شمال نیوز : رستاخیزی که در آغاز بهار در طبیعت دیده می شود ،هیچ قوم ایرانی را به سکوت وانداشته است بلکه آنها را تشویق کرده است که این رستاخیز را به شکل فرهنگی به جشن بنشینند و آن را عید نامیده اند که از دوران باستان از گذشته دور به یادگار مانده است به قول استاد مهرداد بهار ، از سه هزار سال پیش از میلاد، در آسیای غربی دو عید، رواج داشتهاست، عید آفرینش در اوایل پاییز و عید رستاخیزی که در آغاز بهار، برگزار میشدهاست. بعدها دو عید پاییزی و بهاری به یک عید تبدیل گردیده و سر بهار جشن گرفته شد. به اعتقاد مهرداد بهار و نوروز ، عیدِ رایج در میان بومیان نجد ایران پیش از مهاجرت آریاییها بودهاست. این رسم کهن تا آن جایی که از تاریخ اطلاع هست ،درمازندران هم مورد توجه است .
آمدن بهار، فصل شکوفایی است که انسان به جشن این شکوفایی می رود و خود را همگام با طبیعت نو می کند .جشن بهار برای مردم مازندران ، تنها فصل کار و تلاش شبانه روزی نیست ،بلکه به استقبال بهار می روند تا به یاد خود بیاورند که چیزی جز شکوفایی ،ارمغان این طبیعت نیست . هر چند تلاش و کوشش شبانه آنها مورد توجه مردم مازندران است .
مردم مازندران همچون اقوام دیگر ایرانی که سیاست و اقتصاد خود را رنگ فرهنگی داده اند، همه کارهایشان از گذشته با جشن و شادی آغاز می شد و انگار که این قوم و این ملت با شکوفایی بهار دوباره متولد می شدند و به جشن و پایکوبی می پرداختند و با طبل و دهل عده ای در کوچه و خیابان می گشتند و ترانه سر می دادند که باد بهارون بیمو ،شیر علی مردون بیمو
باد بِهارون بیَمو
نِئروز سِلطون بِیَمو
مژده هادین دوستان رِ
گل بیَمو گلستون رِ
این مردم هرچند در این ایام ،رسوماتی از قبیل خانه تکانی ،مادرمه ، تخم مرغ جنگی و ...داشتند ،اما بیش از همه استقبالی بود که از جانمایه وجودشان برمی خواست و نمی توانستند در سرزمین همیشه سبز مازندران ،این همه گل و این هم شکوفه را نادیده بگیرند و وجد خود را در قالب جشن بهار بروز می دادند . وجد مردم مازندران به گونه ای بود که انگار در زندگی خود به سمت بهار و فصل رویش ، پرتاب می شدند . این مردم، نوروز را بخشی از محاسبه زندگی خود نمی دانستند بلکه نوروز را روز شکوفایی و نیایش می دانستند که جهت زندگی آنها را در طول یکسال مشخص می کرد و عمر آنها بحساب نمی آمد . انگار ، فصل بهار فصل نیایش و درک بیشتر هستی آنهاست که ریشه در اعتقادات دیرینه ای داشت که از باستان به ارث رسیده بود. از تاریخ کهنی که حتی با آمدن اسلام ،حفظ شد و رنگ و بوی دین اسلام به خود گرفت .
سبز کردن سبزه ،، پختن سمنو، راهاندازی نمایشهای محلی ، آماده کردن سیر ، توجه به مراسم عروس گولی – بخصوص در غرب مازندران ،نوروزخوانی در همه نقاط مازندران و همچنین پختن شیرینی عید و پهن کردن سفره هفتسین از عادات دیرینه این مردم در ایام اواخر اسفند بود که با رسومات دیگر ،بهار را به نظاره می نشستند.
زمزمه آمدن بهار که آغاز می شد ، شخصیتی آیینی به نام «سالِ مِج» را نیز داشتند که کسی بود که در سال نو، اولین گام را در خانهها میگذاشت و خود را برای انجام رسم «مارمِه» یا «مادِرمِه» آماده میکرد تا مردم یک سال جدید دیگر را آغاز کنند و پای هفتسین بنشینند.«سال مِج» همان شخصی است که از اعضای خانواده یا دوستان و بستگان انتخاب میشد که خوش قدم بود و اعتقاد داشتند که ایشان باید بیاید و با در دست داشتن سینی تحویل سال که مزین به قرآن، یک ظرف آب، سبزه، «تِتی» یا شکوفههای بهاری بود ، وارد خانه می شد .
سبزینگی و توجه به گل نیز بخشی جدانشدنی دیگر از زندگی مردم د رآغاز فصل جدید است ، برای همین در سینی تحویل سال، حتما شاخه سبزی قرار می گرفت تا جایی از لای درب ورود نصب شود و شکوفایی و سبزینگی را برای اعضای خانواده به ارمغان بیاورد .
گل همیشگ ، گیاهی بود که در مناطق مختلف استان می روید و به ویژه مناطق غربی این شاخه سبز صرفا نوعی گیاه است که پیش از نوروز در مناطق جنگلی میرویید. گل «همیشِگ» ، در دامنهها و حتی گاهی روی صخرهها میرویید و سبزینگی خاصی داشت .
آغاز بهار برای مردم مازندران فقط با گل و شیرینی به تنهایی نبد ،بلکه یاد گذشتگان هم به عنوان یک سنت همیشگی در این ایام همراه بود . این ایام ،آرامگاهها شلوغ هست و مردم گذشته از رفتن به آرامگاها ، بازدید از خانوادههایی که در سال گذشته ،عزیزان خود را از دست دادهاند، هم بخشی از این فرهنگ بود که سرکشی می کردند.