به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، به اعتقاد ایرانیان باستان نوروز ، روز اول از زمانه و فلک را آغاز گشتن است. اندیشهٔ ایرانی، نوروز را آغاز زندگی می داند و شروع هر پدیدهٔ مهمی را بدین روز منسوب می دارد. ایرانیان از دیرباز هر آغازی را جشن می گرفتند و نوروز بزرگ ترین آغاز و بزرگ ترین جشن، با اصیل ترین سنت ها و مراسم جاودانه است. آغاز مراسم باشکوه عید نوروز به زمان پادشاهی جمشید شاه باز می گردد.
گفته می شود او در زمان سلطنت خود در آبادانی ایران و آسایش خاطر مردم از هجوم بیگانگان، نقش بسیاری داشت. در نوشته ها آمده روزی جمشید سفری با آکاایران (آذربایجان) تخت زرینش به آسمان ( به سوی خورشید ) داشت و پس از بازگشت دین را تجدید و آن روز را نوروز نامید.
پس از جمشید, سال به سال بر اهمیت و فراگیری این روز افزوده شد. در زمان هخامنشیان و ساسانیان نوروز به عنوان سنتی فراگیر و بسیار باشکوه چه در دربار شاهان و چه در خانه های مردم عامه (نه فقط زرتشتیان) اجرا می شد. اسطوره های گوناگونی در ایران باستان, درباره این جشن ملی آورده شده است که به برخی از آن ها جهت اطلاع علاقمندان اشاره می شود. یکی از این افسانه ها, اسطوره زیبای آفرینش است.
اورمزد شش پیش نمونه گیتی یعنی نمونه اولیه و آرمانی موجودات را در شش گاه با فاصله های نابرابر و در درازای یک سال می آفریند که به ترتیب عبارتند از: آسمان، آب، زمین، گیاه، چهار پای سودمند ومردم. به یادبود این آفرینش های شش گانه، سال را به شش قسمت نابرابر تقسیم می کردند و سالگرد این آفرینش ها را به صورت جشن های پنج روزه که در آیین ایران باستان «گاهانبار» نام دارد، برگزار می کردند.
در روزهای پایانی سال کهنه و چند روز پیش از نوروز و آغاز سال نو ، پیام آوران بهار و نوروز در خیابان ها و کوچه و گذرهای محله های شهرها و روستاها میگردند و با ترانه خوانی و دست افشانی، بازی، نمایش، تقلید درآوردن و مسخرگی، رفتن زمستان و آمدن بهار و نوروز را به مردم مژده می دهند و آنان را برای استقبال از سال نو برمی انگیزانند.
در قدیم مردم برای نشان دادن مرگ تمثیلی زمستان و آمدن فصل گرما و نوزایی بهار، در نوروز نمایشی خاص در شهر راه می انداختند که به «کوسه برنشین» یا «کوسه خرنشین» معروف بود. در این نمایش مرد زشترویِ یک چشمِ کوسه ریش را بر روی خری می نشاندند و کلاغی سیاه به یک دستش و بادبزنی به دست دیگرش می دادند و او را در کوی و بازار می گرداندند. کوسه در حالی که پی در پی خود را باد میزد و شکلک درمی آورد، فریاد میکشید که «گرم است، گرم است!» مردم نیز گلوله های برف بر سر و کول او می پراکندند.
آدم متز، خاورشناس آلمانی از « عید کوسه» به عنوان یکی از عیدهای معمول در میان ایرانیان در سده چهارم هجری نام میبرد. در آن زمان آیین کوسه گردانی در ایام خمسه مستشرقه، در روزهای پایانی سال گرفته میشده است.
متز مینویسد: «عید دیگری هم بود به نام عید کوسه، که شبیه کارناوال بود و در ایام خمسه مستشرقه واقع میشد. آخر فوریه (نهم اسفند) را جشن میگرفتند ولی به علت کبیسه به اول نوامبر (دهم آبان) افتاد. در شهرهای ایران و عراق کوسه سوار بر استر بیرون می آمد و از مردم پول میخواست و هرکس که نمیداد آب آلودهای که لباسش را خراب کند بر او می پاشیدند و برخی معتقد بودند که در آن روز مقدرات تعیین میشود، همچنانکه درباره نوروز قدیم همین اعتقاد داشتند، لذا ایرانیان آن ایام را به عشرت و ابراز مسرت می گذراندند.
این نمایش تمثیلی به صورتهای گوناگون و با نامهای «کوسه، کوسه گردی «و » کوسه گلین»، در میان برخی از جماعات و قومهای ایرانی بازمانده است. مردم سال کهنه و فصل زمستان را با چنین نمایشهای تمثیلی مضحک وداع میکنند و به استقبال بهار و سال نو میروند.
به عنوان نمونه این مراسم هنوز در میان برخی از شهرهای کردنشین اجرا میشود به این صورت که برای گردش کوسه در دهات، دو نفر از جوانان باذوق و بذله گو را برمی گزینند و یک دست لباس بسیار زیبای زنانه بر تن یکی از آنان می پوشانند. برای دیگری هم پالتوی گشاد درست میکنند و شاخه های از تخته و ریشی از پنبه یا پشم و سبیل درازی از مو ساخته و در حالیکه دستهای از جوانان آنها را همراهی می کنند، در کوچه های ده به گردش میپردازند و هدیه نوروزی طلب میکنند.