50 سال پس از سیاهکل؛ قهرمان، تروریست، دُن‌کیشوت یا قربانی؟

عصر ایران یکشنبه 19 بهمن 1399 - 00:13
این نوشته به قصد اسطوره‌سازی از آن چریک‌ها و ادعای تأثیرگذاری بر انقلاب 57 نیست. در اوج انقلاب هم برای من جاذبه نداشت چه رسد به حالا که طبل کمونیسم روسی که نسبتی با دموکراسی و انسان‌گرایی ندارد از بام‌ها افتاده است

عصر ایران؛ مهرداد خدیر- امروز – 19 بهمن – پنجاهمین سالگرد اقدام مسلحانه در سیاهکل- در استان گیلان است که گروهی از چریک‌ها با افکار چپ مارکسیستی انجام دادند و هرچند به اهداف مورد نظر نرسید اما کمونیست‌های وطنی از آن به عنوان جنبش سیاهکل یا قیام سیاهکل یاد می‌کردند و به عنوان نخستین حرکت مسلحانه جدی در تاریخ معاصر شناخته می‌شود.

50 سال پس از سیاهکل؛ قهرمان، تروریست، دُن‌کیشوت یا قربانی؟

  19 بهمن 1349 اعضای گروه «کوه» به گمان امکان شبیه‌سازی انقلاب کوبا به رهبری فیدل کاسترو به ارتفاعات سیاهکل رفتند تا مقدمات یک جنبش چریکی تازه را در فضای بستۀ سیاسی اواخر دهۀ 40 خورشیدی فراهم آورند.

  اعضای اصلی گروه هم این جوانان بودند: «اکبر صفایی فراهانی، هوشنگ نیّری، دانش بهزادی، بنده‌خدا لنگرودی، محدث قندچی، اسحاقی، سماعی و فرهودی».

  گروه دیگری هم به عنوان گروه شهر با محوریت «امیر پرویز پویان، احمد زاده و مفتاحی» در تدارک مبارزۀ مسلحانه بود و فردی را به عنوان رابط دو گروه تعیین کرده بودند.

  رابط گروه اما لو رفت و تبلیغات ساواک هم نتیجه داد و روستاییانی که چریک‌ها به عنوان پایگاه اصلی اجتماعی خود روی آنها حساب می‌کردند به چریک‌های کمونیست به چشم کسانی نگاه می‌کردند که می‌خواهند زمین‌هایشان را بگیرند و به اشتراک بگذارند و خود مردم روستا آنها را گرفتند و تحویل ژاندارمری دادند!

  چریک‌ها ترجیح دادند به جای عملیات گسترده مورد نظر دست کم رفقای زندانی خود را آزاد کنند تا بعد برای کارهای بزرگ‌تر تصمیم بگیرند اما در عملیات تعقیب و گریز کشته یا دستگیر شدند و اینها اتفاق نیفتاد جز با همکاری کامل مردم روستاها که منجیان یا منجی پنداران خود را دست بسته تحویل ژاندارمری و پلیس می‌دادند!

  البته که تقصیر مردم نبود. محاسبات چریک‌ها اشتباه بود که نه جامعه را می‌شناختند و نه فضای روستاها را. دو هفته بعد در 26 اسفند نیز شماری از آنان اعدام شدند. حمید اشرف و 9 نفر دیگر هم در درگیری در تهران کشته شدند.

  در این که انقلاب ایران نه با قیام‌های مسلحانه و ترورهای پراکنده که با خیزش مردمی و با کمترین تلفات در سال 1357 به پیروزی رسید تردیدی نیست.

  در این که در راه‌پیمایی‌های آن سال مردم چندان از قربانیان سیاهکل یاد نمی‌کردند نیز و مقالات متعدد روزنامۀ کیهان که به دست نیروهای چپ افتاده بود و نقش کمونیست‌ها را پررنگ جلوه می‌داد هم نباید در بررسی های تاریخی گمراه‌مان کند.

  اما اینها یک سوی ماجراست. چرا که در سال‌های اخیر باب شده که برخی به تمسخر قیام سیاهکل می‌پردازند و آن را عملیات بچه‌گانه‌ای توصیف می‌کنند که هیچ توفیقی نداشت و تنها موجب فشار بیشتر ساواک به زندانیان سیاسی شد و این که کافی است وضعیت زندانیان سیاسی قبل از 49 با بعد آن مقایسه شود. رفتارها خشن شده بود و از این پس به منتقدان به چشم تروریست‌های مسلح نگریسته می‌شد.

  با این همه، اگر سیاهکل، عملیاتی کودکانه و بدون برنامه‌ریزی دقیق بود و مردم نیز همکار ینکردند چرا طی این 50 سال دربارۀ آن بسیار گفته و نوشته شده است؟

  مرگ آن جوانان که رؤیاهایی در سر داشتند و می‌پنداشتند روستا به روستا مردم به آنان می‌پیوندند البته تأسف‌بار است و شگفت‌آورتر این که در سال 1360 کمونیست‌های آمل هم می‌خواستند از جنگل قیام کنند و یک لحظه با خود نیندیشند که وقتی در رژیم پهلوی موفق نشدند و مردم به سینۀ کمونیست‌ها دست رد زدند این اتفاق چگونه در جمهوری اسلامی ممکن بود؟ 

  دربارۀ 19 بهمن 1349 آسان است که در جای گرم و نرم و پای کامپیوتر آرمان‌های جوانانی را که می‌توانستند با اتمام تحصیلات در بهترین دانشگاه‌های ایران آیندۀ مناسبی را برای خود رقم بزنند به سُخره بگیریم یا تصور کنیم موجوداتی مثل نیروهای داعش و القاعده بوده‌اند حال آن که می‌دانیم دغدغۀ مردم داشتند و اگر وسیله را به غلط برگزیدند اصل دغدغه را نمی‌توان انکار کرد.

  دو سال بعد و در مرداد 1351 روزنامۀ کیهان دربارۀ «احمد زبیرم» چریکی چون آنان نوشت که به خانه‌ای در نازی آباد پناه برده بود : «وارد خانه که شد به زن خانه گفت: چادرت رابه من بده. پول چادر را هم داد و گفت زود به زیر زمین برو تا حین تیراندازی به شما و فرزندت آسیب نرسد.» . احمد شاملو هم شعر «میلاد آن که عاشقانه بر خاک مُرد» با الهام از او سرود.

  اگر اینها تروریست و آدم‌کُش بودند و باید به سبب خون هایی که ریخته بودند مجازات می‌شدند چرا بیژن جزنی را کشتند که مدت‌ها قبل از قیام سیاهکل دستگیر شده بود و شعر می‌گفت و نقاشی می‌کرد و تاریخ می‌نوشت و هیچ قتلی و حتی هیچ اقدام تروریستی را نتوانستند به او نسبت دهند و دفاع او در دادگاه چنان حقوقی وغیر ایدیولوژیک بود که نتوانستند بیش از چند سال حبس برای او و همفکران او ببُرند.

  با این حال زندان آنان که تمام شد روی تپه‌های اوین، او و چند زندانی دیگر را کشتند و به دروغ ادعا کردند حین فرار کشته شده‌اند.

  با این اوصاف دربارۀ 19 بهمن 1349 و آنچه در جنگل‌های شمال ایران اتفاق افتاد می‌توان گفت محاسبات‌شان نادرست بود اما فضای اختناق را شکستند.

  عملیات به شکست انجامید اما در ذهن مردم تروریست‌ها و آدم‌کش‌های مزدور بیگانه تصور و تصویر نشدند.

  انقلاب ایران با موتوری که علی شریعتی روشن کرد و با رهبری امام‌ خمینی و نقش آفرینی روشن‌فکران را البته نمی‌توان به سیاهکل نسبت داد اما:

  اگر شکستی کامل و کاری بی‌حاصل بود که هیچ تأثیری نداشت چرا گفته می شود فیلم «گوزن‌ها»ی مسعود کیمیایی که نقطۀ عطف سینمای ایران است (شاخ‌های گوزن استعاره از درخت و جنگل/ بازی فرامرز قریبیان را هم به یاد آورید) یا ترانۀ «جمعه» با صدای فرهاد مهراد و ترانه‌ای که شهیار قنبری سرود و ترانۀ جنگل (سرودۀ ایرج جنتی عطایی و آهنگ‌سازی بابک بیات) با صدای داریوش اقبالی تحت تأثیر آن اتفاق بوده است؟50 سال پس از سیاهکل؛ قهرمان، تروریست، دُن‌کیشوت یا قربانی؟

  ترانۀ‌سُرا در مصاحبه‌ای گفته است این که اینها به کمک روستایی‌ها رفته بودند و آنان را تحویل ژاندارمری دادند مرا به غلیان آورد.

  اگر سیاهکل در نطفه خفه شده بود چرا کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور با گرایش چپ، غیر قانونی اعلام شد و دانشگاه ها را یک هفته تعطیل کردند؟

  از این منظر می‌توان گفت هم ساواک و دستگاه تبلیغانی شاه که چریک‌های سیاهکل را یک مشت تروریست وطن‌فروش و لایق کشتن و اعدام توصیف می‌کرد، هم برخی نوشته‌های این سال‌ها که از آنان دُن‌کیشوت‌های ابلهی تصویر می‌کند که به جنگ آسیابان رفته بودند، هم چریک‌های فدایی خلق که در اوج انقلابی که به نام خدا و با الهام از رهبری دینی درگرفته بود تاریخ و انگیزه و انگیختۀ کمونیستی می‌ساختند هیچ یک حاقِ واقع را نگفته‌اند.

  حاقِ واقع به گمان این قلم این است:

  حرکت آنان، سکوت را شکست و هیمنۀ ساواک را به چالش کشید. تا کسی آن فضا را درک نکرده باشد نمی تواند دریابد که سلاح در دست گرفتن چه میزان فداکاری می‌خواسته است.

  از سوی دیگر بی‌شک بر فضای فکری و هنری و دست کم روشن‌فکری تأثیر گذاشت و چنان بیم و نگرانی به جان ساواک انداخت که از بازگشت بیژن جزنی به جامعه ترسیدند و روی تپه های اوین او را کشتند و اگر فعالیت چریک‌ها تروریستی بود، کشتن چند زندانی پس از سپری کردن محکومیت‌شان را چه می توان نامید؟ انگ تروریسم آیا تنها آنان را می‌برازد و قاتلان آنها را نه؟!

  اشتباه نشود. این نوشته هرگز برای اسطوره‌سازی از آن چریک‌ها و ادعای تأثیرگذاری‌شان بر انقلاب 57 نیست. در اوج انقلاب هم برای من جاذبه نداشت چه رسد به حالا که طبل کمونیسم روسی که نسبتی با دموکراسی و انسان گرایی ندارد از بام‌ها افتاده است و چریک‌های کمونیست که سهل است روش مجاهدین خلق هم به نتیجه نمی‌رسید.

  کافی است به یاد آوریم که مسعود رجوی و موسی خیابانی رهبران زنده‌ماندۀ این سازمان که آخرین گروه زندانیان سیاسی بودند که در دی 1357 از زندان آزاد شدند در اولین موضع‌گیری نامۀ سرگشاده‌ای برای امام خمینی نوشتند و اذعان کردند اگر شما نبودید و انبوه مردم را به خیابان‌ها نمی‌کشاندید ما در گوشۀ زندان می‌پوسیدیم.

  غرض، بیان سه نکته دیگر است:

  اول این که نسل تازه بداند 50 سال پیش کسانی در قالب گروه‌های مختلف و برخی با روش‌های نادرست جان خود را کف دست گذاشته بودند تا به گمان خود برای امت، ملت، خلق یا هر مفهوم دیگر کاری کنند.

  در هر داوری این واقعیت را نباید نادیده انگاشت و دلیل این که اتهامات سیاسی و مطبوعاتی را به دادگاه‌هایی با حضور هیأت منصفه می‌سپارند این است که دغدغه اجتماعی داشته‌اند و باید دید وجدان عمومی هم آنان را مجرم می‌داند یا نه.

  دوم و مهم‌تر این‌که وقتی راه‌های بازی قانونی سیاست بسته می‌شود این رفتارها سر می‌زند.

  جای کار سیاسی «مطبوعات و احزاب و پارلمان» است. آیا می‌توان آنها را شماتت کرد که چرا فعالیت پارلمانی و حزبی و مطبوعاتی نداشتید؟ نمی‌گویند بود و سراغ آنها نرفتیم؟

  وجه سوم و آخر هم این است که آری، سیاهکل شکست خورد و به هیچ جا هم نرسید. هیچ کار مسلحانه‌ای به جایی نمی‌رسد آن هم از نوع کمونیستی.

  هنر اما آن حرکت را زنده نگاه داشت. فیلم کیمیایی و صدای فرهاد ...

  افسوس که هنر در فضای استبدادی به جای ستایش زندگی باید به مرگ بپردازد و اگر چنین است چرا قربانی را سرزنش کنیم؟

----------------------------------------------

  5 مطلب متأخر از همین نویسنده دربارۀ تاریخ معاصر:

*5 بهمن روز جمهوری است نه روز بنی‌صدر! / 12 قاب از اولین انتخابات ریاست جمهوری در ایران

*محمد رضا‌شاه، ممّد گالیور و سید جلال تهرانی در قاب 26 دی 57

*چرا اسطورۀ تختی با «خودکشی نه قتل» نشکست؟

*16 آذرِ خاموشِ امسال/ 16 شَرَر از 16 آذرهای فروزان

*یاد میرزا کوچک‌خان در 99مین سالگرد/ چه‌گوارای ایرانی مشروطه‌خواه بود نه تجزیه‌‌طلب

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.