ایران در زمینه برخورداری از ذخایر معدنی جزو ۱۰ کشور برتر دنیا بهشمار میرود،اما همانطور که بارها و بارها اشاره شده، در زمینه اکتشاف بسیار ضعیف عمل کردهایم که علت عمده آن، ضعف تکنولوژی بوده است. در مناطقی هم که اکتشافات خوبی صورت گرفته، در زمینه استخراج فعالیت قابلقبولی نشده است که باز هم علت اصلی، ضعف امکانات، تکنولوژی و زیرساخت است.
مشکل دیگری که در امسال همچنان با آن دست به گریبان بودیم، کمبود تجهیزات است. تجهیزات و ماشینآلاتی که ما در معادن به کار میبریم، کاملا مستهلک هستند، در نتیجه هزینه سرباری برای معدنکاری ایجاد میکنند.ضعف زیرساختها از جمله جاده و مسیر دسترسی، چالش دیگر معدنکاری است. معمولا معادن در کنار جادهها نیستند و در مناطقی دورافتاده واقع شدهاند، بنابراین توسعه جادهها از ضروریات معدنکاری است.
کمبود انرژی به یکی دیگر از مشکلات حاد فعالیتهای صنعتی و معدنی تبدیل شده است. در تابستان گذشته، صنایع چیزی بیش از یکماه و نیم، با قطعی برق رو به رو بودند و در زمستان هم با قطعی گاز مواجه شدند و بهاینترتیب، نرخ مواد اولیه از محصول گرانتر شده است.یکی دیگر از آسیبهای جدی که حوزه معدن با آن روبهرو شده، این است که متخصصان کشورمان بهدلیل مشکلات فوق رغبتی به فعالیت در این حوزه ندارند و بهراحتی نیروهای توانمند خود را از دست میدهیم.همگی ما به این مشکلات واقف هستیم و اتفاقا راهحل آن را هم میدانیم، اما متاسفانه برنامه و ارادهای برای برونرفت از این بنبستها وجود ندارد. مدیران هر روز طرح و برنامهای ارائه میکنند و قول میدهند که مشکلات را برطرف کنند، اما هنوز زمان عملی کردن قولها نرسیده است.بزرگترین دغدغه سیاستگذاران ما، همواره افزایش میزان تولید فولاد بوده است، زیرا این محصول محور توسعه بهشمار میرود، اما بهدلیل برنامهریزیهای کوتاهمدتی که تا امروز صورت گرفته، فقط به انتهای زنجیره توجه شده است، در حالی که برای توسعه این صنعت باید کل زنجیره همزمان توسعه پیدا کند.
رشد متوازن مهمترین موضوعی است که در هر صنعتی باید موردتوجه قرار گیرد، اما همانطور که اشاره شد در این زنجیره، که از سنگآهن شروع میشود و به کنسانتره، گندله و آهناسفنجی، ذوب و ریختهگری و... میرسد، توازن بههمخورده است و به همین دلیل شبیه بدنی شده است که بخشهای گوناگون آن از شکل طبیعی خود خارج شدهاند. برای مثال یک دست بزرگتر و دست دیگر کوچکتر است،بهطبع این شرایط مشکلآفرین است.در چند سال گذشته بهعلت بالا بودن نرخ سنگآهن، اوضاع و شرایط مطلوب بود، اما امروز نرخ جهانی سنگآهن بسیار افت کرده است و قابلمقایسه با فولاد نیست،از اینرو معدنداران واقعا روزهای سختی را میگذرانند. از یکسو، دولت افزایش درآمد فولادیها را ملاک سنجش قرار میدهد و با این تصور که ابتدای زنجیره هم وضع به همین منوال است، حقوق دولتی معادن را چندین برابر میکند و از سوی دیگر، همه هزینههای این بخش را باید به نرخ دلار انجام دهد، اما محصول، ریالی بهفروش میرسد. بهاینترتیب، روشن است که همه معادن کوچک رو به تعطیلی میروند و تا امروز هم بسیاری از آنها به این سرنوشت دچار شدهاند.البته باید به این نکته اشاره کرد که روند صعودی نرخ ارز میتواند فرصتی برای رشد معدن و صنایع معدنی باشد. بهقولمعروف هرجایی که تهدیدی وجود دارد، حتما فرصتی هم هست. بنابراین نباید از تهدید ترسید، بلکه باید فرصتهای رشد را در آن پیدا کرد.
رشد دلار برای آخر زنجیره بسیار خوب است و فولادسازان از بالاتر رفتن نرخ دلار استقبال میکنند، چون بیشتر تولید آنها صادر میشود. البته این فرصت مغتنمی است که باید از آن استفاده کرد، اما نکته اینجا است که باید در کنار آن، به بقیه زنجیره، بهویژه معادن هم منافعی برسانیم، چون اگر سنگآهنی نباشد، فولادی هم نیست.یکی دیگر از نکاتی که در امسال شاهد آن بودیم، گرایش فولادسازان به معدنداری است. بهعقیده من، این کار اشتباهی است و منجر به انحصارگرایی میشود که عواقب ناخوشایندی بهبار میآورد. فولادکاران، تخصصی در این زمینه ندارند و نگاه معدنداری با صنعتکاری بسیار متفاوت است. یکی از مهمترین آسیبهایی که در این زمینه ایجاد میشود، از بین رفتن معدنداری خرد است، اما با این روند دیر یا زود معادن کوچکمقیاس از میدان خارج میشوند و حجم زیادی از فرصتهای شغلی از میان خواهد رفت. این نتیجه توجه انحصاری به آخر زنجیره و نادیده گرفتن معدن و معدنکاری است و مطمئنا چند سال آینده حسرت این روزها و فرصتهایی را که ازدسترفته است، خواهیم خورد.