گرفتهشده از دانشآموزان دختر ردپایی از سم را نشان نداده است. با وجود این، او معتقد است که با توجه به نتایج بهدست آمده، بعید بهنظر میرسد یک عامل عصبی یا سم ارگانوفسفات که در آفتکشها به کار میرود، مسئول بروز این مسمومیت باشد.
روانپزشک و اپیدمیولوژیست کالج سلطنتی لندن با بیان چند عامل اصلی اپیدمیولوژیک به این موضوع اشاره کرده که این موارد زنجیره مسمومیتزا بهشمار نمیرود اما درعوض میتوان آن را یک «بیماری روانزاد جمعی» یا «هیستری جمعی» دانست. در این بیماری علائم مشترک در گروهی از افراد دیده میشود بدون اینکه عاملی زیستی برای آن پیدا کرد. شیوع چنین مواردی در کشور با توجه به این واقعیت که پیش از این بارها این اتفاق در مدارس دخترانه بهمراتب بیشتر از مدارس پسرانه رخ داده، میتوان اینگونه نتیجهگیری کرد که شواهد بهسمت یک بیماری روانی سنگینتر است.
ماهیت این علائم و بهبودی بیشتر بیماران بعد از مدتی کوتاه میتواند دلیل بر این مدعی باشد. در مواردی از «بیماری جامعهزاد جمعی» نیز علائمی که افراد تجربه میکنند کاملا واقعی است اما دلیل اصلی آن اضطراب حاکم شده بر بدن است، درحالیکه از مسمومیت هیچ خبری نیست. مراحل اولیه مسمومیت در بسیاری از موارد با علائم این دو بیماری مشترک است، بهطوریکه ضربان قلب بیمار بالا میرود، فرد احساس بیحالی و غش کردن پیدا میکند، رنگپریده میشود، دچار معده دردهای عصبی میشود و در بدن خود احساس لرزش پیدا میکند. این علائم از عفونت تا مسمومیت یا اضطراب جمعی را دربرمیگیرد. محققان با توجه به شرایط پراسترسی که در ماههای گذشته در کشور حاکم بوده، دور از ذهن نیست که این عارضه به دلیل قرار گرفتن در چنین اوضاعی ممکن است رخ داده باشد.
مهدی تدینی نیز در یادداشتی ضمن تعریف «هیستریِ جمعی» نوشت: چند روزی است که در توضیح مسمومیت دختران در مدارس عدهای تعبیر «هیستری جمعی» (mass hysteria) را مطرح کردهاند و طبعاً چون توضیحی کاربردی به نظر میرسد، بر شمار مدعیان آن هم اضافه شده است. ادعای «هیستری جمعی» مغالطهای آشکار است و توضیح آن هم بسیار آسان است. ادعای هیستری جمعی مغالطه است، زیرا تقدم و تأخر زمانی را تحریف میکند و نشانی غلط میدهد. مسئله بسیار ساده است: هیستری جمعی، حتی اگر رخ دهد، خود یک «عارضۀ جانبی» است؛ یعنی خود «معلول» است و نمیتوان از معلول برای توضیح «علت» استفاده کرد. به کار بردن معلول برای توضیح علت مصداق دور باطل و نوعی مغالطه است. بگذارید کمی بیشتر توضیح دهم.
هیچ بعید نیست وقتی برای مدتی طولانی حملاتی شیمیایی به مدارس صورت گرفت، وقتی حجم دادهها به حدی انکارناپذیر رسید و وقتی مسجل شد یک عامل واقعی ــ اما هنوز ناشناخته ــ به جان دخترها افتاده است، جو «هراس جمعی» پدید آید و تازه زمینۀ روانی برای پنیکِ جمعی (mass panic) و هیستری جمعی فراهم آید. البته متخصصان حوزۀ «روانشناسی جمعی» باید در این باره توضیح دهند، اما کسانی هم که ایدۀ هیستری جمعی را مطرح میکنند، تا جایی که من دیدهام روانشناس نبودهاند. اما «عقل سلیم» و «امور معقول» نیاز به دانش تخصصی ندارد. هیچ دانشی در تضاد با عقل نیست؛ بلکه اصلاً مبتنی بر عقل است.
بنابراین، اول باید یک عامل واقعی معضلاتی جمعی را پدید آورد، پس از آن این امکان وجود دارد که در موارد هم (آن هم نه همۀ موارد! بلکه در برخی موارد) هیستری جمعی یا پنیک جمعی پدید آمده باشد. بنابراین، «هیستری جمعی» هیچ چیز را توضیح نمیدهد، بلکه صرفاً خود یکی از عوارض جانبیِ یک مشکل دیگر است. این یعنی یک «علت» پیشتر وجود داشته، مدارس زیادی را درگیر کرده، آنگاه منجر به مواردی از پنیک هم شده است... پس خود پنیک معلول است. حال چرخاندن این معلول و گذاشتن آن در جای علت چیزی مگر مغالطه نیست.
بهترین مثال نزدیکی که میتوانم بیاورم شیوع کرونا بود. افراد زیادی بودند که به ویژه در ماههای اول کرونا دچار هراس میشدند و حتی نشانگان بیماری را در خود حس میکردند. اما اول یک بیماری همهگیر آمد، جان هزاران نفر را گرفت و همین باعث شد عدهای دچار حملات روانشناختی از این نوع شوند. در اینجا هم همین است. هیستری جمعی نامحتمل نیست، اما خود یک عارضۀ جانبی است، نه توضیح این مسمومیتها. بهتر است با بازی با واژگان تخصصی در ایجاد آگاهی اختلال ایجاد نکنیم.