سیاست آمریکا در قبال ایران در چهل و دو سال گذشته با شکلگیری انقلاب اسلامی همواره مبتنی بر "چماق و هویج" بوده است. هر یک از دولتهای جمهوریخواه و دموکرات بر یکی از این دو اهرم در دوره خود بیشتر تمرکز داشتند اما هیچ وقت یکی از این دو اهرم را به تنهایی به کار نگرفتند چرا که ایران بازیگری در سطح منطقه و دنیا نبود که بتوان با آن با یکی از این اهرمها مقابله کرد. موقعیت سیاسی، امنیتی، تاریخی و فرهنگی ایران در خاورمیانه و در حوزه کشورهای خلیج فارس و نیز در همسایگی آسیای میانه و قفقاز به قدرت های بزرگ به ویژه آمریکا اجازه نمیداد رویکردی صرفا سلبی یا ایجابی با آن داشته باشد.
از دو دهه پیش با وجود اینکه آمریکا تلاش کرد حضور رسمی و فیزیکیاش را در منطقه و خاورمیانه کاهش دهد، باز هم نتوانست سیاست کلی خود در قبال ایران را تغییر دهد. در این سالها آمریکا در سیاستش نسبت به عربستان، مصر، رژیم اسراییل، ترکیه به روشنی تغییراتی داد که نه تنها در سیاست های اعلامی بلکه آن را در اعمال سیاستها نیز شاهد بودیم و سرآغاز این تغییرات به دوره باراک اوباما نیز باز میگردد، اما در قبال ایران در حرف و عمل کمابیش همان سیاستی دنبال شد که از چهل و دو سال پیش دنبال شده است و حتی در برخی موضوعات از جمله در موضوع هسته ای و توانمندی موشکی و نظامی ایران شاهد عقب نشینی آمریکا از سیاستها و مواضعش بودیم.
یکی از سیاستهای ثابت ایالات متحده آمریکا علیه ایران در بیش از چهار دهه گذشته، تحریم و اعمال شدیدترین محدودیتهای سیاسی، اقتصادی، امنیتی و فرهنگی بوده است. این سیاست هر چند صدمات و خسارات زیادی را متوجه مردم ایران و دولت های مختلف در ایران کرده است اما همان قدر که در آمریکا بر آن تاکید شد، در ایران نیز برای مقابله با این سیاست، برنامهریزی و سیاست گذاری شد تا جایی که برنامههای کلان میان مدت و بلندمدت ایران در زمینه های مختلف مبتنی بر سیاست های تحریمی آمریکا و تحریم های بین المللی در نظر گرفته و اجرا شده است. ایران در تمام این سال ها در برابر رفتار و سیاست دشمن، سیاست مقاومت را در پی گرفت. شاید این سیاست در برخی برههها به درستی اجرا نشده یا موفق نبوده است اما در اصل این سیاست برای مقابله با تحریم های آمریکا تا کنون تغییری دیده نشده است.
تا قبل از دوران دونالد ترامپ، رییس جمهور خارق العاده آمریکا که حتی از سوی هم حزبیهایش برای دوره چهار ساله دوم تحمل نشد و از کرسی ریاست جمهوری در نوامبر ۲۰۲۰ به زیر کشیده شد، سیاست اعمال تحریم علیه ایران تا جایی اعمال میشد که به اصطلاح ایران "دردش" بگیرد و به تغییر رفتار ایران منجر شود، نه آنکه این درد را آنقدر افزایش دهند که از آستانه تحمل و تابآوری ایران فراتر رود به شکلی که یا طرف مقابل را از بین ببرد یا آن را در برابر درد قوی کند. آنچه تا کنون در رابطه با ایران و سیاست تحریم آمریکا به ویژه بعد از تحریم های حداکثری ترامپ شاهد هستیم، این است که ایران از آستانه درد عبور کرده است.
به گفته بسیاری از کارشناسان داخلی و بین المللی دیگر چیزی در چارچوب تحریم ها از سوی آمریکا وجود ندارد که ایران بخواهد از آن بترسد یا نسبت به اعمال و تصویب آن نگران باشد.
فشار حداکثری قرار بود در مدت زمانی کوتاه، کمتر از یک سال ـ ایران را با الگوها و مدل مدنظر آمریکا سر میز مذاکره بکشاند اما نه تنها این اتفاق نیفتاد بلکه ادامه این سیاست باعث شد آمریکا در دنیا بی اعتبار و جامعه جهانی برای اولین بار با سیاست های آمریکا در سطح کلان و نیز در رابطه با موضوع برجام و ایران مقابله کنند.
سیاست های آمریکا در قبال ایران از ابتدای انقلاب اسلامی همواره با همراهی و موافقت هم پیمانانش در سراسر دنیا و نیز در سازمان ملل دنبال می شد اما عبور آمریکا از مرز تعادل در عقلانیت و سیاست بین المللی و زیر سوال بردن نهادهای بین المللی موجب شد تا کشورهای جهان و نیز هم پیمانانش به ویژه هم پیمانان اروپایی این کشور با او همراهی نکنند و شاهد آن باشیم که آمریکا با وجود داشتن حق وتو در شورای امنیت، نتواند از این حق به نفع خود استفاده کند.
ملت و حکومت ایران در تمام سال های بعد از انقلاب هزینه مادی و معنوی زیادی در مقابل تحریم و فشار حداکثری آمریکا پرداخته است. این هزینه تا جایی رسید که آمریکا حتی در مقابل مسایل حقوق بشری و انسانی نیز از اجرای سیاست های خصمانه اش کوتاه نیامد و بدترین رفتارها را از خود در رابطه با نیازهای دارویی از جمله داروهای مورد نیاز برای بیماران پروانه ای نشان داد. آمریکا مانع سفر خانواده ایرانیان به آمریکا برای دیدن فرزندانشان شد و صحنه هایی بسیار تاریخی از این ممانعت را در فرودگاه های کشورش رقم زد تا جایی که جامعه جهانی و افکار عمومی نسبت به این رفتار واکنش شدید نشان دادند. ترور مقامات و دانشمندان ایرانی نیز از دیگر اقداماتی بود که آمریکا یک جانبه آن را دنبال کرد تا جایی که در قالب یک دولت تروریسم نسبت به ترور سردار قاسم سلیمانی از فرماندهان ارشد نظامی ایران در کشوری ثالث اقدام کرد.
اگر هدف آمریکا از تحریم، تهدید و فشار به ایران این بوده که ایران اهداف، ایدئولوژی و سیاست های کلان منطقهای خود را رها کند و مطابق با آنچه آمریکا مدنظرش است پای میز مذاکره بنشیند این هدف محقق نشده است، نه وقتی که برجامی وجود نداشت، نه وقتی که آمریکا از برجام خارج شد و تحریم ها علیه ایران بازگشت.
برجام، نزدیک ترین و در دسترس ترین موضوعی بود که می توانست در سیاست تحریم و فشار آمریکا علیه ایران تغییر ایجاد کند و در یک برهه زمانی مشخص شرایط را برای اعتماد سازی دو کشور فراهم کند، اما با شروع اجرای آن روشن شد که آمریکا تمایلی به اجرای تعهداتش به طور کامل و دقیق ندارد، این در حالی بود که دولت دموکرات باراک اوباما که خودش برجام را توافق کرده بود، متولی برداشتن تحریمها بود. این روند در دولت جمهوری خواه و تندروی ترامپ به جایی رسید که نه تنها از برجام خارج و تحریمهای گذشته را یک جانبه بازگرداند بلکه تحریم های حداکثری نیز علیه ایران اعمال کرد. با این حال اجرای متقاوت سیاست "تحریم" در نبود دموکرات ها در چهار سال گذشته موجب شد که این سیاست نه در برابر ایران که در سطح جهانی رنگ ببازد و به کارگیری استانداردهای دوگانه را بیش از پیش برای افکار عمومی دنیا روشن سازد.
تا تحریم و سیاست های خصمانه آمریکا علیه ایران ادامه دارد، مقابله با این سیاست ها در ابعاد مختلف و افزایش توانمندی ها در سطوح مختلف از سوی ایران ادامه خواهد یافت. تحریم و تهدید سیاست کلی آمریکاست و امری نیست که با تغییر دولت ها در این کشور از بین برود و به همان نسبت در ایران نیز با تغییر دولت ها، مقابله با سیاست های خصمانه آمریکا در ابعاد مختلف از سیاست های کلی حکومت است که در آن تغییری ایجاد نمی شود و هر یک از دولت ها صرفا به روش خود این سیاست را پیش می برند.
17۲۷۲۱۵